امرداد؛ کهندرخت ایستاده شهر
درخت خشکشده خیابان طالقانی تبدیل به یک اثر هنری شده است، اثری که جلب توجه میکند و رهگذران را اندکی به درنگ وامیدارد
حوالی بیمارستان اکباتان سابق در خیابان طالقانی کهندرختی مشاهده میشود که به طرز هنرمندانهای تراشیده شده و به یک زیبایی برای شهر تبدیل شده است. «مهرداد خضریان» مهنذس معمار که در هنر نیز دستی بر آتش دارد ایده این کار را داده و اجرا کرده است. با او در این زمینه گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
*حسین زندی
*روزنامهنگار
حوالی بیمارستان اکباتان سابق در خیابان طالقانی کهندرختی مشاهده میشود که به طرز هنرمندانهای تراشیده شده و به یک زیبایی برای شهر تبدیل شده است. «مهرداد خضریان» مهنذس معمار که در هنر نیز دستی بر آتش دارد ایده این کار را داده و اجرا کرده است. با او در این زمینه گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
از آغاز فعالیتهای هنریتان بگویید.
فعالیت هنری من از سالهای کودکی و نوجوانی آغاز شد، نخست با نقاشی و سپس تجربه حجم سازی با ساختمایههای گوناگون از گل و سنگ و چوب و فلز تا یافتنیها، دورریختنیها و مواد بازیافتی. با ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته معماری که اصلیترین زمینه مورد علاقهام بود، به مطالعه جدی پیرامون هنرهای تجسمی پرداختم و در همین دوران بود که اندیشه دستیابی به شیوه بیان و سبک هنری شخصی در من پدیدار شد. از سالهای آغازین دهه نود با راهاندازی کارگاه و نگارخانه شخصی خود و تجربههای عملی گستردهتر، گامهای جدیتری در این راه برداشتم و همچنان سرگرم جستجوگری، کار و تجربه اندوزی هستم.
معماری و شهر موضوع اصلی مورد علاقه من بوده و هست، جستجوی راهکارهایی برای دگرگونی شهر و افزایش کیفیت فضاهای شهری همدان همواره یکی از دلمشغولیهای جدی من بوده است. از سوی دیگر دستاوردهای تلاش برای رسیدن به یک زبان ویژه و بیان شخصی در هنر تجسمی، مرا به اندیشه درهم آمیزی این دو موضوع با یکدیگر انداخت. موضوع هنر و شهر، یا نمایش کارهای هنری در شهر، با مقیاس و اندازههای مناسب فضاهای عمومی شهر، همچنین پرداختن به تاثیری که کار هنری میتواند روی یک فضای شهری داشته باشد و به بیان روشنتر یافتن ایدهای انجامپذیر برای افزایش کیفیت یک فضای شهری با تعریف یک پروژه کوچک طراحی شهری در ارتباط با یک کار هنری.
میتوانید این موضوع را در ارتباط با همین کار حجمی درخت خیابان طالقانی توضیح دهید؟
بله. ببینید ما یک درخت چنار کهنسال خشک شده در خیابان طالقانی همدان داشتیم و تا جایی که اطلاع دارم کهنترین درخت خشکیده کنار خیابان در همدان بود. جای این درخت جلوی بیمارستان اکباتان و روبروی دادگاه انقلاب است. اگر از میدان دانشگاه پیاده به سوی این درخت برویم با پیمودن فاصلهای کمتر از سیصد متر به آن میرسیم، اگر از پیادهروی شمالی خیابان حرکت کنیم از کنار دیوار هتل بوعلی و سپس دیوار دادگاه میگذریم و اگر از پیادهروی جنوبی حرکت کنیم نخست چند مغازه و خانه و سپس دیوار بیمارستان اکباتان را در کنار خود داریم. پس در هر دو سوی پیادهرو با دیوارهای ممتد، خستهکننده و بی روح سر و کار داریم که کیفیت فضای شهری را کاهش میدهند. به این نکته هم توجه داشته باشید که میدان دانشگاه و خیابان طالقانی از مناطق زنده و پرجنب و جوش شهر به شمار میآیند و این دیوارهای ممتد و کسلکننده منجر به پدید آمدن فاصلهای در سرزندگی شهری در این منطقه شده است. حال بیایید این منطقه را از لحاظ رفتاری بررسی کنیم؛ مراجعهکنندگان به این منطقه بیشتر افرادی هستند که سرو کارشان یا با دادگاه است یا بیمارستان (البته بیمارستان اکباتان هنوز به بهرهبرداری نرسیده است و مراجعهکنندگان به آن را در آینده فرض میکنیم) یعنی افرادی که به نوعی گرفتار هستند و شرایط روحی مناسبی ندارند و احتمالا شاد نیستند. مجموع این عوامل کالبدی و رفتاری منجر به افت کیفیت فضای شهری و زندگی شهری در این منطقه میشود. اکنون به راهکاری که برای بهبود کیفیت این بخش از شهر پیشنهاد میشود، میپردازیم؛ درخت خشک شده تبدیل به یک اثر هنری شده است، اثری که جلب توجه میکند و رهگذران را اندکی به درنگ وامیدارد، به سادگی و با کمی خلاقیت معماری در طراحی کفسازی و مبلمان شهری و نورپردازی میتوان بخشی از فضای پیادهروی قبل و بعد از درخت را با یکدیگر پیوند داد و یک نگارخانه شهری در این مکان ایجاد کرد. پیادهرویی که تبدیل به یک گذر فرهنگی هنری در شهر شده و منجر به بهبود کیفیت فضای شهری و ایجاد سرزندگی و نشاط در آن خواهد شد .
یک فضای شهری سرزنده و پویا که میتواند برای فعالیتهای فرهنگی هنری متنوعی کاربرد داشته باشد، مانند آن را در هیچ نقطه دیگری از شهر نداریم، به دلیل موقعیت شهری ویژه اش دسترسی به آن آسان است و علاوه بر اینها شاید بتواند تاثیر مطلوبی بر روحیه مراجعهکنندگان به دادگاه و بیمارستان بگذارد.
آیا این درخت نخستین کار شهری شماست؟
خیر، نخستین کار شهری من یک نقاشی دیواری با نام «باغ پروانه ها» بود که در پاییز سال ۹۴ در ضلع غربی میدان پروانهها بر روی دیواری ناهموار اجرا شد و متاسفانه در اسفند ماه ۹۷ و هنگام پاکسازی شهر برای نوروز، روی آن با رنگی یکسره پوشیده شد. این نقاشی که از لحاظ موضوعی و مفهومی مرتبط با نام میدان پروانهها و یادبودی برای جشنواره فیلم کودک در همدان بود، و تاثیر مطلوبی بر سیمای شهری در آنجا گذاشته بود که این موضوع با مقایسه عکسهای قبل و بعد از پاک شدنش آشکارا به چشم میآید.
نام این کار «امرداد» به معنی بیمرگی و جاودانگی است، «امرداد» نام ماه پنجم از سال است که به اشتباه مرداد میگویند. آغاز اجرای این کار نیز امرداد ماه امسال بود. «امرداد» در اندیشههای ایران باستان، فرشته نگهبان گیاهان و درختان است. اما این نامگذاری مناسبت دیگری نیز دارد. در روند پیشنهاد اجرای این کار، یکی از اتودها تصویر سربازی بود که پرچمی را در دست داشت و میتوانست نمادی از یک شهید باشد، اما به دلیل مسائل فنی، ابعاد درخت و پوسیدگی چوب برخی قسمتها، در عمل امکان پیادهسازی این طرح فراهم نبود، البته از دیدگاه مفهومی میخواستیم که این ایده در کار نهفته باشد، از سوی دیگر ما با یک ساختمایه بسیار ارزشمند سر و کار داشتیم، درختی که نزدیک به هفتاد سال ریشه در خاک این شهر داشته و تماشاگر مردمان و رویدادهای گوناگون بوده است. موجود زنده و سودمندی که اکنون به ظاهر خشکیده و مرده است اما روح زنده و جاودانهای درون آن پنهان است. بنابراین ایده اصلی کار، کشف گوهر زنده درون درخت و تجسم و بازنمایی خاطرهها و دیدههای سالیان سرسبزیاش شد. برای به انجام رساندن این ایده از اندیشه نگارگری ایرانی یاری جستم و همچنان که در نگارگری ایرانی یک رویداد با اجزا گوناگونش به نمایش در میآید، در اینجا نیز پیکرهها و چهرههای گوناگون انسانی، گل و درخت و آتش به شکل انتزاعی در هم آمیخته شد و در نهایت از سمتی که رو به سوی الوند دارد، پیکره سربازی را شکل میدهد که با پیچ و تاب پرچم خود یکی شده و گویی همچون چکیده مردمانی که در کنارش هستند با سربلندی جانش را در راه میهنش فدا میکند و به بیمرگی و جاودانگی میرسد. اگر از بالا به آن نگاه کنیم یک گل لاله میبینیم و از سوی دیگر شعلههای فروزان آتش. پس از هر سو که به این کار نگاه کنیم چیزی میبینیم و با شکل و معنای تازهای سر و کار داریم. از یک سو حفرهای به اندازه چهره یک انسان میبینیم که همچون پنجرهای بخشی از آسمان و شاخههای برافراشته درخت چنار دیگری را به نمایش میگذارد. این کار، رهگذران و بیننده را به جستجوی معنا و اندیشه ورزی فرا میخواند.
نتیجه کار را چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید در این سالها هم کار خوب و تحسین برانگیز در همدان اجرا شده و هم کار ضعیف و سطح پایین. به نظر میرسد که شکلی از آزمون و خطا و تجربه اندوزی نیز در این زمینه وجود داشته است، روی هم رفته توجه مدیریت شهری به موضوع هنر در شهر رخداد ارزشمند و قابل تقدیری است. البته باید به این نکته توجه ویژه داشت که کیفیت و سطح حرفهای و جایگاه آثار هنری در هر شهری میتواند تابعی از میزان رشد فکری و جایگاه فرهنگی آن شهر و مردمانش باشد، به همین دلیل در شهر همدان با شیر سنگیاش که آشکارترین نشانه دیرینگی هنر شهری در آن است و انتظاری که از این شهر و جایگاه فرهنگیاش در کشور میرود، باید حساسیت ویژه و پررنگتری نسبت انتخاب و اجرای کارهای هنری در شهر داشت و از اجرای برخی کارهای ضعیف و کممایه جلوگیری کرد. چراکه کم نیستند هنرمندان توانمند همدانی و میتوانند کیفیت و جایگاه هنر شهری همدان را به شکل چشمگیری بهبود ببخشند. البته موضوع حمایت مالی از هنرمندان و پرداخت قیمت معقول و منطقی یک کار هنری هم بسیار مهم و انگیزهبخش است و افزون بر این نگهداری از کارهای اجرا شده و در نظر گرفتن برخی نکات ظریف همچون ارزش قائل شدن برای امضای یک کار هنری و مالکیت معنوی هنرمند پدید آورنده آن نیز اهمیت فراوان دارد.
مثلا همین نقاشی «باغ پروانهها» که شاید به دلیل فرسودگی برخی قسمتهایش و نیاز به مرمت، با رنگ پوشیده شد و از میان رفت، که اگر از این موضوع اطلاع پیدا میکردم، میتوانستم قسمتهای آسیبدیده را بازسازی کنم و حتی کار را نسبت به گذشته، زندهتر و زیباتر کنم. به هر روی نسبت به آینده هنر شهری در همدان خوشبین هستم و امیدوارم با اعتماد سازی و همکاری بیشتر میان هنرمندان و مدیران شهری، شاهد رخدادهای خوبی در این زمینه باشیم.