نقدی بر شیوههای آموزش موسیقی ایران
*علی پاشا رجبلو
*مدرس موسیقی
هنر و به خصوص هنر موسیقی الهام گرفته از فرهنگ یک جامعه و یا اقوام با فرهنگهای متفاوت، در یک پروسه تاریخی اجتماعی درازمدت شکل میگیرد و به همین علت است که هنر موسیقی از تنوع و پیچیدگیهای گوناگون، در فرهنگهای مختلف برخوردار است.
واقعیت این است فرهنگهای متفاوت میتوانند از یکدیگر متاثر شوند اما این به معنای ذوب شدن یک فرهنگ در فرهنگ دیگری نیست. تاثیرپذیری فرهنگی با استفاده از داشتههای فرهنگهای دیگر برای تقویت فرهنگ ملی، نه تنها اشکالی ندارد بلکه میتواند تاثیری مثبت و کارآمدی در جهت رشد و تکامل فرهنگ ملی داشته باشد و از سویی تلفیق این فرهنگها که به نام نوآوری طرح و متاسفانه اجرا نیز میشود، میتواند آسیبهای جدی بر پیکره هنر ملی و به خصوص هنر موسیقی وارد کند .
با توجه به وجود گستردگی و تنوع موسیقایی در کشور ما که از موسیقی دستگاهی و نواحی شکل گرفته است، حتی به طور مثال، تلفیق موسیقی تربت جام با موسیقی کردی (که در واقع هر دو جزیی از فرهنگ مشترک ایرانی نیز هستند) امکانپذیر نیست و هنگامی که حتی انتقال فیزیکی سازها این نواحی به یکدیگر (که گاهی این موضوع صورت گرفته است ) انجام میشود، خروجی، کار عبث و بیهودهای بوده است .
شوربختانه عدهای در چند دهه اخیر، به دلایل گوناگون که شاید جدیترین عامل آن، شیفتگی به فرهنگ غربی و نداشتن آگاهی لازم از روند و پروسه ساختاری ترکیب و تلفیق است، با شعار آشتی و جهانی کردن موسیقی ایران براساس معیارهای موسیقی غربی، سعی کردهاند که این امر عملی شود. جالب توجه است که حتی موسیقیدانان غربی در فرهنگ موسیقی خود، چنین روش و شیوهای را به کار نبردهاند و هر کدام از انواع ژانرهای موسیقی، مثل کلاسیک و پاپ، جایگاه مشخص خود را دارند و هیچگاه در پی تلفیق این انواع موسیقی به شکلی که هرکدام این از شیوههای مورد آسیب و تهدید واقع شوند، نبودهاند .
با بررسی آثار تولید شده اینچنینی بنام موسیقی ایران، مشاهده میشود که این آثار، ساختار بیمحتوا و فقط صرفا اصواتی موزیکالی بیش نیستند؛ زیباییها و ظرافتهای موسیقی ایران؛ تخریب و یا تغییر داده شده است که اکثر به وجود آورندگان این آثار، متاسفانه در مراکزی چون آموزشگاهها و دانشگاههای موسیقی و یا در هنرستانهای موسیقی، تحصیل کردهاند.
در واقع بنای اصلی آموزشی اغلب این مراکز بر اساس، آموزش بر پایه نتاسیون و شیوههای غربی بنا شده و هنرآموزان به جای یادگیری موسیقی ایران، ناخواسته و ندانسته به فراگیری این شیوهها مشغول هستند. هنرجویان و یا دانشجویان موسیقی در طول آموزش با انواع کتب آموزشی و موضوعاتی مانند سلفژ، هارمونی، گروه نوازی، ریتم و کششها با تعاریف و ساختار غربی آن آشنا میشوند و در این دورههای آموزشی کمتر مطلب و موضوعی درباره تئوری نظری موسیقی ایران، فراگرفته میشود و در نهایت کار به جایی میرسد که امروزه نتایج آن را در تولید و آثار غیر جدی موسیقی، که نه موسیقی غربی و نه موسیقی ایرانی است، به صورت وسیع مشاهده میکنیم که اگر این آموزشها بدینگونه نبود و هر گرایش با ساختار ویژه خود آموزش داده میشد، فراگیری هرکدام از انواع موسیقی ایرانی و کلاسیک غربی، جایگاه خود را داشتند و به طور یقین نتایج مثبتی را به وجود میآورد.
از طرفی نبودن ارگان خاصی که بتواند این آثار را بررسی و درجه بندی کند (و نه از لحاظ ارزشی که این موضوع به حسن انتخاب افراد مربوط میشود) تا هنرآموزان موسیقی و حتی مردم عادی بتوانند الگویی برای شناخت انواع موسیقی و به خصوص آشنایی با این تنوع موسیقایی داشته باشند، نیز عامل دیگری بر افزایش بیرویه این تولیدات موسیقایی شده است .
اگر چه عدهای از هنرجویان و دانشجویان علاقمند به موسیقی ایران، کوشش کردهاند که دانش تئوریک خود را با مطالعه و پژوهش و همچنین به صورت عملی در کنار استادان دیگر، بیرون از این مراکز، به آموزههای موسیقایی خود اضافه کنند (که خوشبختانه نتایج خوبی نیز حاصل شده است) اما امروزه نیاز به یک شیوه آموزشی فراگیر در این خصوص، بیش از هر زمان دیگر احساس میشود.
به نظر میرسد با وضعیت و شرایط فعلی، لازم است که هنرجویان موسیقی که به ناچار در مراکز یاد شده، مشغول فراگیری موسیقی هستند، با مطالعه و شنیدن آثار جدی موسیقی و فراگیری ردیف موسیقی ایران (سازی و آوازی ) به عنوان یک زیربنای آموزشی لازم و همچنین مطالعه و پژوهش در این زمینه، شناخت و تواناییهای عملی و اجرایی خود را افزایش دهند، تا بتوانند در آینده در کنار حفظ فرهنگ موسیقایی ملی خود، آثار جدی هنری و ماندگاری را به وجود آورند .