*نصراله پزشکی
*متخصص اطفال
دامنه تاثیرات مخرب اعتیاد که نقطه پایان پلیدترین تجارت دنیای مدرن است، بر زندگی و آینده کودکان بسیار وسیعتر از آن چیزی است که در ظاهر به نظر میرسد. این اثرات میتواند مستقیم ناشی از مصرف ارادی یا غیرارادی مواد توسط کودکان یا به طور غیرمستقیم به علت اعتیاد مادر در دوران بارداری یا اثرات مخرب ناشی از اعتیاد در خانواده باشد. خانواده نقشی کلیدی در اعتیاد کودکان بازی میکند. این نقش و ارتباط در مراحل مختلف زندگی میتواند به شکلهای مختلف خود را نشان دهد اما به طور کلی کودکان یا به واسطه قرار گرفتن در خانواده آلوده یا در اثر رها شدن از خانواده معتاد میشوند.
متاسفانه با افزایش روز افزون میزان اعتیاد و وابستگی زنان به مواد، بسیاری از کودکان از لحظه تشکیل نطفه قربانی خاموش ضربات ویرانکننده این وابستگی هستند که پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی آن میتواند تا پایان عمر گریبانگیر آنها باشد. این عوارض در قبل از تولد میتواند هم ناشی از اثرات مستقیم و مخرب مواد بر دستگاههای بدن جنین به ویژه دستگاه عصبی باشد و هم ناشی از اثرات غیرمستقیم تغییرات بیوشیمیایی دربدن مادر. در سه ماهه اول بارداری که دوره شکلگیری دستگاههای بدن جنین و حیاتیترین دوره رشد و تکامل در زندگی انسان است. این اثرات منجر به نا هنجاریهای ساختمانی شدید میشود در حالی که در ماههای بعدی موجب رشد و تکامل غیرطبیعی ، تغییر در مواد شیمیایی انتقال دهنده عصبی و گیرندههای آنها و سازماندهی مغز میشود که میتواند ناتواناییهای جسمی و ذهنی مادامالعمر را موجب شود. مواد مختلف مانند نیکوتین، شیشه و ترکیبات مخدر اثرات ویژه خود را دارند که ذکر آنها از حوصله این نوشته خارج است. پیامدهای نابسامانیهای خانوادگی و اجتماعی که معمولا این مادران درگیر آن هستند، مانند سوءتغذیه و سطح پایین بهداشت نیز این اثرات را تشدید میکند.
پس از تولد علایم نوزاد که در واقع معتاد به دنیا آمده است و زمان بروز آنها به عواملی مانند نوع ماده، میزان مصرف و زمان آخرین بار مصرف بستگی دارد اما از علایم شایع ناشی از قطع مواد میتوان از بیقراری، لرزش اندامها، اسهال و استفراغ و تشنج نام برد. درمان این حالات میتواند طولانی و پرهزینه و همراه با اثرات درازمدت باشد. در صورتی که مصرف مواد از طریق ادامه مصرف مادر یا به صورت استشناقی و خوراکی ادامه یابد گذشت زمان وابستگی نوزاد را عمیقتر و ترک آن را بسیار مشکلتر و پیچیدهتر میکند. خودداری مادران از ابراز واقعیت نیز با تاخیر درمان پیش آگهی نوزادان را بدتر میکند.
علاوه بر این مادران معتاد، فرزندان معتاد نیز پرورش میدهند و کودکان دو یا سه ساله زیادی هستند که از سوی مادرانشان معتاد شدهاند. مادران معتاد برای آرام کردن شیرخواران از مواد مخدری مانند تریاک استفاده میکنند. به تدریج با وابسته شدن شیرخوار بیقراری او بیشتر و مادر مجبور به استفاده پیوسته مواد میشود. دقیقا نمیتوان آماری از میزان کودکانی که توسط مادرانشان، معتاد شدهاند را به دست آورد اما از دادگاههای خانواده گرفته تا مراکزی که برای ترک اعتیاد کودکان راهاندازی شدهاند، اعتیاد کودکان از سوی مادرانشان را تایید میکند.
در سنین بالاتر به کارگیری کودکان برای جابجایی، یادگیری و تقلید از والدین و رهاشدن بدون نظارت در محیطهای پرخطر از علل مهم اعتیاد کودکان است. کودکان کار و خیابانی به ویژه از مظلومترین قربانیان اعتیاد هستند. چراکه این کودکان برای رفع نیازهای اقتصادی خانواده که در بسیاری از موارد ناشی از اعتیاد والدین است به خیابانها و مراکز کار کشیده شدهاند و در معرض سوءاستفادههای گوناگون از جمله آلودگی به مواد مخدر قرار میگیرند.
بیشتر افرادی که درگیر اعتیاد هستند، از دوران نوجوانی مصرف مواد را آغاز کردهاند که این امر از خطرپذیری و نوجویی در نوجوانان ناشی میشود. مغز انسان در دوره نوجوانی با تغییراتی مواجه میشود. مغز از دو قسمت تشکیل شده است که یک قسمت آن مربوط به هیجانات است و در پایین مغز قرار دارد و قسمت دیگر مربوط به عقل و مدیریت افکار و هیجانات میشود.
در دوران نوجوانی قسمتهای پایینتر مغز که مربوط به هیجانات است زودتر از قسمت عقلانی رشد میکند، به همین دلیل نوجوانان کمتر از بقیه توانایی کنترل بر هیجانات خود را دارند و کمتر به عواقب کارهای خود میاندیشند.
نوجوانان به ماجراجویی و انجام کارهای جدید علاقه دارند و به دلیل رشد ناکافی قسمت عقلانی مغز متوجه خطر و عواقب کارهای خود نمیشوند و خودشان را بسیار قوی میپندارند؛ به همین دلیل خطرپذیری بالایی پیدا میکنند و به سمت کارهای خطر ناک کشیده میشوند.
مصرف مواد از جمله کارهای خطرناکی است که نوجوان کمتر به عواقب آن میاندیشد و از طرفی مصرف مواد مخدر در گروه همسالان باعث میشود، نوجوان به عنوان شخصیتی خطرپذیر و قوی جلوه کند.
در بسیاری از موارد دلیل گرایش نوجوانان به مواد مخدر اختلالات زمینهای درمان نشده است. یکی از مهمترین این اختلالات بیش فعالی و کمتمرکزی است که ریشه ژنتیکی دارد و ممکن است علائمش در کودکی ظهور پیدا کند. درمان دارویی راه اصلی درمان بیش فعالی است و روند درمان باید در دراز مدت صورت گیرد. اگر اختلال بیشفعالی مورد توجه قرار نگیرد و درمان نشود میتواند موجب اعتیاد در بزرگسالی شود، چراکه مصرف مواد موقتا سبب افزایش تمرکز و آرامش این افراد و تمایل آنها به دخانیات میشود. حدود ۱۰ تا۱۵ درصد از کودکان اختلال بیشفعالی دارند که شناخت و درمان این بیماری نقش بسیار مهمی در کاهش گرایش فرد به مواد مخدر دارد. درمان دارویی بیش فعالی نه تنها باعث اعتیاد کودکان نمیشود بلکه از گرایش آنها به مواد مخدر در بزرگسالی جلوگیری کند. اختلال خلقی دو قطبی، اضطراب و افسردگی اختلالات دیگری هستند که اگر درمان نشوند، سبب گرایش افراد به مصرف مواد مخدر میشوند. مصرف مواد مخدر موجب ایجاد شادی و حس خوب کوتاه مدت در تمام افراد میشود و علائم اختلالهای روانی را کاهش میدهد، این حس خوب در تجربههای بعدی کاهش مییابد و نیاز به مود را افزایش می دهد و باعث وابستگی و اعتیاد فرد میشود. در صورت مصرف نکردن مواد فرد معتاد دچار یک احساس نا خوشایند میشود و تنها برای از بین بردن آن اقدام به استفاده از مواد مخدر میکند. مشکلات درسی هم میتواند تشدیدکننده این مشکلات باشد. آشفتگیهای خانوادگی نیز نفش مهمی در تمایل نوجوانان به مصرف مواد دارند. در واقع در این سن زمینهساز تمام مشکلات بالا رهاشدگی و احساس ناامنی نسبت به خانواده است که میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. نوجوانی به طور معمول سن دورشدن از خانواده و احساس استقلال است که در صورتی که در جهت مثبت هدایت شود، میتواند زمینهساز یک زندگی خلاق و شکوفا دربزرگسالی باشد. متاسفانه عللی مانند خشونتهای فیزیکی و ناامنی در خانه، اعتیاد، طلاق و از هم پاشیدگی خانواده، مشکلات و فشارهای درسی و ضعیفشدن روابط عاطفی در خانواده میتواند موجب انحراف تمایلات نوجوانان به سمت اعتیاد و سایر فعالیتهای مخرب شود. چگونگی تعامل با دنیای مجازی نیز عامل بسیار مهمی در جهتدهی نوجوانان است.
اگرچه فقر به عنوان زمینهساز اصلی بسیاری از آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد شناخته شده اما اعتیاد در سنین پایین و به ویژه درنوجوانی در خانوادههای برخوردار نیز رو به افزایش است که از علل مهم آن کاهش صمیمیت خانوادگی، تغیر ارزشها به شکلی که مصرف مواد نوعی امتیاز محسوب میشود، دسترسی بدون کنترل به منابع مالی و فشارهای غیرمعمول درسی است.
به هر حال پایین آمدن سن اعتیاد زنگ خطری است برای مسئولین و تشکلهای دوستدار کودک چراکه در سنین پایین و به ویژه در دوران نوجوانی که پیروی از گروههای همسالان بسیار قوی است، این مشکل مانند یک بیماری مسری قابل گسترش است. اقدامات سازمانهای دولتی و تشکلهای غیردولتی نشان داده که متاسفانه روشهای به کاررفته تا به حال ناکارآمد و در برخی موارد موجب بدتر شدن وضعیت شده است. چراکه رویکرد خیریهای و روشهای ترک اعتیاد فعلی بدون از بین بردن زمینههای مساعدکننده و توانمندسازی خانوادهها تنها هدررفتن منابع را به دنبال دارد. اگرچه ریشهکنی اعتیاد مانند بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر نیازمند سیاستگزاریهای کلان اقتصادی و فرهنگی هر سه قوه به منظور تامین عدالت اجتماعی است اما در شرایط فعلی آموزش و مشاوره مبتنی بر فرهنگ دینی و ملی و توانمندسازی خانوادهها میتواند تا حدی تسکینبخش این مشکل بزرگ اجتماعی باشد. بر تشکلهای دوستدار کودک است که با تکیه بر اصول قانون اساسی، پیملن نامه حقوق کودک و قانون حمایت از کودکان و نوجوانان پیگیر و مطالبهگر موضوعات بالا باشند.