استعفا؛ تاثیرگذاری یا انفعال
یادداشتی پیرامون دلایل و هدف استعفای جمعی از اعضای موثر حزب اتحاد ملت استان همدان
*مصطفی مهدیزاده
*فعال سیاسی
در ابتدا باید به این موضوع معترف بود که اصلاحطلبی در طول سالیان گذشته فاقد دستاوردی «پایدار و ملموس» برای جامعه بوده است که تک تک اصلاحطلبان نیز به سهم خود در این ناکامی شریکند. البته اصلاحطلبان در گذشته و به خصوص در جریان دولت اصلاحات، دستاوردهایی داشته و تحولاتی را در زمینههای مختلف جامعه، رقم زدهاند اما این دستاوردها عموما پایدار نبوده و با مقاومت و ضد حمله جریانهای محافظهکار در درون حکومت، قریب به اتفاق آنها را بر باد داده است.
به این ناکامی و بحران دستاورد بایستی از دست رفتن سرمایه اجتماعی و سلب اعتماد مردم از جریان اصلاحات، در سالیان اخیر را اضافه کرد. این جایگاه نامناسب و شرایط «وخیم» فعلی اصلاح طلبان -که حزب اتحاد نیز از این قائده مسثنی نیست- خود معلولِ علل فراوانیست که شرح آن در این یادداشت نمیگنجد و در فرصتهای آتی به آن خواهیم پرداخت.
بهطور خلاصه دلایل استعفای ۳۲ نفر از اعضای موثر حزب -شامل ۸۰ درصد اعضای شورای منطقه همدان (شورای مرکزی استان)، روسای چند حوزه (شهرستان) و اعضای جوانتر و موثر حزب- را میتوان در دو بخش دستهبندی کرد:
۱- اختلافات مبنایی و نظری منطقه همدان با مرکزیت حزب
۲- مشکلات و بحران تشکیلاتی دامنگیر حزب
اولویت در هر کنش اصلاحطلبانه، حفظ اعتماد مردم و سرمایه اجتماعی است. اما برخی از اعضای ارشد حزب در مصاحبههایی (که با تشکیلات هماهنگ نشده بود و صرفا موضع شخصی شان بود) تنها به توجیه رویکردهای حکومت پرداخته و لطمهها و صدمات بدی به بدنه و سرمایه اجتماعی حزب وارد میکردند. در منطقه همدان هم با انتشار هر کدام از این مطالب، شاهد انتقادات، انفعال اعضای فعال و حتی ریزش در بدنه حزب بودیم. در بحث اعلام مواضع حزب نیز، در برخی از موضوعات مهم (از دیدگاه حساسیت جامعه و اهمیت موضوع) شاهد تعلل و فرصتسوزی در اعلام موضع از سوی حزب بودیم و در مقابل موضوعاتی وجود داشت که سرعت عمل بالای حزب در اعلام موضع مشهود و البته این مواضع بیشتر در جهت همراهی با برخی از رویکردهای حاکمیت بود.
از طرفی در اعلام مواضع، نگاه ما تنها به مرکزیت حزب نبود و در مورد مسائل مبتلا به جامعه، در منطقه موضع مستقل گرفتیم (بر اساس استقلال نسبی و حق تحفظ مناطق در موضوعات منطقه ای)، اما در اکثر موارد با گلایه و تذکر ارکان بالا دستی حزب مواجه شدیم. نمونه متاخر آن، در مورد انتخابات مجلس بود که موضع «عدم مشارکت در انتخابات» ما، مورد نقد، تذکر و گلایه از جانب راس قرار گرفت.
همچنین اینکه طرف مقابل و اصلی خودمان را جریان موسوم به برانداز قرار بدهیم و تمام توان خود را معطوف به آن کنیم، موجب غفلت از خیلی مسائل مهم شده بود. موضع همه اعضای ارشد این نبود اما این صدا در حدی بود که پیام را از طرف اتحاد به جامعه منتقل کند.
– نادیده گرفتن ضعف های دولت و حمایت همه جانبه از دولت بدون اینکه چابکی لازم را برای نقد دولت داشته باشیم از موضوعات دیگری بود که قابل ذکر است. در حالیکه موضع انتقادی منطقه همدان نسبت به عملکرد دولت و عذرخواهی بابت عملکرد ضعیف فهرست شورای شهر همدان، مورد استقبال بدنه و جامعه قرار گرفت.
تاکید ما (در متن استعفانامه) بر تدوین استراتژی و راهبردی دقیق و روشن برای حزب به این دلیل بود که اگر اهداف و اولویتها مشخص و راهبرد ترسیم شده نیز معین بود، اعضای (ارشد) حزب مواضع خلاف استراتژی حزب اتخاذ نمیکردند و اعضا نیز نسبتشان را با حزب میدانستند. در نبود استراتژی و راهبرد مشخص، این نقش توسط مواضع فردی اعضای سرشناس حزب، در جامعه و افکار عمومی ایفا میشد.
انتقاداتی که به لحاظ تشکیلاتی به حزب وارد است عبارتند از:
– تشکیلات انسجام لازم را ندارد.
– آداب و آیین های تشکیلاتی در حزب پویا نیست.
– ارتباط راس با بدنه حزب از هم گسسته و فاقد ارتباطی نظامند است. سازوکاری برای انتقال نظرات از بدنه به راس حزب؛ و توجیه و توضیح تصمیمات راس حزب برای بدنه وجود ندارد.
– متاسفانه در حزب هنوز نوعی نگاه خودی و غیر خودی وجود دارد.
ناکارآمدیهای درونی جریان اصلاحات و تاکید بر اصلاحات پارلمانتاریستی و فاصله گرفتن از متن جامعه، باعث شده که در میان بخشهایی از مردم این تصور ایجاد شود که اصلاحات دیگر توان ایجاد تغییر در زیست اجتماعی شان را نداشته و باید در جستجوی راههای دیگری برای تغییر بود.
با توجه به این شرایط و در زمانهای که اصلاحطلبی -از منظر برخی از چهرههای سرشناس جریان اصلاحات- به نوعی سیاستورزی صرفا بروکراتیک، بیبرنامه و تهی از آرمان به منظور جابجایی در میان حلقهای محدود از مدیران سیاسی تقلیل پیدا کرده است، انتظار میرفت که حزب اتحاد پرچمدار حرکت اصلاحات و تحقق مطالبات ملت باشد اما به نظر میرسد سران حزب بنوعی خود نیز درگیر مناسبات، رفاقتها و هویتهای پیشینی با افرادی که اصلاح طلبی را به این وضعیت رسانده اند، شده و خواستی برای ایجاد تغییراتی در گفتمان و افراد موثر در جریان اصلاحات ندارند.
با توجه به مواردی که مطرح شد، به شخصه معتقدم که استعفا و انتشار عمومی استعفانامهی اعضایی از حزب که در مورد «خواست حزب» جهت ایجاد تغییرات اساسی و اصلاحات ساختاری، دچار تردید و تشکیک شدهاند، تلنگری در جهت بازگشت به جامعه و حرکت در مسیر تحقق دموکراسی به مرکزیت حزب خواهد بود که در بلندمدت میتواند به پویایی و تاثیرگذاری حزب کمک کند. که این امر -با توجه به اینکه حزب اتحاد فراگیرترین تشکل مجموعه اصلاح طلبی است- میتواند جریان اصلاحات را از فرسودگی گفتمانی و استراتژیک وارهاند.