‍ جشن برگ‌ریزان پاییز در همدان؛ فرصت یا تهدید؟

0

‍ جشن برگ‌ریزان پاییز در همدان؛ فرصت یا تهدید؟

محمدرضا عراقچیان

 

مردم اهل‌ دل و با صفای «همدان جان» پنجشنبه و جمعه هفته گذشته به دعوت سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری همدان و گروه اجتماعی «خاطره‌بازی» و همکاری هفته‌نامه «همدان نامه» در پارک مردم جمع شدند تا به تماشای جشن برگ‌ریزان بنشینند.

 

مراسم برگ‌ریزان پاییزی کم‌کم دارد به مطالبه‌ای مردمی تبدیل می‌شود که شهروندان در فصل پاییز انتظار اجرای آن را دارند. به نظر می‌رسد این برنامه باید در تقویم برنامه‌های همدان ثبت شده و به‌عنوان یک برند معرفی شود.

 

به انتظار نشستم تا عکس‌های مراسم توسط خبرگزاری‌های رسمی و غیررسمی و بلاگرها منتشر و تحلیل‌ها ارائه شود. هر آنچه دیدم صفا و صمیمیت، شادی و هیجان و نشاط و خنده بود. بر آن شدم تا به این بهانه چندسطری درد دل کنم. من نه روانشناس یا جامعه‌شناس هستم  و نه کارشناس فرهنگی و برنامه‌ریزی؛ من فقط یک شهروند دلسوزم که تلاش می‌کنم انسان و خادم باشم.

 

۱- معلوم شد که می‌توان با هزینه‌ای کم و ناچیز، مشروط به بهره‌گیری از نظرات کارشناسی و با حمایت سرمایه‌های اجتماعی شهر، فضائی شاد و مفرح ایجاد کرد.

 

۲- معلوم شد که می‌توان به حضور و صداقت مردم بزرگوار همدان به‌عنوان یک ثروت عظیم و سرمایه اجتماعی بزرگ، اعتماد کرد.

 

۳- معلوم شد که اگر مدیران ضمن رعایت هنجارهای اجتماعی، زمینه‌های بروز نشاط را توسط برنامه‌سازان و با برنامه‌های در شأن و مطلوب فراهم کنند؛ مردم از خطاها و اشتباهات کوچک گذشته آنان چشم‌پوشی کرده و به آن‌ها اعتماد می‌کنند.

 

۴- معلوم شد که همه اقشار جامعه با هر نوع عقیده و مرام سیاسی نیازمند نشاط، هیجان، شادی و خنده هستند.

 

۵- معلوم شد که می‌شود ضمن رعایت اخلاق، برنامه‌های مناسبتی مطلوبی را اجرا کرد.

۶- معلوم شد که انجام برنامه، وابستگی بسیاری به هزینه ندارد. برنامه‌ریزی بافکر و نظر کارشناسان امر را می‌طلبد.

 

۷- معلوم شد که بسیاری از نگرانی‌ها در زمینه‌های مختلف مرتبط با هنجارشکنی بی‌مورد است.

 

۸- معلوم شد که رشد و شعور فرهنگی مردمان این دیار در حد اعلا و بسیار فراتر از حد تصور بعضی افراد است.

 

۹- معلوم شد تعداد اندکی از آنان که خود را علامه دهر می‌پندارند و نسخه‌های شفابخش می‌پیچند، سخت در اشتباه‌اند.

 

۱۰- معلوم شد که بعضی‌ها بغض و کینه‌های شخصی یا رقابت‌های حرفه‌ای را باید کنار بگذارند و صادقانه وارد میدان شوند.

 

۱۱- معلوم شد که شهروندان محترم با هر عقیده و منشی به‌راحتی یکدیگر را درک نموده و هم‌زیستی مطلوبی دارند.

 

۱۲- معلوم شد که رسانه، ابزاری بسیار قوی و مناسب برای فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی است و می‌توان از آن در راستای هم‌افزایی استفاده کرد.

 

۱۳- معلوم شد که در حکمروایی شهری به‌جای حکمرانی می‌توان با مردم و در میان آنان بود. با آنان شادی کرد و خندید و با ایشان ناراحت بود و گریست.

 

۱۴- معلوم شد که شهر به لحاظ اجتماعی و روحی نیازمند برنامه‌های متنوع فرح‌بخش و شادی‌آفرین است. این موضوع خصوصاً در میان گروه‌های کودکان، نوجوانان و جوانان بیشتر احساس می‌شود.

 

۱۵- معلوم شد که می‌شود در کنار چنین برنامه‌هایی در حوزه اقتصاد خرد شهری نیز موفقیت‌هایی داشت.

 

۱۶- معلوم شد که می‌توان با اجرای این برنامه‌ها زمینه بروز خلاقیت‌های هنری عده‌ای از شهروندان را فراهم آورد. شاید بشود جلوی مهاجرت آنان به پایتخت را گرفت.

 

۱۷- معلوم شد که می‌توان به کمک چنین برنامه‌هایی اندکی از تنش‌های ناشی از فشار اقتصادی حاکم بر جامعه را کم کرد.

 

۱۸- معلوم شد که …….

 

۱۹-  و نهایتاً معلوم شد که هیچ تهدیدی وجود نداشته و ندارد.

 

۲۰- و بالاخره باید از مردم همدان، شهرداری به معنای عام و فراگیر آن، گروه خاطره‌بازی و سایر گروه‌های هنری تشکر فراوان کرد.

 

۲۱- تحلیل‌های نوشتاری، گفتاری و چهره‌به‌چهره کارشناسان امر روانشناسی و جامعه‌شناسی و برنامه‌ریزان شهری و فرهنگی، همه‌وهمه نشان‌دهنده رضایت‌مندی عمومی از برنامه است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.