معرفی و نقد کتاب ملیت و ملی گرایی از دیدگاه اسلام

0

*فاطمه ذکاوتی قراگزلو

کتاب «ملیت و ملی‌گرایی از دیدگاه اسلام» به قلم «عبدالعلی معظمی» در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات «نشرعلم» به چاپ رسیده است. همان‌طور که مولف در پیشگفتار اشاره کرده مطالب این کتاب طی سالیان متمادی به صورت مقالات متعدد در مطبوعات محلی و سراسری کشور منتشر شده است. سپس نویسنده مقالات کوشیده آن‌ها را با نظمی نو کنار هم قرار دهد.

کتاب در ۶ فصل تدوین شده است. مولف در فصل نخست به بحث در مورد ملیت و ملی‌گرایی از دیدگاه اسلام می‌پردازد. مبحث قومیت و قومیت‌گرایی و اقوام ایرانی در فصل دوم آمده است. به ویژگی‌های فرهنگی ایرانیان در فصل سوم اشاره شده است. خواننده می‌تواند سیمای واقعی ایرانیان یا به عبارتی خلق و خو و نوع نگرش آن‌ها به زندگی و هستی را در فصل چهارم مطالعه کند. اگر خواننده‌ای مشتاق دانستن آیین‌ها است بایستی آن را در فصل پنجم مطالعه کند. چالش‌های پیش‌رو را می‌توان در فصل ششم دنبال کرد.

همانطور که از محتوای فصل‌های کتاب آشکار است به نظر می‌رسد هدف مولف این بوده که خواننده بتواند با خواندن این کتاب به یک دید اجمالی در بحث ملی گرایی و رابطه آن با اسلام دست یابد. نثر کتاب شیوا و غلط‌های چاپی کتاب نادر است که نشان از ویرایش خوب آن دارد. این کتاب برای خواننده متوسط الحال مفید است اما نمی‌تواند خواننده تیزبین را اقناع کند و او با نگاهی موشکافانه می‌تواند نکات زیر را بر کتاب بگیرد:

۱- همانطور که پیش‌تر گفته شد این کتاب مجموعه‌ای از مقالات پراکنده مولف است که یک جا به چاپ رسیده، بنابراین در جای جای کتاب پیوستگی بین فصول در ارائه مطالب به چشم نمی‌خورد. به نظر می‌رسد یک ویرایش کلی در چاپ‌های بعدی کتاب می‌تواند این اشکال را رفع کند.

۲- مولف در جای جای کتاب به شعار دادن و اندرزهای خلاقی و نه تحلیل‌های تاریخی و جامعه‌شناسی دست زده است.(صفحات ۱۹و ۴۶ و ۴۹ و ۵۲ و ۵۶ و ۶۴ و…)

۳- مولف در جای جای کتاب به روش ژورنالیستی گریزی هم به وقایع روز زده است که پیوستگی مطالب را دستخوش گسستگی کرده است. (به عنوان مثال: اعتراض مردم مناطق لرنشین به سریال تلویزیونی «سرزمین کهن»)

۴- در صفحه ۴۹ کتاب آمده است: «”اصولا پیش از صفویه ایران سیاسی وجود خارجی نداشت ولی ایران فرهنگی وجود داشت». در حالی‌که به ادعای مورخان غربی هخامنشیان یکی از بزرگترین امپراطوری‌های جهان بوده است و حتی این موضوع در مورد دوران آل بویه، صفاریان و سامانیان هم صدق نمی‌کند.

شاید دوست بدارید :

۵- همه آمارها در کتاب بدون ذکر سال و مرجع آمار آورده شده است. (صفحات ۶۵ و ۸۰ و ۷۵ میزان جمعیت، ص ۱۷۳ آمار زنان بیوه و ازدواج و طلاق، ص ۵۲ آمار استان‌هایی که در آن اقلیت‌های قومی سکونت دارند)

۶- برخی پاراگراف‌ها هر چند صفحه یکبار عینا تکرار شده است. به عنوان مثال « ایران در مقاطعی از تاریخ از نظر حاکمیت سیاسی تک پاره شده و فاقد وحدت سیاسی بوده ولی از نظر فرهنگی (زبان و آیین ها) یکپارچگی خود را حفظ کرده است» که یک بار اشاره به آن کافی است.(صفحات ۴۷ و ۵۱ و …)

۷- در برخی از بخش‌های کتاب، نثر خاطره گویی آمده است که زیبنده کتاب نیست. مثال : «یک روز با یک بنده خدایی صحبت می‌کردیم که دولت نمی‌خواهد به استان‌های ترک‌نشین بپردازد».(ص ۷۲)

۸- مقدمه کتاب با این بحث شروع می‌شود که عده‌ای از فرهنگ ایران و شاخصه‌های آن انتقاد می‌کنند و بدان می‌تازند و بسیاری از صفات منفی را به ایرانیان نسبت می‌دهند که نویسنده آن را کار درستی نمی‌داند. اما در ادامه خود نویسنده نیز دچار این پدیده می‌شود: فرهنگ نخبه ستیز(ص۱۲۳) تولیدات متضاد کانون‌های فرهنگ‌ساز(ص ۱۰۸) ایستایی فرهنگی و عدم تولید فرهنگی(صفحات ۱۰۳ و ۱۰۴) احساس دوگانه و متضاد نسبت به غرب(ص ۱۰۵) داشتن خصلت‌های استبدادی و خود محوری و خودبینی(ص ۱۲۵) همکاری جمعی ضعیف ایرانیان(ص ۱۲۶) فاقد فرهنگ و بینش کلان نگر(ص ۱۲۷) جامعه سیاست زده(ص ۱۲۸)استبدادزایی(ص ۱۲۹) مطلق‌گرایی و کمال‌طلبی افراطی ایرانی‌ها(ص۱۳۰) قانون شکنی ایرانی‌ها (ص ۱۳۱) عدم شفافیت در گفتار و پوشیده کاری در کردار(ص۱۳۲) فرهنگ تقیه(ص۱۳۲) جبری‌گرایی و خرافه‌گرایی(ص۱۳۸) صوفی گری و صوفی مسلکی(ص۱۴۰)

۹- در کتاب اشاره شده که «روحیه صوفی مسلک ایرانی در اثر یورش اقوام مختلف شکل گرفته …و این مساله بسترساز خودکامگی و استبداد گردیده است». (صفحات ۱۴۱ و ۱۴۲) همانطور که خوانندگان می‌دانند شکل تولید در مشرق زمین منجر به دیکتاتورپروری شده و یورش اقوام بیگانه و لزوم داشتن یک حکومت مقتدر مرکزی به این مساله کمک کرده است.

۱۰- در ص ۱۴۷ کتاب« ۱۱ دی ماه برابر با ۲۵دسامبر را جشن میلاد مسیح ….» که صیحح آن اول ژانویه است.

ل) محتوای فصل ششم هیچگونه ارتباط موضوعی با عنوان کتاب ندارد و پیشنهاد می‌شود در چاپ‌های بعدی حذف شود.

در پایان یادآور می‌شود نکات ذکر شده تنها به منظور تکمیل اثر ارزنده جناب معظمی بیان شد و چیزی از ارزش کار ایشان نمی‌کاهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.