ساختن و مهیا کردن مکانی به نام مستراح تا نزدیک به دو سه قرن پیش در دنیا معمول نبود و این کار یک گزینه اشرافی و تجملی به حساب میآمد. در مورد اینکه توالت از چه زمانی در منازل ایرانیها حضور یافت اطلاع دقیقی در دست نیست اما نمیتوان برای آن تاریخی طولانی در نظر گرفت. در گذشتهای نه چندان دور توالت در پرتترین جای خانه ساخته میشد و نور و فرم و حتی در مناسبی نداشت. خیلی مواقع به عنوان انباری هم از آن استفاده میشد. تاریکی و شلوغی و کنج حیات بودن آنگاه موجب شکلگیری ترس در کودکان و نوجوانان در استفاده از آن میشد. با نگاهی به گذشته میتوان دریافت که از قدیم توالت بیاهمیت تصور میشده است. در حالی که هیچ روز انسان بدون مراجعه به آن سپری نمیشود و جزو نیازهای اولیه و ضروری بشر است. استفاده از نامهایی چون قضای حاجت، آبریزگاه، دستشویی نشان میدهد که تا چه اندازه صحبت از توالت همراه با اکراه و انزجار بوده و ناپسند شمرده میشود. اما مادامی که حرف زدن و پرداختن به موضوعی تابو باشد مسائل و مشکلات آن نادیده گرفته شده و حل نشده باقی میمانند. ساخت توالتهای خصوصی در منازل و توالت عمومی در سطح شهر جزو حقوق شهروندی افراد است و مهندسان ناظر در ساخت خانه این امر را در نظر میگیرند. بیتوجهی نسبت به ساخت توالت در مکان مناسب و اهمیت دادن به شرایط راحتی آن اکنون در منازل مرتفع شده است اما بیاهمیت شمردن آن در سطوح شهر هنوز به اشکال مختلف جریان دارد. تعداد محدود سرویس بهداشتیهای عمومی یکی از مشکلات رایج نه تنها در همدان بلکه در اکثر شهرهای ایران است. کودکان، سالمندان و زنان بیشتر در معرض آسیب ناشی از آن قرار میگیرند. این مشکل تا جایی پیش میرود که کوچه پس کوچهها، جلوی مغازهها، زیرپلها…بوی نامطبوع و رنگ ناخوشایند ادرار به خود میگیرند و سلامتی شهروندان را تهدید میکنند. از طرف دیگر برای همان تعداد معدود هم تابلوهای راهنمایی در سطح شهر دیده نمیشود و معمولا دستشوییهای بوستانها و مساجد مورد استفاده رهگذران قرار میگیرد.
شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که با دیدن کثیفی، شیلنگ روی زمین، سطلهای پر از زباله، درها و کاسه توالتهای جرم بسته بد رنگ، بوی نامطبوع و نور کم از رفع نیاز خود در سرویس بهداشتیهای عمومی صرف نظر کرده یا میکنید. مسئله زمانی بغرنجتر میشود که شیرهای توالت، مخزن مایع دستشویی، لامپها توسط معتادان و ولگردان غارت میشود. سرویسهای عمومی به محلی برای استراحت و تزریق معتادان تبدیل شده و سرنگهای آلوده در آنجا به چشم میخورد. بنابراین افراد علاوه بر ترس از بیماری با نوعی احساس عدم ناامنی روانی مواجه هستند. به همین خاطر در برخی مواقع از ساعت ۲۴ شب درهای سرویس بهداشتی قفل میشود و بیچاره شهروندان و مسافران از دسترسی به همان حداقلهای نامطلوب نیز باز میمانند.
نوعی دیگر از تخریب و آسیب رساندن این مکانهای عمومی دیوارنوشتهها است. شاید دستشویی نوشته هم بیشباهت به نوشتن در فضای مجازی با نام مستعار و هویت جعلی نباشد. فضا و فرصت و علاقه به ارتباط با دیگری بدون دریافت انتقاد یا احیانا حس تحقیر و سرکوب!!! شعرها، دلنوشتهها، شماره تلفن برای دوست یابی، فحشهای رکیک که به طور طبیعی مخاطبینی گسترده از مشاغل، طبقات، قومیت و…مختلف دارد. در بخشی از کتاب گچ پژ محسن رضوانی که با لهجه قدیم تهرانی و اصطلاحات دوره قاجار به مسائل اجتماعی روز پرداخته آمده است: در مورد قسمت زنانه، خالی الذهنم؛ لکن در مردانه مستراح مسجد شاه که ما توفیق آمد و شد داریم، در و دیوار نویسی یک سنت مألوف است. خلق الله راضی نمیشوند حین اجابت مزاج دستشان بیکار بماند. یعنی هر کس گذرش می افتد اینجا، زائر، عابر، مسافر یکی دو خط قلمی میکند گوشۀ مبال. خاطرهای، شعری، شعاری، مرده بادی، موعظهای…خلاصه دریغ نمیکنند از ترشحات اندیشه و طبعشان. از تحلیلهای سیاسی تا تصنیفهای عاشقی؛ از توصیههایی در باب آداب تخلی تا تحشیه بر مکتوبههای قبلی. حکایتها و ضرب المثلها به طرز ظریف و رندانهای اهمیت مسائل را نشان میدهند و توسل به آن برای رساندن جایگاه اهمیت این نیاز در پایان متن خالی از لطف نیست. نقل است روزی از فردی پرسیدند درد عاشقی بدتر است یا درد دندان؟ گفت تا به حال در اتوبوس نیاز به توالت پیدا نکردهای که هر درد فراموشت شود.
لیلا بهرامی – جامعه شناس