به یاد رفیق کوه و کتاب

0

*حسین زندی

*روزنامه‌نگار

مرگ سعید، سنگین‌ترین غمی بود که با از دست دادن عزیزی با آن مواجه شدم؛ خبر مرگی که هنوز نتوانسته‌ام آن را بپذیرم و با آن کنار بیایم.

همه دوستان سعید و کسانی که با او در ارتباط بودند، می‌دانند که او از جمع گریزان بود و کمتر  با گروه‌ها می‌جوشید، به همین دلیل خیلی از ما فکر می‌کردیم او اهل دوست و دوستی نیست اما پس از رفتنش به یکباره متوجه شدیم او بیش از همه ما اهل رفاقت بوده و شاید او را خوب نشناخته بودیم. علاوه بر شهر همدان از سراسر ایران و حتی خارج از ایران پیام‌هایی برای درگذشت او منتشر شد که ما متوجه شویم او به عمق دوست‌داشتن‌ها فکر می‌کرد. با آن‌چه در سر مزار او مواجه شدیم، دریافتیم که چه گنجینه‌ای را از دست داده‌ایم.

در همه این روزها و شب‌هایی که از رفتن سعید می‌گذرد، به این فکر می‌کنم او چه ویژگی‌هایی داشت که کودکان ده ساله بر مزارش از آزادی شعر می‌خوانند! هنرمندان، کوهنوردان، کارگران و دوستانش هر یک به زبانی از تاثیر و راه او سخن می‌گویند!

تنها پاسخی که یافته‌ام این است که سعید انسان بی‌تفاوتی نبود.

سعید کوهنورد بااخلاقی بود که به سنگ و سنگ‌نگاره، به گیاهان و جانوران کوه‌ها بی‌تفاوت نبود و در چند سال گذشته بیشتر سنگ‌نگاره‌های متطقه را شناسایی و عکاسی کرده بود.

او اگرچه به کشور خود نگاه ویژه داشت و مدام از منافع ملی و تمامیت ارضی سخن می‌گفت اما دره‌های دره مرادبیک هرگز از فکرش بیرون نمی‌رفت و برای محیط زیست زادگاهش دل می‌سوزاند. غم نابودی باغ‌های دره مرادبیک را می‌خورد و برای قربانیان اعتیاد سوگواری می‌کرد.

او رفیق کوه و کتاب بود و کمک کرد تا در پناهگاه قله یخچال کتابخانه ایجاد کنیم و بخش عمده‌ای از درآمدش را صرف خرید کتاب و اهدا کردن به کودکان و دوستان می‌کرد.

او با رفتنش دریچه‌ای در مقابل دیدگان دوستانش گشود و نشان داد چاره‌ای جز ادامه مسیر او نیست. او درد مردم را می‌دانست و چاره را نیز دریافته بود. آگاهی بخشی مسئله اصلی او بود که ایجاد کتابخانه، آموزش کودکان و کمک رساندن به هم نوعان را تا واپسین ساعات عمرش ادامه داد.

امیدوارم دوستان سعید همگام شوند تا برنامه‌های ناتمام او به نتیجه برسد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.