غم در موسیقی ایرانی
*علی پاشا رجبلو
*مدرس موسیقی
اگرچه تصور اغلب مردم و شنوندگان از موسیقی ایرانی در مقایسه با انواع موسیقیهای دیگر در کشور ما، یک موسیقی حزن انگیز و غمگین است و حتی عدهای از موسیقیدانان و نوازندگان موسیقی، تعدادی از دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی را، غم انگیز! و تعداد دیگری را شاد! میدانند، اما موسیقی ایرانی که در دو شکل مهم آن، یعنی موسیقی دستگاهی و موسیقی نواحی تجلی یافته است، به علت طرب انگیز بودن خاصیت موسیقی و در صورتی که با توجه به ساختارهای فرهنگی و اصول هنری آن اجرا شود، نشاط انگیز و روح افزاست. استاد «مجید کیانی» در بیان حسی از هفت دستگاه موسیقی ایران نیز، هیچگاه از واژه غم استفاده نمیکند. وی در بیان حالات احساسی و متافیزیکی از هفت دستگاه موسیقی ایران از واژههایی چون: هستی و آفرینش، تلاش، جستجو و طب (دستگاه شور و آواز های آن)، سپیده دم، پایان شب و آغاز روشنایی و عشق (دستگاه سه گاه)، بر آمدن آفتاب، سرآغاز زندگی، تابش نور، دیدن و شناختن و معرفت (دستگاه چهارگاه)، آغاز روز، آغاز زندگی، شور و جوانی، غرور و توانگری، بینیازی، سلحشوری و استغنا (دستگاه ماهور)، ادامه روز، تداوم زندگی، اتحادِ عشق و عاشق و معشوق (دستگاه همایون) بهره میگیرد که همگی دلالت بر نگاه تاثیر مثبت موسیقی در روح و روان انسانها دارد .
اگر موسیقی را به عنوان بیان احساسات انسانی در نظر بگیریم که از طبیعت الهام گرفته و با دانش ترکیب اصوات، اندیشه اندیشمندان موسیقی و فرزانگان هنرمند و استادان این عرصه شکل گرفته است، دستاوردی اینگونه نمیتواند بیانگر غم و حزن باشد و از سویی دیدگاههای متفاوتی به مفهوم غم در فرهنگهای مختلف وجود دارد که در فرهنگ مشرق زمین و به خصوص در فرهنگ ایرانی، غم به معنای درد و رنج و حزن و انزوا نیست. حتی آنجایی که موسیقی ایرانی در پیوند با مراسم و آئینهای عزاداری و سوگها و مرگ و از دست دادن پهلوانان و قهرمانان، حضور دارد، بیشتر به شکل، عدالت خواهی و حماسه بروز میکند.
در بررسی ریشه موسیقی نیز این نکته به روشنی قابل مشاهده است. خُنیا که در زبان فارسی به معنای موسیقی از آن یاد میشود (و خُنیاگر به معنای نوازنده موسیقی) از ریشه «خونیاک» در زبان فارسی میانه و «هو ناک» در ریشه اوستایی آن است که «هو» به معنی نیک و زیبا و «نواک» به معنی نوا تعریف شده است که در نهایت به معنای نوای نیک و زیبا خواهیم رسید و نمی توان از موسیقی غمگین و حزن انگیز سخن گفت. به همین علت است که بسیاری از اندیشمندان موسیقی از شور و نشاط موسیقی سخن میگویند. ابن خردادبه؛ موسیقیدان و از شاگردان اسحاق موصلی مینویسد: «موسیقی ذهن را لطیف و خوی را ملایم و جان را شاد و قلب را دلیر و بخیل را بخشنده میکند».
در بررسی بُعد علمی موضوع مورد بحث، همچنین دیده میشود که موسیقی، علمی انتزاعی است و نمیتوان با اصوات، مانند واژگان ادبی به توصیف حالتهای حسی چون غم و شادی، وصل و هجر، سیاهی و روشنی، بپردازد. پورسینا دانشمند بزرگ ایرانی در تعریف از موسیقی مینویسد: «موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمهها از نظر ملایمت و سازگاری زمانهای بین نغمهها بحث میشود» و در نتیجه همانطور که عواطف و بیان احساسات ما با علم ریاضی ممکن نیست، اینکه بخواهیم بخشی از موسیقی را بر اساس برداشتهای حسی خود به غم انگیز بودن نسبت بدهیم، از این تعریف و تعاریف اندیشمندان و موسیقیدانان دیگر ایرانی چون ابونصر فارابی، عبدالقادر مراغی و صفی الدین ارموی در بیان علمی از موسیقی به بیراهه رفتهایم .
در فرهنگ ادبیات فارسی نیز موسیقی همواره بار مثبت و طرب انگیز و بزم گونه و نشاط آوری را با خود دارد. ذوق و هنر ادبی ایران به ویژه در قالب اشعار فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا و فردوسی و بسیاری از شاعران و اندیشمندان این حوزه، موسیقی را به عنوان یک ابزار نشاط و شادی و طرب و بزم، مورد توجه قرار دادهاند و به همین جهت موسیقی در شاهنامه فردوسی که در سه بُعد سازهای بزمی، رزمی و موسیقی آوازی ( سرود – چکامه و گفتار ) شکل گرفته است، بیان نشاط و طرب در آئین و جشنها و همگام با رزم پهلوانان ایرانی است که آنها را به خروش میآورد و ارمغان پیروزی آنهاست .
یکی پای کوب و دگر چنگ زن
سدیگر خوش آواز لشکر شکن
یکی را نباید سراندر بخواب
از آواز مستان و چنگ و رباب
در بحث موسیقی درمانی نیز، موسیقی به دنبال درمان روح و روان انسانهایی است که دچار درد و رنج و انزوا و افسردگی هستند به عبارتی به دنبال ایجاد نشاط و شادمانی در بیمارانی است که اغلب دچار غم و اندوه هستند و نه ایجاد احساس غم .
«امروز با ورود و رشد ارزشهای وارداتی در درک از موسیقی دچار دوگانگی فرهنگی شدهایم» (محمدرضا لطفی) و متاسفانه تصور ما از غم و شادی از این دوگانگیهای فرهنگی سرچشمه دارد، اما همچنان موسیقی هنری و جدی ما میتواند بر اساس ماهیت و خاصیت اصلی موسیقی، عامل نشاط و زندگی باشد. این خاصیت آنچنان مهم است که مارتین لوتر در تاثیر ماهیت موسیقی مینویسد: «موسیقی روزی جهانگیر خواهد شد و در آن روز دیگر دشمنیها، جنگها و بدکاریها از میان برمیخیزد».
البته در هنگام شنیدن یک قطعه موسیقی، هر یک از ما میتوانیم برداشت حسی خود را با حالتهای متفاوت شادی بخش و یا حزن انگیز، از آن قطعه داشته باشیم، اما این برداشتها، نمیتواند ماهیت ذاتی، فعال و نشاط انگیز موسیقی را تغییر دهد. باید توجه داشت در فرهنگهای مشرق زمین نه شادیهای کاذب و زودگذر مورد توجه است و نه غم به معنای افسردگی. لذت بردن از موسیقی با لذت بردن از دیگر هنرها چون ادبیات و شعر متفاوت است. باید روشهای لذتهای واقعی و نه لحظهای را از موسیقی فرا گرفت.
استاد محمدرضا لطفی در کتاب شیدا (شماره ۹ و ۱۰) مینویسد: «… هیچگاه مغز قادر نیست آن را (موسیقی را) به کلام فارسی برگرداند و معنی عینی برای آن تصویر کند. موسیقی هنری است تجریدی که حتی لذت بردن از آن با بقیه هنرها متفاوت است. موسیقی هیچ وقت مدعی نبوده که قادر است مفاهیم غیر تجریدی را جوابگو باشد».
موسیقی چیدمانی ماهرانه از اصوات بر پایه فرهنگ و آداب و رسومی است که قرنها و گاه هزارهها در یک پیوند تاریخی – فرهنگی و اجتماعی مردم شکل گرفته و هدف آن به مانند هر دستاورد فرهنگی و انسانی دیگر برای لذت بردن و بهتر زیستن با خلق و آفرینش آثار موسیقایی است.
که گفت نظر بر رخ خوبان خطا باشد
خطا بود که نبیند روی زیبا را (سعدی )