آثار باقیه؛ تاریخ‌شناسی ملت‌های کهن

گفتگو با «پرویز اذکایی» درباره کتاب «آثار باقیه» ابوریحان بیرونی

0

*حسین زندی

*روزنامه‌نگار

‏آثار باقیه (از مردمان گذشته) نام کتابی است از ابوریحان بیرونی (۳۶۲ – ۴۴۰ ھ.ق) با ترجمه و تعلیق دکتر پرویز اذکایی (سپیتمان)  که توسط «نشر نی» در سال ۱۳۹۲چاپ شده و چاپ دوم آن نیز سال ۱۳۹۸ روانه بازار شد.

اذکایی در حوزه‌های تاریخ و فلسفه، کتاب‌شناسی، رجال‌شناسی، تاریخ علم و تصحیح متون صاحب اثر است. نزدیک به ۵۰۰ عنوان اثر از وی طبع و نشر شده، که عبارت است از ۵۰ کتاب و ۸۰ رساله علمی و ده‌ها مقاله و گفتار در دایره‌المعارف‌ها و نشریات معتبر.

از جمله آثار این پژوهشگر برجسته می‌توان به زندگینامه بیرونی، کارنامه بیرونی، فرمانروایان گمنام، کتاب ابوریحان بیرونی (آراء و افکار)، خاندان شاهیه خوارزم، فهرست ما قبل الفهرست، تبارشناسی در ایران، حکیم رازی، باباطاهر نامه، درگزین تا کاشان، همدان‌نامه، ماتیکان عین القضات همدانی، فرهنگ مردم همدان، ترانه‌های باباطاهر، آثار باقیه و بسیاری دیگر اشاره کرد.

این گفتگو به مناسبت روز جهانی ابوریحان بیرونی (شهریور ماه) با اذکائی انجام شده است.

از آشنایی با بیرونی بگویید. چه شد که به ابوریحان علاقمند شدید؟
در سال ۱۳۴۰ که در خدمت حضرت آقای آخوند آیت الله معصومی همدانی بودم، مجله‌ای به عنوان «ارگان حوزه علمیه همدان» منتشر می‌شد. بنده در آن سمتی داشتم و مقاله‌ای درباره «نوروز» نوشتم و که به صورت ضمیمه مجله چاپ شد. البته حجم آن از حد نصاب مجله بیشتر و به صورت رساله بود. حضرت آقای آخوند در آن اعمال نظر کردند و چون از ابوریحان بیرونی در مورد نوروز نقل کرده بودم که مع الواسطه بود و چه هنوز کتاب آثار الباقیه را نداشتم، وقتی آقای آخوند آن را دیدند، رفتند و از کتابخانه شخصی خودشان چاپ اول الآثار الباقیه (متن عربی) با سعی و اهتمام «ادوارد زاخائو» در لایپزیگ (چاپ حدود ۱۸۷۶ میلادی) را آوردند و به من دادند و گفتند از این استفاده کن. ماجرای آشنایی بنده با کتاب الآثار الباقیه این طوری بود. آن را به مدت چند ماهی خواندم و مرتب تورق می‌کردم و شیفته این کتاب شدم، به حدی که تقریبا حفظ شدم.

پس قبل از کتاب زندگینامه ابوریحان، در مقاله نوروز از آن یاد کرده‌اید؟

بله. همین‌طور مطالعاتم راجع به بیرونی ادامه داشت و رفته رفته آثار دیگرش را به دست آوردم تا سال۱۳۵۲ که کنگره جهانی ابوریحان بیرونی در ایران برگزار شد. البته در سایر کشورها نیز همزمان برگزار شد و آن موقع من کارشناس تاریخ در مرکز پژوهش‌های مردم‌شناسی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر بودم. از من خواستند که به مناسبت این کنگره دو کتاب از بیرونی تألیف کنم. سعی خودم را کردم و حاصل یکی شد کتاب «زندگینامه بیرونی» که ترجمه‌ای از استاد تونسی به نام دکتر «علی والشابی» بود و دیگری کتاب «کارنامه بیرونی» یا کتاب‌شناسی بیرونی که تحقیقی بود اثر «ژاک بوآلوی» فرانسوی به علاوه فهرست کتاب‌های بیرونی.

پژوهش‌های شما در دانشگاه هم با موضوع ابوریحان مرتبط بود؟

بله. این کتاب خیلی مورد توجه قرار گرفت، به حدی که بعدها جزو رساله اجتهادی بنده در دانشگاه منچستر شد و مطالعاتم در مورد بیرونی ادامه داشت و هرچند گاه مقاله‌ای، رساله‌ای در این زمینه می‌نوشتم. به طور مثال در همان کنگره سال ۱۳۵۲ سخنرانی بنده به عنوان «بیرونی از دیدگاه مردم‌شناسی» مورد توجه واقع شد. پس از آن، مقالات چندی نوشتم و بعد از این‌که از خارج برگشتم، سازمان سمت که ریاست آن به عهده زنده یاد دکتر «احمد احمدی ملایری» بود از من خواستند کتاب جامعی در مورد بیرونی تالیف کنم که در عین موجز بودن به کار دانشجویان ارشد و دکتری فلسفه بخورد. همینطور هم شد و همه آثار بیرونی را هرچه بود مطالعه کردم و تحقیقاتی که تا آن زمان در مورد بیرونی شده بود، تقریبا همه را بررسی کردم و کتاب جامعی تالیف شد. با این ویژگی موجز و فشرده بودن که به اصطلاح آنسیکلوپدی وار نوشته شد مورد عنایت قرار گرفت اما چاپش به طول انجامید؛ ناچار ناشر معروف آن زمان که هنوزم هست (طرح نو) این کتاب را با نام «ابوریحان بیرونی؛ آرا و عقاید او» چاپ کرد. خلاصه تا حالا هم چندین بار تجدید چاپ شده است.

چه زمانی تصمیم گرفتید آثار باقیه را ترجمه کنید؟

دفتر میراث مکتوب به مدیریت دکتر ایرانی پیشنهاد کرد متن عربی کتاب آثار الباقیه چاپ بشود. چند سال طول کشید شادروان دکتر «زریاب خویی» کتاب «الصیدنه» را تصحیح کرد و همانطور آقای دکتر ایرانی آقای «یوسف الهادی» دانشمند و محقق عراقی کتاب «الجماهر فی المعرفه الجواهر» را چاپ کرد و سومین کتاب که الآثار الباقیه باشد قرعه فال به نام بنده زدند و تصحیح و چاپ شد. بنابراین متن عربی این کتاب را تصحیح کردم و دفتر میراث مکتوب چاپش کرد. اما نکته این‌جاست که نسخه چاپی زاخائو که خیلی خوب تصحیح شده و از شاهکارهای چاپی است، اما نسخه‌هایی که زاخائو اساس قرار داده، جملگی ناقص بوده و این‌ها از قرن نهم به بعد بوده‌اند. زیرا در زمان زاخائو نسخه کامل الآثار الباقیه مکشوف نشده بود و وقتی این پیشنهاد حدود سال ۱۳۷۳ به من شد، می‌دانستم که نسخه کامل آن در کتابخانه عمومی استامبول هست و درخواست کردم که این نسخه را برایم بفرستند. البته جناب دکتر ایرانی نسخه کپی اش را خواستند و هرچه مورد نیاز بود در مورد نسخه‌های دیگر حتی نسخه‌هایی که زاخائو استفاده کرده بود تهیه کردند و در اختیار بنده قرار دادند، پس این تصحیح حقیر  بر اساس کامل‌ترین نسخه‌های خطی است.

شاید دوست بدارید :

این کتاب از نسخه زاخائو یا حتی نسخه‌ای که پیشتر در ایران منتشر شده بود، چه چیزی اضافه دارد؟

سقطات را ندارد. آن سقطات حدود صد صفحه از متن اصلی از چاپ زاخائو را شامل می‌شده و هر چه این کتاب چاپ می‌شد از روی نسخه ناقص زاخائو بود. اما کار دیگر زاخائو این بود که آثار الباقیه را به انگلیسی ترجمه کرده بود و تعلیقاتی بر آن نوشته بود. من در این چاپی که برای میراث مکتوب انجام دادم تغییرات فنی هم در چاپ انجام دادم.

چه تغییراتی؟

کسانی که این کتاب را دیده باشند، می‌دانند که به سبک کتب کلاسیک یونان مثل کتاب «تاریخ هرودوت» یا جغرافیای استرابون یا حتی آثار فلسفی افلاطون و دیگر آثار کلاسیک، فقره‌بندی دارد و بر اساس فقره‌بندی تنظیم شده. فرض کنید مانند قرآن مجید که مردم می‌گویند «سوره فلان»، «آیه بهمان» در آثار کلاسیک این روش به کار برده شده است. من هم در این اثر، این شیوه را به کار گرفتم؛ روشی که در ایران سابقه نداشت. اگر هم سابقه‌ای داشت موفق نبود. در مقدمه کتاب نوشته‌ام استادم مرحوم «دانش پژوه» بسیار مایل بود که در مورد کتب کلاسیک ما هم باید این روش اعمال شود اما به هر صورت توفیق پیدا نکرد به آن صورتی که می‌خواست این کار را انجام بدهد. حتی بنده در میان مصححان و محققان خارجی «مروج الذهب مسعودی» را مثال زدم که چاپ «شارل پلا» فرانسوی است، این را از اول تا آخر شماره‌های مسلسل زده و فقره‌بندی (آیتماسیزاسیون) کرده است. کتاب چند جلدی را این‌چنین شماره‌بندی مسلسل کرد. در حالی که کار ایشان درست نبود و نقض غرض بود. برای این‌که مثلا کتاب هرودوت چندین کتاب است نه این‌که چندین جلد باشد مثلا کتاب‌های مقدس مثل قرآن ما. شما سوره‌ها را در نظر بگیرید که هرکدام از آن‌ها را به عنوان به کار می‌بریم. پس شماره آیات در کتب مقدس مثل قرآن مجید هم که مشخص است مثلا می‌گوییم سوره ۲۵ آیه ۳۲ عین همین درباره کتب کلاسیک یونان و لاتین صفحه آرایی و تنظیم شده‌اند. من این شیوه را در مورد الآثار الباقیه به کار برده‌ام و عنوان هر فصل هم به کلمه فارسی‌اش «فرگرد» گذاشته‌ام یعنی همان فصل و شماره پاراگراف‌ها (فقره) هم هست و هر کسی که بخواهد به آن‌ ارجاع بدهد، به راحتی می‌تواند بدون نیاز به این‌که بگوید الآثار الباقیه صفحه فلان ارجاع می‌دهد. مثلا کافی است که بگوید الآثار الباقیه فصل دو، فقره سه.
درباره تعلیقات هم توضیح دهید.

آن‌جا نوشته‌ام محققان و مصححان ما که کتاب‌های نظم و نثر و دیوان کلاسیک چاپ کرده‌اند و زحمت کشیده‌اند بر آن‌ها تعلیقاتی نوشته‌اند و در آخر کتاب آورده اند. متأسفانه قسمت ناخواندنی این کتاب‌ها همین تعلیقات است. فرض کنید شما «قابوس‌نامه» را می‌خوانید که مشکلاتی دارد. حالا ممکن است مرحوم دکتر «غلامحسین یوسفی» تعلیقاتی نوشته است اما شما از کجا بدانید این مطلبی که دارید مطالعه می‌کنید و مشکلاتی در خواندنش دارید در آخر کتاب به آن پرداخته شده است؟ بنابراین کسی نمی‌خواند. بنده شیوه دیگری به کار برده‌ام و آن همان شیوه «شماره» ارجاعاتی است که در میان دو گوشه گذاشته‌ام. بعد هم تحقیقات زاخائو را که به انگلیسی بوده را به فارسی ترجمه کرده‌ام و تعلیقات جدیدی هم که خودم اضافه کرده‌ام روی هم حدود ۵۲۰ تعلیق که نصف آن مال زاخائو و نصف دیگرش مال بنده است را به تفکیک در این اثر آورده‌ام و این کتاب به این شکل چاپ شد و مورد توجه قرار گرفت و جایزه کتاب سال را هم برد.
این فقره‌بندی برای ارجاع و حتی برای مطالعه بسیار مهم است. چگونه می‌توان این روش را متداول کرد؟
من مایلم راجع به ترجمه الآثار الباقیه و فقره‌بندی‌هایش که عین متن عربی است، صحبت کنم. اگر ملاحظه کنید دقیقا مثل کتاب‌های کلاسیک یونان است و نمی‌دانم چرا این روش باب نمی‌شود.

چاپ دوم ترجمه کتاب که انتشارات علمی چاپ کرده چه تفاوتی با چاپ اول دارد؟

بعد از چاپ عربی این کتاب که به هرحال مورد عنایت واقع شد و بسیاری از محققان و فضلای ایران حتی از جمله خود آقای دکتر ایرانی گفتند که ترجمه فارسی این کتاب را هم به دست بده، چون با تصحیح زاخائو تفاوت دارد. بعد از تالیف کتاب «حکیم رازی» مشغول آن شدم و «نشر نی» آن را چاپ کرد بعد هم «انتشارات علمی» اخیرا آن را طبع کرد.

ویژگی کتاب آثار باقیه چیست؟

در مقدمه کتاب نوشته‌ام -از آن‌جا که شفاهیاتم خوب نیست- از روی کتاب می‌خوانم: تالیف نابغه شهیر ایران استاد الرئیس در علوم ریاضی و نجوم و طبیعیات و جغرافیا (البته فضلا این‌ها را می‌دانند) هم به عنوان دانشمندی تاریخ‌دان و پژوهشگر گاه‌شناسی‌ها (تقویم‌ها) اخبار و اطلاعات موفوری از قرون خالیه خصوصا به لحاظ جوانب اجتماعی ملل قدیمه فراهم کرده است که در عین حال تصویر دقیقی از عصر مولف به دست می‌دهد و چنان‌که خلاصه تقویم‌های نجومی یا ملی اقوام است که توصیفات کاملی از همه گاه‌شماری‌ها و اعیاد معمول ملل و ادیان فراهم می‌کند. کتاب تاریخ فرهنگی، مردم‌شناسی و تاریخ‌شناسی و این هم برای شما عرض کنم که فصول «تاریخ» آن چندان تاریخ سیاسی نیست و این نکته را هم بگویم وقتی می‌گویند «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه»، کسانی که اهل مطالعه هستند می‌دانند چون قرون را به معنای سده‌های گذشته در نظر می‌گیرند اما در این‌جا در درجه اول قرون یک لغت قرآنی به معنای ملت‌ها است و این مهم است که بدانیم بیرونی وقتی می‌گوید عن القرون الخالیه یعنی از ملت‌های گذشته. نخستین تحریر این کتاب را در سال ۳۹۱ هنگامی که در گرگان در خدمت «امیر شمس المعالی قابوس بن وشمگیر زیاری» بوده به فرجام رسانده اما در سال ۴۲۷ به آن اضافاتی کرده و این نسخه نسخه کاملی است.

کتاب شامل چه فصل‌هایی است؟
کتاب بی‌بدیلی است. از لحاظ جوانب موضوعی که شامل ۲۱ فصل است که بنا به دلایلی من آن را تبدیل به ۲۲  فصل کرده‌ام از جمله: سلاله‌های شاهان، ادوار سال‌ها و مبادی آن‌ها، شهور و سنوات یهودیان، مبادی پیامبر نمایان و جماعات منسوب به آن‌ها، جداول تاریخ ترتیبی سنواتی انبیا، امم و ملوک ایران و بابل و مصر و روم، در اعیاد و شهور ایرانیان و خوارزمیان، در اصلاح تقویم خوارزمیان، در ایام تقویم یونانی که با ملل دیگر مشترک است، در اعیاد و ایام روزه‌داری در ماه‌های یهود، در اعیاد و ایام تقویم سریانی مربوط به مسیحیان ملکائی، در اعیاد و ایام روزه مشابه و منطبق با مسیحیان، در اعیاد مسیحیان نسطوری و ایام قدر آن‌ها، در اعیاد مجوس (زرتشتی‌ها) و روزه و فطر صابئیعان، در اعیاد عرب، در اعیاد مسلمانان، مباحث راجع به منازل قمر و تصاویر جسم‌ها و جزین‌ها است و این قسمت است که آن را جدا کردم فصل بیست و دوم شد.

این کتاب در حوزه گاه‌شماری بسیار اهمیت دارد. در این باره بگویید.
در باب گاه‌شماری ایرانیان باستان، بیرونی استاد بی‌منازع بوده و این امر به ویژه در کتاب الآثاراباقیه نزد دانشمندان بسی مشهور است. باید گفت اصولا در زمینه تاریخ و فرهنگ کهن ایران از جمله فهرستی که وی از پادشاهان هخامنشی به دست داده و حیرت و اعجاب دانشمندان و تاریخ‌دانان را برانگیخته است، این خیلی مطلب مهمی است. چندین تن در باب این‌که چرا در کتاب‌های تاریخ ما مثل «تاریخ طبری» و «خدای نامه» ابن مقفع از تاریخ مادها و هخامنشی‌ها ذکری نشده، حتی حضرت فردوسی به تاریخ اشکانیان که می‌رسد درباره پارت‌ها حدودا شانزده، هفده بیت آورده است و می‌گوید من جز از نام از ایشان نشنیده‌ام و از تاریخ این‌ها اطلاعی ندارم. بنابراین بیرونی چطور به این اطلاعات دسترسی پیدا کرده است؟ بیرونی دانشمند متفردی است که به کتاب‌های یونانی و سریانی و عبرانی دسترسی داشته به این علت که هفت زبان می‌دانسته با پهلوی و سغدی البته بیشتر از هفت تا. عبرانی، سریانی، یونانی، سانکسریت (هندی) و زبان‌های ایرانی مانند خوارزمی را می‌دانسته اما ترکی نمی‌دانسته و کسانی که ادعا می‌کنند بیرونی از نواحی ترک‌نشین است، نادرست است. بیرونی یک کلمه ترکی نمی‌دانسته، ا و ایرانی خالص بوده، آریایی تبار و خودش می‌گوید که من از آن درخت تناور دوحه ایرانیانم. آن تاریخ باستان و هخامنشی و مادها و حتی تاریخ بابل به سبب دانستن زبان‌های یونانی و عبرانی و مخصوصا سریانی بوده. بیرونی کتاب «تاریخ بابل» بروسوس (در قرن سوم قبل از میلاد) را زیر دست داشته و این‌که می‌گویم باعث حیرت دانشمندان عالم است، همین است. از جمله استاد فقید شادروان دکتر احسان یارشاطر همدانی که دو مقاله دارند، البته دکتر معین هم نوشته است به عنوان «شاهان کیانی» راجع به او و دکتر «احسان یارشاطر». وی می‌نویسد: چرا در کتاب‌های قدیمی تاریخ ما از هخامنشیان اسم نمی‌برند و تنها بیرونی است که اسم می‌برد؟ ایشان می‌گوید: علتش دانستن زبان‌های عبرانی و سریانی است، البته کوشش من در این‌جا بوده است که بگویم بیرونی از کدام کتاب‌ها استفاده کرده است.

نام آثاری که بیرونی استفاده کرده مشخص است؟ سوال دیگر این‌که بیرونی در کجا این زبان‌ها را آموخته است؟

خلاصه بگویم مثلا تاریخ‌های اوسبیوس رومی که دو کتاب داشته یکی تاریخ کلیساست و یکی تاریخ بابل بروسوس است و دیگر کتاب‌هایی که امروزه در دسترس نیست. تنها کسی که دسترسی پیدا کرده بوده بیرونی است و سوال این است که آیا درخوارزم بیرونی زبان یونانی و این کتاب‌ها را یاد گرفته و به دست آورده؟ این هم داستان مفصلی دارد؛ این که یونانی را پیش استادش ابونصر منصور بن علی بن عراق  یاد می‌گیرد. او هم از خاندان شاهان خوارزم بوده، استاد بزرگ ریاضیات و بیرونی به مناسبتی از پیش خاندان آل عراق یعنی ایرانی تبارها در خوارزم ناچار به ری می آید و یک سالی در ری می‌ماند و از آن‌جا به گرگان پیش قابوس بن وشمگیر می‌رود. بیرونی یکسالی که در ری و چندی هم در گرگان بوده به منابع کتابخانه‌های ری مخصوصا کتابخانه مجدالدوله دیلمی-کتابخانه مشهور که محمود غزنوی آن را آتش زد- دسترسی داشته و در دربار قابوس هم این کتاب‌ها بوده به خصوص این‌که می‌گویم پیرو فلسفه حکیم رازی بوده و در آثار مانویت و این‌که چگونه به این آثار دسترسی پیدا کرده این‌ها را همه در ری دسترسی پیدا کرده مثل همان کتاب اسبیوس و سایر آثار سریانی پیش از این‌که سلطان محمود و دیگر سلاطین جبار تاریخ آن‌ها را از بین ببرند به آن‌ها دسترسی پیدا کرده به همین دلیل است که شما می‌بینید در آثار الباقیه می‌گویم که با تمایز آشکار نسبت به دیگر مورخان اسلامی پادشاهی مادها را تحت عنوان مملکه الجبلیه شرح می‌دهد.

مملکه الجبلیه به چه معنی است؟

این عبارت یک ترجمه یونانی است. برای این‌که یونانی‌ها به جبال زاگرس همان اطلاق زاگرس را می‌کنند که تلفظ یونانی است و از کلمه «زاگرتی» گرفته شده است و جغرافی‌دانان اسلامی همه را مثل مادستان کنونی ولایات جبال می‌نامند. بیرونی می گوید مملکه الجبلیه؛ پس یعنی همان مادستان یعنی سرزمین مادها که همان زاگرسی است که یونانی‌ها به آن اطلاق کرده‌اند. آنگاه اسامی شاهان داستانی کیانی ایران را با سلاطین آشوری و بابلی و هخامنشی انطباق داده است. کتاب الآثار الباقیه متضمن اکتشافات بیرونی در مسائل طبیعی، ریاضی، تاریخ جغرافی هم هست چنان‌که از جمله تتبعات بی بدیل وی تاریخ تاسیس دولت ساسانی بر حسب داده‌های کتاب شاپورگان مانی است که با نهایت دقت به ضبط آورده است و پیش از وی کسی بدان نکته نرسیده بود. اهمیت کتاب الآثار الباقیه از نظر تاریخ ادوار قدیم و سنت‌های کهن این است که از یهودی‌ها حتی آدم و نوح هم فهرست وار بدون تشریح آورده است و این یکی از شاهکارهایی است که از بیرونی باقی مانده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.