انتظار

در آستان حافظ

0

*دکتر عبدالله نصرتی

*عضو بازنشسته هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا

زهی خجــــــسته زمانی که یار بازآید

به کام غمـــــــزدگان غمگسار بازآید

 

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم

بدان امید که آن شهســـــــوار بازآید

 

اگر نه در خم چوگان او رود ســــر من

ز ســـر نگویم و سر خود چه کار بازآید

 

مقیـم بر سر راهش نشسته‌ام چون گرد

شاید دوست بدارید :

بدان هوس که بدین رهگــــذار بازآید

 

دلی که با سر زلفین او قــــــراری دارد

گمــــــان مبر که بدان دل قرار بازآید

 

چه جــــورها که کشیدند بلبلان از دی

به بوی آن که دگر نوبهـــــــار بازآید

 

ز نقش بند قضا هست امید آن حافـــظ

که همــــچو سرو به دستم نگار بازآید

 

عین القضات همدانی در تعریف شعر نکته ظریفی دارد: «جوانمردا! این شعر را چون آینه دان، آخر دانی که آینه را صورتی نیست در خود، اما هر که در او نگه کند صورت خود تواند دیدن، همچونین دان که شعر را در خود هیچ معنی نیست اما هر کسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار او بود».

این گفته عین القضات قول مشهوری است که در مورد شعر و معانی و پیام‌های متعدد آن بیشتر به این گفته استشهاد می‌کنند، این که شعر به آینه‌ای مانند شده و آینه خود صورتی ندارد، بلکه نگرنده به آینه را در خود منعکس می‌کند. تشبیه بدیع و ناب و شاعرانه‌ای است اما این بخش از فرمایش آن بزرگوار که شعر در ذات و ماهیت خود فاقد معنی باشد به دل نمی‌نشیند چون در آن صورت سخن لغوی خواهد بود و مقام شاعران راستین که به قول نظامی بلبلان عرشند و در مقام بعد از پیامبران قرار می‌گیرند فراتر و والاتر از این معنی است و الهام سرچشمه شعر آنان محسوب می‌شود. غنای شعر شاعرانی که شاهکار آفریده‌اند به اندازه‌ای گسترده است که مخاطبان و خوانندگان شعر آنان می‌توانند از سروده‌های آنان مطابق حالت‌های نفسانی خود و نیز نقد روزگار خود معنی‌ها استخراج کنند و برداشت‌ها داشته باشند و همین غنای معنوی و معرفتی است که در غزل‌های حافظ مخاطبان را با هر مذهب و مشربی سیراب می‌سازد.

در کلاس‌های حافظ که در سالیان معلمی داشتم دغدغه برخی از دانشجویانم پرسش درباره مذهب حافظ بود که البته پاسخ روشنی نمی‌شنیدند، در حالی که مایل بودند که بشنوند حافظ مذهب شیعه داشته است، اما حافظ آزاده، رندانه شعر سروده است و خواسته که شاعر و نماینده همگان باشد. من به پیروی از فرمایش عین‌القضات عزیز، این غزل حافظ را که در بالا نقل شد بهترین زمزمه‌ای در خور روز فرخنده نیمه شعبان تلقی می‌کنم که می‌تواند زبان حال شیفتگان حضرت باشد، که قرن‌ها و در ادامه نسل‌ها با سوز دل، چشم به راه قدوم مبارک آن حضرت دوخته‌اند و آرزومند وصال جانان خود هستند و ندا سر می‌دهند که: خوشا به لحظه فرخنده‌ای که منظور دل وارد شود و غمگسار غمزدگان باشد، آنان شاه‌نشین چشم خود را تکیه‌گاه خیال او ساخته‌اند و انتظار می‌کشند تا آن شهسوار گام در دیدگان آنان بگذارد، قرن‌ها شیفتگان و عاشقان حضرت در سر راهش نشستند و چشم به راه دوختند تا غبار گام‌هایش را توتیای چشم خود سازند، زیرا دل سوخته دلدادگان او بی وجود نازنین و مبارکش آرام و قراری نخواهد یافت، آری نسل‌ها و قرن‌ها پیروان راستین او از بیداد ستمگران و جباران، جورها و نامردمی‌ها دیدند و سردی زمستان تعصب و کینه بر حیات آنان وزیده است و سر در گریبان منتظر رسیدن نوبهار آزادی و عدالت و برابری بوده‌اند تا سردی های ناجوانمردانه و ستمگرانه جبران شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.