«سعید دینی» ناباورانه از بین ما رفت!

0

*مهدی به‌خیال

*نویسنده و پژوهشگر

از زمانی که خبر پرپر شدن سعید را شنیده‌ام در خود می‌پیچم. افسوس می‌خورم و ای داد می‌گویم. سعید دارای خصایلی بود که این روزها حکم کیمیا را دارد. او انسانی چندوجهی بود با اهدافی بلند. آرزوهایی داشت که همه در خاک دفن شد. سعید مرد کار و عمل بود، و عجیب در همین راه هم جانش را از دست داد. سعید مرد کوه و صحرا بود نه ‌فقط این‌که به کوه‌پیمایی و فتح قله‌ها بسنده کند او طبیعت را از گزند آدم‌های به‌ظاهر متمدن پاک می‌کرد.

سعید کتاب نمی‌خواند، کتاب را می‌بلعید آن‌هم به‌صورت جدی و دوره‌ای موضوعی را تا انتها دنبال می‌کرد. این روزها دنبال کتاب‌های جغرافیایی منوچهر ستوده بود (آستارا تا استرآباد) و دریغ که روزگار مجالش نداد این‌یک را هم به سرانجام رساند. سعید یک ایران‌دوست حقیقی بود. او از وجب وجب خاک ایران دفاع می‌کرد؛ با تجزیه‌طلب‌ها، پان‌ها و سلطنت‌طلب‌ها مباحثه می‌کرد و از تمامیت ارضی ایران برای آن‌ها سخن می‌گفت. سعید عاشق زادگاهش بود و به‌واقع دل در گرو دره مرادبیک داشت. او مدت‌ها بود که به جد مشغول گردآوری مواد فرهنگ مردم این خطه بود، و با صبوری و حوصله به‌پای کهن‌سالان دره، زانوی ادب می‌زد و آن‌ها را ثبت و ضبط می‌کرد.

سعید از سنگ‌نگاره‌هایی سخن می‌گفت که از کوه‌های دره کشف کرده بود و آن‌ها را برای نشان میدان دره نیک می‌دانست. او حامی کودکان کار بود و سخنش از فقر و عدالت. سعید با اخلاق و فروتنی که مهم‌ترین خصیه‌اش بود و با لبخند همیشگی‌اش که به لب داشت بر اثر تصادف به ابدیت پیوست.

باری، با تمامی این اوصاف جزو دریغ و افسوس چه می‌توان گفت!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.