مروری بر کتاب عمر ماهور ارغوان
*زندهیاد احمد حیدربیگی
*شاعر
با ملاحظه شعر قاسم امیری و نمونههای دیگری در این نوع زبان و بیان میتوان منتظر بود که از این پس شعری به نام شاملویی در ادبیات ما جای شعر نیمایی را بگیرد یا در کنار و سایه به سایه آن عرض وجود کند. اگر چنین بشود شعر شاملویی نیز همان مسیر را خواهد پیمود که شعر نیمایی طی کرده است و از ظهور هزاران شاگرد وفادار و شیفته شاملو در جامعه ادبی ما آغاز خواهد شد و جای هیچ تردیدی نیست که این شاگردان وفادار نیز راهی را خواهند رفت که شاملو در مسیر شیفتگی به نیما رفته است.
گروهی در نیمه راه متوقف می شوند، گروهی نیم قرن به دنبال نیما خواهند رفت و همیشه شاگرد و شیفته باقی خواهند ماند و اندکی چون شاملو پس از چند سالی شاگردی روی پای خود خواهند ایستاد و با حفظ احترام به استاد، زبان و بیان و از همه مهمتر نگاه مستقل و خلاقیت خودجوش خود را نشان میدهند.
در واژه واژه شعر امیری شیفتگی به شاملو آنچنان نمایان است که از دید آنها که فقط یک کتاب شاملو را خوانده باشند، پنهان نمیماند این شیفتگی کاملاً طبیعی است و چیزی از ارزش شعر امیری کم نمیکند برعکس دارای این خصیصه است که در این شعرها، شاملو عمیقاً و تا ژرفا درک شده است همین درک است که شاملو را در رگهای شعر امیری جاری کرده است، درکی که نه تنها چگونه سرودن که چگونه دیدن و چگونه اندیشیدن را به امیری آموخته است. امیری ابزار دیدن، شنیدن و اندیشیدن را از شاملو وام گرفته و پیرامون خودش را میبیند. در پیرامون او چیزهایی است که شاید هرگز در پیرامون و در منظر دید شاملو قرار نداشته است.
ابزاری که شامل ابداع و اختراع کرده است همانند ابزاری که حافظ، سعدی، مولانا و از میان معاصران نیما، سپهری، فروغ، اخوان و دیگران ادعا کردهاند، دیگر متعلق به خودشان نیست، برعکس چون سرمایهای عام و ملی از آن مردم است و هرکس میتواند از آنها استفاده کند، تا چه ببینند و چه بشنود و چه بیندیشد؟ شاملو در جمع، کلیت انسان را میبیند و مصائبی که بر او تحمیل میشود اما از هزار زاویه میشود به انسان نگاه کرد بیاینکه تناقض و تعارضی با نگاه شاملو پیدا کند.
نتیجه اینکه با این ابزار باید در پی اکتشاف بود، اکتشاف آنچه که تاکنون دیده و شنیده و اندیشیده نشده است، نه به وسیله نیما، نه شاملو و نه حافظ رگههای چنین توفیقی در شعر امیری با همین کتاب کوچک ۵۹ صفحهای کم نیست.
و اما امیری خودش یک ماکسیم گورکی است. به مدرسه نرفته، یا بیشتر از چند سالی انگشت شما رنگ دبستان را ندیده است. دستهایش پر از پینههای پیر است، کنار پیادهرو کتاب میفروشد، پیش از آن انواع کارگری را تجربه کرده، بلیط فروش خط واحد بوده، در آلونکهای سر کورهها خوابیده است، هیچوقت قباله یک وجب خاک و سقف نداشته است و همانگونه که گورکی نوشته است همیشه «در اعماق» زیسته است و هیچکس کلمهای به او نیاموخته است، آموختههای او سراپا دریافتهای شخصی و انفرادی خود اوست. اکنون در روستا زندگی میکند با کوچههای پر از گل ولای و چنین آدمی شعر میگوید، نقد میکند، شعر میشناسد و بر سر مباحث هنری با فرهیختگان و دانشآموختگان سر و کله میزند و این جز ستایش، احساس دیگری بر نمیانگیزد.
تردیدی نیست که در آینده دوران شیرین شیفتگی را پشت سر خواهد گذاشت و زبان نگاه خودش را پیدا خواهد کرد که برای نوشتن و سرودن آستیناش از همه ما پر تر است. در کتاب کوچک «عمر، ماهور، ارغوان» با طرح جلد کودکانه و اشتباهات چاپی، شعرهای سرکشی هم هستند که خود را از زیر دست و بازوی شاملو رها کردهاند، دست بالا اینکه زبان شاملویی است وگرنه آنچه امیری به آن پرداخته حاصل جستجوی ذهن مستقل خود اوست. در این زبان نه فرسودگی و کهنگی دیده میشود و نه «زبانبازی» های متداول. زبانی است نرم و بسیار صادقانه چراکه خودش و شعرش صادقند و طبیعی است که صداقت را جز صادقانه نمیشود سرود. شعری است انسانی و بیانگر و تصویرپرداز زندگی دردناک انسان. اما تصاویر و مفاهیم معترض، صراحت و خشونت شاملو را ندارند و ملایمتر و پوشیدهترند و به گمان من، شعرهای معترض شاعرانهتر سروده شدهاند. ناچارم عقیده صرفا شخصی خودم را هم بیان کنم؛ که شعر از دیدگاهی میتواند «شاعرپسند» یا «مردم پسند» باشد. بسیاری استدلال میکند که شعر مردمپسند جز با سقوط ارزشهای شعری نمیتواند رضایت مردم را کسب کند و در واقع باید به سمت ابتذال حرکت کند. از سویی شعر شاعرپسند هم جز در حوزه روشنفکری و جز در بین شاعران و علاقمندان شعرخوان و شعرشناس نمیتواند قدمی فراتر برود حال این مشکل چگونه باید حل شود؟ من معتقدم در شرایطی که داریم باید راه میانه را برگزید به این معنی که زبان را به زبان مردم نزدیک کرد همانگونه که شاملو نیمی از عمرش را صرف «کتاب کوچه» کرد در عوض محتوای شعر را در حد فرهیختهترین قشر جامعه بالا برد. در واقع نقش معلمی را برعهده گرفت که پیچیده ترین مباحث ریاضی، فیزیک و علوم دیگر را به زبان ساده به دانشآموزان یاد میدهد بدین ترتیب میتوان از سقوط از پرتگاه ابتذال و عامیانهسرایی پرهیز کرد در عین حال مردم را وادار به حرکت و پیشروی به سمت بالا کرد. من شعر امیری را بهرغم توجه غریبی که به انسانگرایی دارد از نظر زبانی از نوع شعر شاعرپسند میدانم اما تردید ندارم که چنین نخواهد ماند. توانمندی او در شعر در این کتاب کوچک محبوس نخواهد ماند. نمیماند و در شاعری او جای هیچ تردیدی نیست و از جهات بسیاری شایسته ستایش است.