ابوالحسن هجران همدانی

0

هجران از زبان خودش

اسم من ابوالحسن و اسم پدرم قنبر  است و تاریخ تولدم در شناسنامه ۱۳۰۵ و به قول پدرم ۱۳۰۳ در شهر همدان به دنیا آمده‌ام. تحصیلاتم در حد ابتدایی است و اگر مختصر اطلاعاتی دارم در اثر مطالعه فراوان دیوان شعرای ارجمند است.

در سال ۱۳۲۰ در روز دوم خرداد ۱۳۲۰ در روز دوم خرداد که جوانی هفده ساله بودم پی به توانایی خود در سرودن شعر بردم. چون در وجود خود علاقه شدیدی به سرودن شعر حس کردم، با راهنمایی دوستان نزدیکم به محضر مرحوم استاد آزاد همدانی راه یافتم و از اطلاعات آن مرد بزرگ استفاده کردم. فراموش نمی‌کنم که مرحوم آزاد به حقیر گفت: «ببنم بچه جان می‌خواهی چیزی یاد بگیری؟ یا این‌که می‌خواهی جای ما را تنگ کنی؟! من با کمال ادب و فروتنی عرض کردم: «استاد می‌خواهم در خدمت شما باشم و کفش شما را جفت کنم». مرحوم آزاد تبسمی کرد و گفت: «این شد یه حرفی».

بعد از فوت آزاد مدتی انجمن زیر نظر مرحوم «میرزا یعقوب الستی» با تخلص «ناهید» بود و بعد از ایشان زیر نظر «کیوان سمیعی»، «مایل تویسرکانی»، «احمد ساجدی»، جعفر پیدا و اکبر شریفی امینا بودند که من از همه این اساتید کسب فیض کردم. باید عرض کنم بحر شعر که ستون فقرات شعر است را از مرحوم «جعفر پیدا» یاد گرفتم. در همین ایام خدمت عارف بزرگ مولانا مفتون همدانی رسیدم و مکررا از محضر مولانا مفتون همدانی رحمت الله علیه کسب فیض کردم و همین تخلص هجران را مولانا مفتون برایم انتخاب کردند و این برای من افتخار بزرگی است.

از دیوان شعرا بیشتر از همه به شیخ اجل سعدی شاعر بزرگ حافظ علاقه‌مندم  و سعی می‌کنم از حافظ پیروی کنم.

شاعر فروتن

۲۸ اسفند ماه درگذشت شاعر غزل سرا ابوالحسن قنبری نصب متخلص به هجران است. از این شاعر توانا سه کتاب به نام‌های فجر الوند، حجاب و رباعیات به چاپ رسیده و اشعار بسیاری در ۱۳ جلد هنوز چاپ نشده است. غزل‌های هجران همدانی محتوای عرفانی، شیوا و دلنشین و بدون تکرار قافیه دارد. از مشخصه‌های غزلیات هجران همدانی رعایت اوزان و بحر شعر است که به قول خودش ستون فقرات شعر بحر آن محسوب می‌شود.

از شاعرانی که زبان به مدح شهان و تملق کرده‌اند انتقاد و این کار را مردود و ظلم بر مردم می‌داند. با خرافات و افسانه مخالفت می‌کند و ریشه همه این‌ها را در سیاست می‌داند و آن‌ها را نکوهش می‌کند و مانع ترقی مسلمانان و ایران می‌داند.

هجران همدانی خودش را مسلمان و جعفری مذهب می‌داند و به حضرت ابا عبدالله و ائمه معصومین (ع) عشق می‌ورزد و آن‌ها را در روز محشر شفیع خود می‌داند.

تا آخرین روزهای عمر شریفش با همسر مهربانش در کمال سادگی در منزل قدیمی خود در محله جولان همدان زندگی کرد و هر جمعه بعد ظهر پذیرای عرفا، شعرا و ادب دوستان بود.

۲۸  اسفندماه سال ۱۳۸۹ در روز بارانی در سن ۸۶ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و در سکوت رسانه‌ها و به دور از حضور شعرا و ادب دوستان در بقعه شعرای همدان آرمید.

شعر سنگ قبر استاد هجران

دلی از خود مرجان تا که بعد از مردنت هجران

مسلمان گوید از ما بود و ترسا گوید از ما بود

اگر با هر گروهی در حقیقت  مهربان باشی

یهود از خود بداند اهل سنت گوید از ما بود

شاید دوست بدارید :

ز جرم خویش می‌ترسی  ولی در روز رستاخیز

محمد گوید از ما بود و موسی گوید از ما بود

غزل

من آن مردم که هستی دلی پردرد می‌خواهم

دلی پردرد و قلبی خسته، رنگی زرد می‌خواهم

چو آتش در درون قلب پر خونم فروزان شد

از این آتش فشان پیوسته آهی سرد می‌خواهم

ندارم هم زبانی تا که با وی درد دل گویم

رفیقی، همچو مجنون، بیابان گرد می‌خواهم

وفا داری ندیدم از بشر، دیگر چه می‌پرسی؟

چرا خار مغیلان را به جای ورد می‌خواهم

(نمی‌خواهم پس از مرگم کسی از من نشان گیرد

که سنگ قبر خود را دائما پر گرد، می‌خواهم)

من آن (هجران) محزونم که فرجاد و فتوت را

ز نامردان نمی‌خواهم ولی از مرد می‌خواهم

(یادگاری از هفتاد و هشتمین سال زندگی سراسر رنج و پر فراز و نشیبم ۲۴/۹/۸۱)

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.