سودای کتاب پنجاهدرصدی
علیرضا پورمسلمی
*سودای کتاب پنجاهدرصدی
*علیرضا پورمسلمی
با توجه به فشار اقتصادی تحمیل شده اخیر بر اقشار مختلف اجتماعی، وقتی صحبت از خرید اجناسی با قیمتی کمتر از قیمت متعارف میشود، تقریبا همه به وجد میآیند. خصوصا وقتی که این جنس تخفیف خورده یک کتاب باشد. اخیرا در چند مورد در شهر همدان، دیدهام که کتاب با نصف قیمت ارائه میشود. در نگاه نخست، بسیار جذاب و وسوسهانگیز است که کتابی را که در کتابفروشیهای معتبر شهر با مثلاً ۵۰ هزار تومان میتوان خرید، در پای پیادهراه یا مکانی غیر از کتابفروشی به نام نمایشگاه و جشن کتاب و مانند این، بتوان با ۲۵ هزار تومان تهیه کرد. اما شعف و وجد خرید کتابهای تخفیف خورده به سادگی جای خود را به غمی بزرگ میدهد وقتی که با دقت بیشتری به کتابها نگاه شود. کسانی که در صنعت نشر دستی دارند، میدانند که این تخفیف باورنکردنی است، زیرا مجموعه هزینههایی که میشود تا یک کتاب خوب و معتبر به دست مخاطبش برسد بسیار بالاست. اولین مورد جهش ناگهانی قیمت کاغذ است که یکی از مهمترین شاخصهای تعیین قیمت کتاب است. همچنین هزینه فیلم و زینک و ویراستاری، دستمزد مولف یا مترجم کتاب، که حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد قیمت پشت جلد است. به همه اینها هزینههایی مانند طراحی جلد کتاب، تبلیغات، پخش، حمل و نقل و دیگر هزینههای متعارف دیگر را هم اضافه کنید. پس چرا باید یک انتشارات چنین حراجی را تقبل کند و چگونه برایش بهاصطلاح صرف میکند؟
ممکن است کسی بگوید که ما لازم نیست نگران دخل و خرج آن انتشاراتی باشیم و لابد در یک رقابت سالم ایشان فکر همهچیز را کردهاند و بهتر است ما کالای فرهنگی را با قیمتی پایینتر تهیه کنیم و از چند و چون آن بگذریم. مشکل اصلی دقیقا همینجا خودش را نشان می دهد نخست اینکه در این مورد هرگونه سهلگیری جایز و اخلاقی نیست و بعد، وقتی شما یک کتاب پنجاه درصد تخفیف را به دست میگیرید، میفهمید که چرا کتابفروشیهای شهر آن را با چنین تخفیفی ارائه نمیدهند. احتمالا شما یک کتاب تقلبی را در دست گرفتهاید و به اسم کتاب اصلی قصد خریداری دارید. برای مثال، رمانهای کلاسیک، همواره مخاطبان خود را دارند و در طول سالیان مخاطبان، آنها را خواندهاند و ترجمههای خوب و قابل قبولی از آنها معرفی شده است و در نتیجه با اعتبار نام نویسنده و مترجم و انتشارات، به فروش رفتهاند. حال فرض کنید که میخواهید رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز و یا کوری ساراماگو را بخرید و بخوانید. در این هنگام، خواهید دید که نام انتشارات و مترجم را تا به حال نشنیدهاید و جایی از مترجم محترم، که چنین کتابهای وزینی را ترجمه کرده، بهعنوان مترجم یا متخصص ادبیات نامی پیدا نمیکنید. اگر دقت بیشتری به خرج دهید و سطرهای کتاب مذکور را با سطرهای کتابی با همان نام و با مترجم و انتشاراتی نامآشنا مقایسه میکنید، پی میبرید کتاب پنجاهدرصدی که در دست دارید، در بهترین حالت یک رونوشت ناشیانه و غیرحرفهای از همان نسخه معتبر است و در بدترین حالت کتابی که به نام صدسال تنهایی یا کوری خریدهاید، اصولاً از نظر محتوایی با کتاب اصلی متفاوت است. حتی شنیدهام که به نام مترجمی مشهور نیز کتابی ترجمه شده که روح آن بزرگوار از ترجمه چنین عنوانی خبر ندارد و یا شاهنامه فردوسی چاپ شده و چندین و چند بیت نامربوط در آن میراث زبان فارسی به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی درج شده است . در بازار مشهور است که چنین کپیکاریهای ارزان را به کشور چین نسبت میدهند اما خدای من! این نمیتواند کار چینیها باشد. از آنها برنمیآید. این سودا، خودی باید باشد.
سوال بنده بهعنوان یک شهروند و علاقمند به کتاب از مسئولین محترم که دقت ایشان در رصد کردن کتابها و سطرها و کلمات داخل کتابها مثالزدنی است، این است که این انتشارات و این مترجمان و مولفان کیستند و از کجا آمدهاند و سهمیهی کاغذ خود را از کجا دریافت میکنند؟ حالا که ما مردم، ما مردم فهیم، پی بردهایم که برای پاسداشت طبیعت و حفاظت از محیط زیست ضروری است تا در مصرف منابع طبیعی نهایت دقت و سختگیری را بهکار گیریم، حالا که دولت محترم تمام ادارات خود را ملزم به صرفه جویی در مصرف کاغذ کرده است، حالا که پی بردهایم جز خود ما کسی نیست که میراث فکری را برای فرزندانمان حفظ کند، حالا که ما از پایمال شدن فرهنگ منزجریم، حالا که نمیخواهیم از ضعف اقتصادی ما استفاده شود تا هر چیز ارزانی را به نام فرهنگ تحمیلمان کنند.