پلهای جدایی !
*سید محمدجواد حسینی مرصع
*کنشگر معماری و شهرسازی
با افزایش تردد و حضور خودروها در معابر شهری به ناچار گرههایی از انبوه وسایل نقلیه در برخی از قسمتهای معابر به ویژه در محل تقاطع دو یا چند معبر به وجود میآید که اتلاف وقت و انرژی از پیامدهای این شلوغی حوصله سر بر است. بنابراین مدیران و کارشناسان شهری را وادار به چاره اندیشی میکند.
رویکردی که در اوایل عصر مدرنیته و ورود ماشین به زندگی روزمره انسانها مورد وثوق اکثر تصمیمگیران شهری بود باز کردن هرچه بیشتر عرصه جولان اتومبیل در شهرها بود. بنابراین تعریض معابر و ساخت تقاطعهای غیرهمسطح برای تردد هرچه آسانتر و با سرعت بالاتر اتومبیلها در سطح شهر در صدر تصمیمهای حال و حتی برنامههای آتی و بلندمدت بود.
اما این نگاه دوامی نیاورد چراکه با باز کردن هرچه بیشتر راه برای اتومبیلها سیل هجوم آنها به معابر بیشتر میشد و عریضتر کردن معابر و ساخت پلها و تقاطعهای غیرهمسطح در عمل در حال بلعیدن بافت شهری و تبدیل شهرها به جادههای عبور و مرور اتومبیلهای کوچک و بزرگ بود. بنابراین در دهههای اخیر کارشناسان شهری با دیدن نتایج نگاه ماشینی به شهر به فکر پس گرفتن شهرها از اتومبیلها و ارزش دادن به صاحابان اصلی شهر، یعنی همان شهروندان شهرها افتادند.
- پررنگ کردن نقش وسایط نقلیه عمومی برای جابجاییهای شهری به وسیله بالا بردن هزینه استفاده از وسایل نقلیه شخصی و بالا بردن کیفیت وسایل نقیله عمومی، ترویج فرهنگ پیادهمداری و دوچرخهمداری از طریق تامین نیازهای شهروندان در حداقل زمان و مسافت ممکن و رونق شهر الکترونیک و … راهکارهایی است که در جهت کاستن از بار ترافیکی خودروها در سطح بسیاری از شهرها انجام شده است و نتایج درخشانی در این شهرهای انسانمدار، به نمایش درآمده است.
اما متاسفانه در شهر همدان با وجود شعارهای زیبایی مانند شهر سبز، شهر پایدار، شهر امن، شهر دوستدار کودک و مانند این در مواجه با چالشهای شهری بسیاری از تصمیمات بر اساس رویکردهای منسوخ مدرنیستی صورت میگیرد. شیوههایی که در سابقه تاریخی تحولات شهری این شهر کهن میتوان در دوران معاصر نمونههای بسیاری از آن را در ساختار و فرم و بافت شهر مشاهده کرد. بعد از رشد سنتی و ارگانیک شهر همدان از اوایل قرن حاضر تغییرات دیکته شده جبری در ایجاد میدان مرکزی شهر و ساخت شش خیابان منتهی به این میدان به شیوه بولدزری شاید اولین تغییرات تحمیل شده به این شهر است که توسط مدیران و شهرسازان وقت صورت گرفت و بسیاری از فضاهای شهری و حتی بناهایی مانند کاروانسراهای آن زمان را دو پاره کردند و از میانشان راه را برای تردد سهل و مستقیم اتومبیلها گشودند. اما نتیجه این اقدام باز شدن مسیر آسانی به سوی مرکز شهر بود که به تدریج با منجر به شلوغی و ترافیک سنگین در این معابر شد.
در سالهای اخیر با سنگین شدن ترافیک معابر رینگ دوم شهر همدان، مدیران شهری با ساخت تقاطعهای غیرهمسطح در این حوزه از شهر اقدامی در جهت گشایش تردد وسایل نقلیه انجام داد. ساخت پلهایی در چهار راه تختی و چهارراه عباس آباد نه تنها با شعارهای ذکر شده برای شهر همدان مناسبتی ندارد بلکه در بسیاری جهات ناقض اهداف مطروحه هستند، گشودن راه برای اتومبیلها و روانه کردن آنها به سوی مراکز تاریخی فرهنگی چون آرامگاه بوعلی سینا و امامزاده عبدالله (ع) با شهر پایدار و سبز چه همخوانی دارد؟ وارد کردن حجم عظیم این پلها در بافت نسبتا تاریخی و قدیمی شهر جز برهم ریختن سیمای سنتی شهر و جدا کردن محلات و شهروندان ساکن در دو طرف این پلها و دیوار کشیدن در میان ساخت اجتماعی شهروندان دو سویه پلها و تحت الشعاع قرار دادن بناهای مجاور و منتهی به تقاطعهای غیرهمسطح چه تناسب عملکردی و بصری با بافت پیرامون دارد؟ حتی فرم و بافت رویه این پلها میتوانست حداقل همخوانی با معماری و شهرسازی سنتی شهر داشته باشد اما این حفظ ظاهر هم در ساخت چنین پروژههایی رعایت نشد.
البته ایجاد چنین تقاطعهایی در شهری مانند همدان که ساختاری شعاعی دارد و شهر در رینگهای متوالی در حال گسترش است. در رینگهای دورتر از مرکز شهر با توجه به ساختار تازه شکل گرفتهتری که دارند میتواند با رعایت اصول فنی و در نظر گرفتن سیما و منظر شهری کارکرد مناسبی داشته باشند؛ چه اینکه تقاطعهای غیرهمسطح میدان پژوهش و میدان بعثت با توجه به تجاوزنکردن به حریم دید و منظر شهروندان و نیز به علت قرار گرفتن در معابر عریض و داشتن ظرفیت احداث آنها عملکرد مناسبی دارند. اما پیچیدن نسخهای واحد برای همه جای شهر به ویژه در بافتهای فشرده و سنتی شهر سوالها زیادی را در ذهن ایجاد میکند که چرا به جای ساخت پلها و تقاطعهای غیرهمسطح و تعریض معابر و تخریب ساختمانهای قدیمی و بناهای با ارزشی که در این تخریبها کم نبوده و نیست، هنوز راهکارهای ذکر شده فوق، برای داشتن شهری پایدار، سبز و انسانمدار در حاکمیت شهری کاملا نهادینه نشده است.