*علی اصغر بشیری
*پژوهشگر
در مستندی از زندگی حاجقربان، دوتارنواز مشهور، در میانه فیلم، وی سخنی بدین مضمون میگوید: «در کل پاریس و فرانسه، همه من را میشناسند؛ اما در همین مشهد خودمان، از هر صد نفر، یک نفر هم من را نمیشناسد» (نقل به مضمون). اگر نام حاج قربان از ابتدای مطلب حذف شود و نام شهرها نیز تغییر کند، این سخن درباره شناخت بسیاری از مردم شهرهای این مملکت نسبت به مشاهیر شهر خودشان قابل استناد و اعتناست. در بسیاری از شهرهای ایران مفاخری هستند که مردم آن دیار از بزرگی آنان در ایران و جهان آگاهی کمتری دارند. بسیاری از کسانی هم که در بین عوام و حتی خواص شهرتی نسبی دارند، به نسبتی وابسته است که آثار آنان در حوزه فهم مردم است؛ مثلاً برخی شاعران و یا بازیگران و مشاهیری که در سالروز وفات و یا تولدشان، همایشهایی برگزاری میشود و پوشش رسانهای خوبی برایشان ایجاد میشود؛ البته چنین اقبالی هم سهم بسیاری از بزرگان نمیشود.
یکی از این افراد که در بین دانشمندان و متخصصان علوم انسانی در ایران و حتی جهان از شهرتی ویژه و مهم برخوردار است، خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی است (۶۴۸-۷۱۸ هـ.ق) است. در این یادداشت به برخی از دیدگاههای مستشرقانی اشاره میشود که درباره خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی بیان شده است. مستند این یادداشت «مجموعه مقالات درباره خواجه رشیدالدین فضلالله و ربع رشیدی» است که در دو جلد و به کوشش «رضا رحمانی» در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. در این دو جلد آقای رحمانی حدود چهل یادداشت و مقاله از پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی را گردآوری و منتشر کرده که در پژوهشهای خواجهرشیدالدینشناسی، از منابع ضروری است. برخی از یادداشتهای این مجموعه نیز نامهها و گزیدههای آثار خواجه رشیدالدین و یا نوشتارهایی از مجلات مختلف است. از برخی پژوهشگران مانند استادان منوچهر مرتضوی یا مجتبی مینوی یا پرویز اذکایی و برخی دیگر، بیش از یک مقاله در این مجموعه آمده که نشان از اهتمام این پژوهشگران به خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی است. برخی از اشکالات چاپی و تایپی هم در این دو جلد هست که قطعاً چیزی از ارزش آن نخواهد کاست.
در این میان برخی از مقالات مربوط به پژوهشگران غیرایرانی است که به برخی از نظرات این افراد درباره خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی اشاراتی میشود برای اینکه تا حدودی با نگاه برخی از آنان که خارج از جغرافیای ایران بودهاند/ هستند با این شخصیت آشنا شویم. گاهی این افراد نیز معتقدند که خواجه در کشورهای دیگر نیز چنان که باید شناخته نشده است و لازم است لوازم این شناخت بیشتر فراهم شود.
وانگ ای دان درباره اهمیت آثار خواجه در چینشناسی میگوید: «متأسفانه در همۀ این آثار یکی از مهمترین جنبههای نوآورد خواجه در فعالیتهای علمی و فرهنگی خود، یعنی توجه او به چینشناسی و آثار او در این رشته، به علت نبودن شرایط و امکانات لازم پژوهشی و دانش چینشناسی مورد بررسی لازم قرار نگرفته است. در چین هم به غیر از برخی مقالات و و مطالب مندرج در دانشنامهها و دایرهالمعارفها، مهمترین پژوهشی که درباره خواجه رشیدالدین انجام گرفته، ترجمه و چاپ بخش بخش تاریخ مغول از جامعالتواریخ به زبان چینی همراه با مقدمهای در سرگذشت خواجه است. این ترجمه به علت ناآشنایی مترجمان با زبان فارسی و استفاده از ترجمه روسی و منابع غربی طبیعتاً کمبود و نارسایی دارد» (ص ۲۰۷).
همین پژوهشگر چینی در مقالهای دیگر با عنوان «خدمات خواجه رشیدالدین فضل الله در گسترش چین شناسی» به موارد متعددی اشاره میکند که از رهگذر آثار و خدمات خواجه رشیدالدین حاصل شده است، از جمله: ترویج پزشکی چینی، تربیت ایرانیان چینیدان و نوشتن کتاب هایی درباره تاریخ و فرهنگ چین (صص ۲۶۹-۲۷۶).
ای.پ. پتروشفسکی نیز در مقالهای دیگر، معتقد است که «فعالیت اجتماعی وی [یعنی خواجه رشیدالدین] تاکنون مفصلاً مورد بررسی قرار نگرفته است» (۲۷۷) و پس از آن مقاله خود را به فعالیتهای اجتماعی خواجه رشیدالدین اختصاص میدهد. در بخشی از مقاله درباره اهمیت نگاه سیستماتیک خواجه رشیدالدین در بهبود اوضاع کشاورزان و ایرانیان چنین آمده است: «رشیدالدین که عقاید وی به صورت سیستماتیک در یک رساله ویژۀ سیاسی نوشته نشده، بلکه در جاهای مختلف مکاتبات وی دیده میشود، تمام هم و غم خود را به مسائل بهبود اقتصادی ایران که با فتوحات مغول از هم پاشیده بود، و نیز مسئله بالا بردن سطح زندگی رعیت به عنوان مؤدیان اصلی مالیات معطوف داشته بود» (ص ۲۸۱). سپس نویسنده بیان میکند که با اینکه اصالت خواجه، یهودی بوده، اما او خود مسلمانی متعصب بوده که به سنتهای ایرانی نیز دلبستگی داشته است. رابطه او با عالمان اسلامی خوب بوده و این موضوع از لابه لای نامههای او به علما هویداست. «اگر عقاید اولین جریان سیاسی فوقالذکر متکی بر یاسای بزرگ چنگیزخان باشد، ایدئولوژی خواجه رشیدالدین هم براساس شریعت اسلام و سنت حاکمیت ایرانی بوده است» (ص ۲۸۳). موضوع قانونگرایی خواجه و لزوم مواجهه با شورشیان و کسانی که زندگی مردم را تهدید میکنند و رعایت انصاف در گرفتن مالیات در از جمله موارد مهمی است که نویسنده مقاله درباره آنها سخن گفته است (صص ۲۸۶-۲۹۱) و نتیجه نهایی سخن نویسنده این است که: «رشیدالدین بی شک یکی از بزرگترین سیاستمداران قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم مسلادی ایران به شمار میرود» (ص ۲۹۲).
در مقالهای دیگر، فرانسیس ریشارد در مقالهای که برای استاد افشار فرستاده درباره مهری که بر کتابخانه خواجه رشیدالدین زده شده اظهار نظر کرده که در مجله آینده منتشر شده است (ص ۵۱۷).
جان آندروه بوبل در یک نوشتار درباره اهمیت جامعالتواریخ میگوید: «در آسیا و اروپا ملل چندی وجود دارند که تاریخچههای آنها تا اندازهای به دانش ما در مورد خیزش و گسترش امپراطوری مغول کمکی نمیکند. معهذا منابع موثق برای این دوره از تاریخ دو اثر هست که به ترتیب زبان فارسی و زبان چینی نوشته شدهاند: جامعالتواریخ رشیدالدین و کتاب یوان شیه (Yuan shih) یعنی تاریخ رسمی یوان یا سلسله مغولی چین» (ص ۲۹۳).
بوبل پس از مقایسه میان دو کتاب جامعالتورایخ و یوان شیه میگوید: «جامعالتورایخ وجوه اشتراک زیادی با کتاب یوان شیه دارد. حتی میاوان گفت که این کتاب همانند تواریخ سلسلهای چین، توسط کمیتهای از مورخین تألیف یافته است، چراکه وظایف رسمی خواجه رشیدالدین فرصت کمی برای او باقی میگذاشته است که به این نوع کارها برسد و مشهور است که وی گروهی از دستاندرکاران را به کار گرفته بود که مواد این تاریخ را جمعآوری کنند و وظیفه خودش نیز این بوده که اکثر بخشهای ان را که حالا به نام وی مشهور هستند، تصحیح کند. به علاوه، رشیدالدین و همقطاران وی همانند چینیها، اسناد رسمی را بیرون کشیده بودهاند، که یکی از آنها آلتین دبتر یا کتاب طلایی بوده است» (ص ۲۹۵). نویسنده سپس از شباهتهای دیگر جامعالتواریخ و یوان شیه سخن میگوید و در برخی موارد نیز برتری اطلاعات جامعالتواریخ را گوشزد میکند و در نهایت برآیند سخن او چنین است: «ترجمه کاملی از جامعالتواریخ کمک زیادی در تفسیر آن انجام میدهد. این مسئله ما را قادر میسازد که اهمیت زیاد این اثر فارسی را به عنوان یک مأخذ و منبع دست اول دوره مهمی از تاریخ جهان به خوبی درک کنیم» (ص ۲۹۹).
(منبع: مجموعه مقالات درباره خواجه رشیدالدین فضلالله و ربع رشیذی تبریز -۲ جلد- (۱۳۸۸)، به اهتمام: رضا رحمانی، تهران: نشر مؤلف، چاپ اول.)