به پایان می‌رسد امسال؟

0

*افشین ابراهیمی

*حقوقدان

اسفند که به نیمه می‌رسد بوی عیدی می‌دهد. هرکس به فراخور سن و سال لحظه شمار تحویل سال است. اما این اسفند و این سال ۹۸ سال دیگری است. همه بی‌تاب پایان رسیدن آنند. شاید نگاه عامیانه و بدبینانه‌ای باشد اگر این سال را سالی شوم و نحس بدانیم اما واقعیتی است اگر ۹۸ را سال تلخ بنامیم. گرچه وقتی به خاطرات سال‌های قبل هم رجوع می‌کنیم غم‌ها و مصیبت‌های ملی و فراگیر بیشتر از شادی‌های فراگیر در برابرمان رژه می‌روند.

آن‌چه در نیمه اول سال رخ داد بیشتر سیل و زلزله بود که در نگاه اول خشم طبیعت بود و انسان آسیب‌پذیر اما هرچه جلوتر می‌رفتیم خشم طبیعت را در سایه بی‌تدبیری انسان آسیب‌پذیر درک می‌کردیم از سیل دروازه قران شیراز و هموطنانی که نوروزشان با جان باختن عزیزانشان در خودروهای آب گرفته شروع شد تا مرگ دخترکی که در خروش سیل دستش از دست پدر جدا شد و جنازه‌اش کیلومترها دورتر پیدا شد تا زلزله‌هایی که پل‌ها و بیمارستان‌های تازه تاسیس را ویران کرد و نشان داد نه به سازه‌های مهندسی می‌توان اعتماد کرد نه به نظارت‌های حین ساخت این داستان در همین اواخر در سیل لرستان تخریب پل‌هایی که هنوز یکسال از ساختشان نگذشته تکرار شد.

نیمه دوم سال ۹۸ اما فاجعه‌بارتر و تلخ‌تر بود آن‌گونه که شاید اگر سال‌ها بعد برای نوه‌هایمان تعریف کنیم زیر لب بگویند پدربزرگ هذیان می‌گوید مگر می‌شود یک ملت این قدر تلخی ببیند حوادث نیمه دوم سال از بنزین شروع شد و تا کرونا ادامه دارد.

بنزین از بی‌تدبیری تا پنهان‌کاری

شاید ما از رئیس جمهور خوشبخت‌تر بودیم که زودتر از آن صبح جمعه معروف گران شدن بنزین را درک کردیم و شبانه جلوی پمپ بنزین‌ها صف بستیم، بعد از نیمه شب اما داستان صف به داستان اعتراض و داستان اعتراض به داستان تعرض کشیده شد. الان دیگر مهم نیست آشوب‌ها چند روز طول کشید اما آن‌چه قبل و بعد از گرانی بنزین و قبل از بعد از آشوب‌ها به جای ماند داستان را تغییر می‌دهد. در نگاه ساده و خودمانی وقتی کشور تحریم است یعنی پول ندارد وقتی پول ندارد توان یارانه دادن بر بنزین ندارد وقتی قیمت همه چیز سه برابر شده بنزین جا مانده از تورم هم باید سه برابر شود. کاملا عقلانی است. اما چرا بخشی از مردم نپذیرفتند؟ چرا بعضی از مردم قیمت بنزین را به قیمت جانشان وصل کردند. کمی عقب‌تر برویم می‌بینیم مسئولین دولت بارها اعلام کردند که بنزین سهمیه‌بندی نخواهد شد. احیای کارت سوخت برای سهمیه‌بندی نیست. بنزین گران نخواهد شد. از سوی دیگر بارها و بارها رسمی و غیررسمی اعلام شد که تحریم‌ها اثر ندارد و این بی‌تاثیر بودن تحریم‌ها گرچه با واقع یکی نبود اما از سوی مردم لمس می‌شد. حال بعد از این همه گفتن و گفتن بدون آن‌که زمینه‌چینی‌های لازم برای مردم شود یک شبه و به نحوی شوک آور ورق بر می‌شود. آن‌قدر سریع که همه نمایندگان مجلس از همه طیف‌ها بر می‌آشوبند و در میان اعتراض نمایندگان البته نامه حاجی بابایی نماینده همدان به لاریجانی رئیس مجلس از همه چیز گویاتر و شفاف‌تر است. در این میان اگر سخنان رهبری نبود شاید آشوب کف خیابان قشر فرودست به مجلس هم کشیده می‌شد. حس بی‌اعتمادی عمومی به حدی بود که معترضین حتی با وعده پرداخت کمک‌های معیشتی هم قانع نمی‌شدند و حس می‌کردند که سفره‌شان هر روز کوچکتر می‌شود و دولت کسری‌های خود را از سفره مردم بر می‌دارد شاید اگر اقناع مردم بهتر انجام می‌شد. شرایط تحریم و تاثیر آن بر اقتصاد برای مردم توضیح داده می‌شد و کمک‌های معیشتی قبل از گران‌شدن بنزین پرداخت می‌شد و قیمت بنزین بر اساس نوع ماشین تعیین می‌شد آشوبی هم ایجاد نمی‌شد. جنبه دیگر آشوب‌های بنزین معترضین بودند که نشان داد اعتراض‌ها فاقد جنبه سیاسی است و معترضین نه از قشر تحصیل کرده و اپوزسیون بلکه بیشتر از حاشیه‌نشینان تهران و شهرستان‌ها هستند و جنبه دیگر نحوه برخورد با معترضین بود که از آن فقط مکالمه نمایندگان مجلس با وزیر کشور بس که نمایندگان سوال کردند که آیا امکان تیراندازی، دست کم به پا یا کمر به پائین وجود نداشته که چنین شلیک‌هایی انجام شده است؟ وزیر کشور هم در پاسخ عنوان کرد که خب! شلیک به پا هم انجام شده بوده است. پاسخی که نمایندگان از آن شگفت‌زده شدند (خبرگزاری ایمنا) داستان بنزین و گرانی آن نشان داد که قشری از مردم از برخورد اعتراضی به عملکرد دولت به برخورد تعرضی رسیده‌اند و عملکرد دولت را نه در مقابل حقوق اساسی خود که در برابر حقوق بنیادین خود دیده‌اند و از طرف دیگر شاید این آشوب امکان و جسارت اصلاحات اقتصادی ریشه‌ای را برای سال‌ها از دولت‌های آتی سلب کرد.

حاج قاسم؛ شهادت در بهت

احساس عامه مردم به سپهبد شهید قاسم سلیمانی سوای احساس مردم نسبت به یک سردار سپاه یا ژنرال نظامی بود. چهره‌ای که مردم از حاج قاسم دیده بودند چهره یک نظامی تمام عیار و یک سرباز ملی بود. این مدل نگاه را در ایام تشییع شکوهمند وی و در میان تشییع‌کنندگان بهتر می‌توان یافت آن هم جایی که اتفاقا چهره‌ها و احزاب سیاسی اصلاح‌طلب در تشییع وی حضور یافتند تا نشان دهند فارغ از جهت‌گیری‌های سیاسی و خط و نگاه جناحی مردم اعم از توده مردم و قشر روشنفکر و سیاسی، اجتماعی قدردان زحمات یک نظامی تمام عیار هست. صرف نظر از فعالیت‌های حاج قاسم شهادت و پس از شهادت وی دارای اهمیت است و البته سوال‌هایی که در ذهن جا می‌اندازد. این‌که شخصیتی مانند قاسم سلیمانی که از دید آمریکا یک هدف استراتژیک محسوب می‌شود چگونه از فرودگاه بغداد برای سفر استفاده کرده؟ آیا این استفاده از فرودگاهی بین‌المللی که بی‌شک قابل نفوذ برای تیم‌های اطلاعاتی بیگانه هست روشی حفاظت شده بوده یا نه؟ نیروهای آمریکایی چگونه از زمان دقیق عزیمت سردار سلیمانی مطلع شده‌اند و چندین سوال دیگر نشان از آن دارد که نظامیان ایران باید دقت بیشتری در امور حفاظتی داشته باشند چراکه سردار سلیمانی یک سرمایه ملی بود. در کنار تلخی شهادت سردار سلیمانی انتشار بعضی از سخنرانی‌های ایشان که مسلما شما هم در فضای مجازی دیده و شنیده‌اید، جالب توجه بود.

تلخی یک پرواز

شاید اگر هواپیمای اوکراینی ساقط نمی شد موشک باران پایگاه آمریکایی می‌توانست یک شادی پررنگ برای ایرانی‌ها باشد؛ عملیاتی که در آن هیچکس ایران را به ماجراجویی متهم نکرد و این تلافی را حق طبیعی ایران می‌دانست. اما یک سقوط و داستان‌های پس از آن همه چیز را تغییر داد. شما هم همه آن‌چه گفته شده را می‌دانید. شاید لازم نباشد که من باز از تلخی و ابهامات بنویسم اما این شلیک و سقوط باز حسی را در میان مردم ایجاد کرد که شاید نتوان نامی بر آن نهاد. بی‌شک اعتمادسازی بین مردم و حاکمیت ضامن بقای ثبات است. این‌که صریح و شفاف به مردم توضیح داده شود حق تمامی مردم است چراکه کلیت کشور متعلق به همین مردم است و این کلیت شامل آن هواپیما و آن موشک هم می‌شود.

سیل سیستان

در میان تلخی ساقط شدن هواپیمای مسافربری سیل سیستان دیده نشد و این تلخ‌ترین اتفاق حادثه تلخ سیل است. داستان این‌که انتظار آن است که سامانه هواشناسی از مدت‌ها قبل هشدار سیل بدهد و سازمان‌های امدادی از قبل به فکر تامین سرپناه و نجات مردم باشند داستانی تکراری است که حتی تکرار آن هم تلخ است. فقط می‌توان گفت سیستم تدافعی ما در برابر بلایایی مانند سیل و طوفان را مقایسه بفرمایید با سیستم کشورهایی که در سال چندین طوفان و توفند سهمگین دارند و آن‌قدر زود به ملت خبر می‌دهد که مردم هم خانه‌ها را تخلیه می‌کنند هم درز پنجره‌هایشان را محکم می‌بندند.

مجلس کمرنگ

در میان تمامی حوادث انتخابات مجلس از لحاظ مشارکتی کم رمق از تمام ادوار گذشته برگزار شد شاید اگر فضای بحث سیاسی بود می‌شد دلایل مختلفی برای پایین آمدن سطح مشارکت برشمرد. اما به هر حال رای مردم است و مجلس مردم، هر وقت بخواهند رای می‌دهند هر وقت بخواهند رای نمی‌دهند نه رای دادنشان را می‌توان تعبیری کرد نه رای ندانشان را. کنش سیاسی ای است شکل گرفته بر پایه شرایط و دارای پیام‌ها و تاثیرات. نکته جالب توجه این‌که انگار همه از قبل می‌دانستند مشارکت در این دوره کمتر از دفعه‌های قبل است. این را شاید از پرسش و پاسخ خبرنگاران با کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان بتوان درک کرد آنجا که کدخدایی گفت مشارکت زیر پنجاه درصد هم اشکالی در دموکراسی ایجاد نمی‌کند و اگر مشارکت زیر ۵۰ درصد باشد، تازه می‌شویم مانند کشور فرانسه. بگذریم از این‌که آیا ملاک مسئولین در مقایسه مشارکت در انتخابات باید وضع سابق خودمان در داخل باشد یا وضع کشورهای خارجی و این‌که آیا مدل نگاه مردم به سیاست در فرانسه شبیه مدل نگاه ما بر سیاست است یا خیر.

کورونا مهمان ناخوانده

وقتی آمار مرگ ناشی از آنفولانزا و تصادفات رانندگی را در میان درصد مرگ ناشی از کرونا می‌گذاریم آن‌چنان بلایی وحشتناک به نظر نمی‌رسد. تا الان هم مطمئنا بیشتر از من در باب کرونا اطلاعات دارید. این بیماری هم شاید با گرم شدن هوا یا کشف واکسن ریشه‌کن شود اما نکته جالب توجه نحوه برخورد با این بیماری است. این‌که یک کشور که با همه ملاک‌ها از ما پیشرفته‌تر است یک شهر را قرنطینه می‌کند و معاون وزیر ما می‌گوید قرنطینه ما زمان جنگ جهانی اول است. این‌که ادارت تعطیل نمی‌شوند تا تردد و احتمال اشاعه کمتر شود. این‌که ساعت کاری ادارات چند ساعت کم می‌شود گویی آن‌که ویروس کورنا به طور هوشمند در همان دو سه ساعت کم شده فعال است و با ما قرارداد بسته در ساعات اداری منتشر نشود. این‌که کره جنوبی وضعیت جنگی اعلام می‌کند و ما فقط پیامک می‌دهیم که دستتان را بیشتر بشویید. این‌که در هیئت دولت کره جنوبی همه با ماسک حاضر می‌شوند و در ایران معاون وزیر بهداشت که حتما پزشک است به تعرق و سرفه‌های یک نفره‌اش توجهی ندارد و چسبیده به سخنگوی دولت از اقدامات شفا بخش می‌گوید و فردا با لبخند از کرونایی شدن خود می‌گوید همه و همه نشان می‌دهد یک جای کار ما می‌لنگد. ما به این سیستم بهداشت و درمان و به این دولت اعتماد داریم لطفا شما هم بهتر مواظب ما باشید.

این‌ها تلخی‌های سال ۹۸ بود شخصا امیدوارم سال آینده سالی باشد که در آن اعتماد عمومی به دولت و حاکمیت بیشتر باشد و مردم بیانیه‌ها و اقدامات و عملکردها را راحت‌تر بپذیرند و از سوی دیگر سیستم اداری و سیاسی کشور با مردم شفاف‌تر و صریح‌تر سخن بگوید و گام‌های بیشتر در جهت اقناع افکار عمومی بردارد. این کشور متعلق به همه ماست تلخی‌هایش همگانی و شادی‌هایش هم همگانی است. شفاف‌سازی و تلاش برای اقناع عمومی باعث ایجاد اعتماد می‌شود و اعتماد مردم به حاکمیت مهم‌ترین سرمایه و پشتوانه یک نظام سیاسی است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.