*حسین زندی
*سردبیر
آمار ثبتنامکنندگان انتخابات دوره یازدهم تنها در استان همدان از مرز ۴۲۰ نفر گذشت؛ هر چند موضوع تایید صلاحیتها و سبک سنگین کردن نامزدها روز به روز از تعداد آنانی که وارد کارزار میشوند کاسته و تا روز ۲اسفند یعنی روز انتخاب خواهد کاست اما این آمار نشان میدهد که هر قوم یا خانواده بزرگ یک نامزد برای انتخابات یازدهم دارد و برای هر هزار نفر از واجدین شرایط برای رای دادن، یک نامزد انتخاباتی در این دوره وارد مبارزه انتخاباتی شده است.
اینکه شرایط طوری است که هر فرد بدون در نظر گرفتن شرایط فردی، جایگاه اجتماعی، خاستگاه طبقاتی، توان اجرایی، تخصص و شاخصههای دیگر به خود اجازه میدهد وارد این عرصه شود و خود را محق وارد شدن به صحن مجلس میداند و زمان بیشتری از سوی نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر نیاز دارد، به کنار اما یکی از آسیبهای چنین شرایطی که تعداد نامزدهای انتخاباتی بسیار زیاد میشود سردرگمی انتخابکنندگان است. در چنین شرایطی شناسایی سره از ناسره برای رای دهنده بسیار دشوار است؛ به دلیل اینکه بیشتر نامزدها با عنوانهای مستقل و فردی وارد میشوند و نهادی مانند حزب برای شناساندن آنها وجود ندارد پس فرد رای دهنده نیز نمیتواند شناخت درستی از نامزد انتخاباتی داشته باشد. به همین دلیل است که بیشتر کاندیداها پس از ورود به صحن شورا یا مجلس تغییر موضع میدهند و طرفداران خود را سرخورده میکنند.
طبق آنچه گفته شد، وقتی قرار است از بین ۴۲۰ کاندیدا ۹ نماینده برای مجلس انتخاب شود، انتخاب درست دشوار است اما آیا نمیتوان با کمک همین صدها نفر برای دوره دوازدهم برنامهریزی کرد؟ کاندیداها را بدون در نظر گرفتن متخصص بودن یا نبودن، میتوان به دو دسته کلی تقسیمبندی کرد؛ دسته اول افرادی که دغدغه توسعه شهر، استان و کشور را دارند و افراد بلندپروازی به شمار میروند. این گروه ممکن است تواناییهای خاصی نیز در حوزههای گوناگون داشته باشند، این دسته معمولا جزو ۲۰ تا ۳۰ درصد نامزدها هستند اما به طور معمول ۷۰ درصد آرا را در انتخابات از آن خود میکنند. دسته دوم افرادی هستند که یا دچار خودبزرگبینی هستند و یا شناخت درستی از خود و فردیت خود ندارند. آنان همان کسانی هستند که در انتخابات حتی آرای خانواده خود را نیز ندارند.
در خوشبینانهترین حالت همه این دو دسته را یککاسه کنیم و همه را افراد دغدغهمند و متخصص فرض کنیم، اگر پس از راهیابی ۹ نماینده مردم به مجلس حتی ۴۰۰ نفر از ورود به صحن مجلس باز بمانند، دغدغهها، برنامهها و اهداف این ۴۰۰ نفر چه میشود و به کجا میرود؟
بازگردیم به نبود نهاد تاثیرگذار برای شناساندن نامزدها. با فرض بر اینکه مردم تمایل کمتری به احزاب دارند و به تشکلهای سیاسی اقبال نشان نمیدهند اما مردم نشان دادهاند به نهادهای مدنی مستقل اعتماد دارند. اگر این ۴۰۰نفر در دو دسته و در قالب دو نهاد مدنی استانی وارد کنشگری اجتماعی و شهری شوند و آنچه با عنوان برنامه و دغدغه دارند در کنار اعضای شوراهای شهر و مدیران ارشد پیگیری کنند مطمئنا هم خود را برای ۴سال آینده شناساندهاند هم در معرفی افراد کار آمد تلاش کردهاند اما یا چنین ارادهای وجود ندارد یا نامزدها به دنبال شهرت، مقام و ثروت هستند.