حد پای یک زن در شهر

آسیب مد و فشن و بر جسم و روح زن

1

*زهرا کرد

*پرستار
از کودکی به دختران یاد می‌دهند که جوری بنشینند که بدون جلب توجه، نقاط خاصی از بدنشان دیده نشود؛ بعدها به همان کودکان بالغ شده آموزش می‌دهند که به گونه‌ای بنشینند تا ضمن شکیل و جذاب بودن، باز هم نقطه خاصی از بدنشان هویدا نشود. کادر دوربین رسانه اما قضیه را عمیق‌تر می‌بیند و به کل پاهای زن را از تصویرش حذف می‌کند و گوشزد می‌کند که پاانداختن روی هم، باز گذاشتن پاها از یکدیگر و کلا هر حالت و حرکتی به پاهای یک زن ممنوع است.

فضای مجازی هم در تشویق و ترغیب به نشستن خانمانه طور دست پیش را گرفته است و با الگوی بانوان سلطنتی از اقصی نقاط جهان نشستن بهین را پاانداختن روی هم و جمع کردن پاها در کنار یکدیگر با زوایه چهل وپنج درجه نسبت به سطح زمین معرفی می‌کند.

در ناوگان عمومی و تاکسی هم کشورگشایی تا منتها علیه عرض پاهای یک مرد مجال حرکت و راحتی به پای زن را نمی‌دهد. البته در این مقال ما به گرایش‌های جنسی مختلف نظیر فتیش پا نم‌یپردازیم و بر محور همین موارد به کنکاش پیرامون جای پای یک زن در شهر مشغول هستیم.

مسئله نه‌تنها به مبلمان شهری و خودروها، بلکه حتی به مبلمان منازل نیز راه پیدا کرده و برای پاهای یک زن حد و عرض از پیش تعیین شده‌ای قائل هستند و زنان را ملزم به رعایت این حد و مرز پیش فرض و ساختگی می‌کنند بدون توجه به این‌که این‌گونه نشستن در ورای پوستین حفظ حیا، موجب آسیب‌های اسکلتی و دفورمیتی‌های ساختاری در وضعیت لگن و مفصل ران می‌شود! به گونه‌ای که وقتی پا روی هم انداختن شیوه مالوف و پسندیده نشستن بانوان متشخص قلمداد می‌شود به کاهش تخلیه وریدی ضمن این امر و چرخش مفصل ران به داخل منجر شده و ابدا به این مهم توجهی نمی‌شود و می‌توان گفت شاید یکی از دلایل بروز آسیب‌های اسکلتی و ناتوانی‌های حرکتی در سالمندی زنان همین امر باشد؛ در حالی‌که در فرهنگ و یا عرف تکیه خاصی به نشستن مردان نشده مگر منوط به مقام و منزلت اداری شخص، نظیر مدیری که در برابر مردم عادی به کشورگشایی هم عرض پاهایش بسنده می‌کند و این تعریض پا را امری همیشگی و عادی قلمداد می‌کند! اما در مقابل مقام مافوق به گونه طفیلی دست و پا بسته به ارائه گزارش عملکرد سیاهش در کسوت یک مدیر که مدیریتش به یغما و آتش سوزی طبیعت مهجور ایران منتج شده است، می‌پردازد.

صنایع مد و فشن نیز در این میانه بر اسب زیبایی انگارانه‌خود می‌تازند و با حقنه کفش‌های تنگ و پنجه باریک و پاشنه بلند حضور زنان‌ ِ به اصطلاح امروزی را نه در سطح جامعه که در ارتفاع ده سانتی‌متری از کف جامعه میخکوب می‌کنند، بی‌آن‌که به تبعات جبران‌ناپذیری که این کفش‌ها بر پیکره پاهای یک زن وارد می‌کند توجهی داشته باشند. جامعه و حاکمیتی که ارتفاع پیشرفت و ترقی یک زن را از حد یک کارشناس بیشتر برنمی‌تابد چگونه به راحتی ارتفاع چندسانتی‌متری کفش‌های یک زن را پذیرفته است؟ به راستی حدود و ثغور پاها یک زن در اجتماع شهری را چه پارادایمی تعیین می‌کند؟ مگر نه این‌که همین زنان از دیرباز در جوامع روستایی با پاهایی مشابه زمین های فراخ‌کشاورزی را برای کشت و زرع محصول زیر پا می‌گذاشتند و کرت‌های عمیق انگور را با یک جهش پشت سر می‌گذاشتند؟ چگونه است که آن پا اینگونه است و پاهای امروزی در شهر به این حد تعریف شده از حضور بسنده کرده‌اند؟ جز این‌که بستر جامعه چنان چرخ سفالگری قامت حضور زنان در اجتماع را شکل می‌دهد؟ و در این شکل‌گیری به هویت یک زن و مسیر سنگلاخ عبورش از موانع ساختگی قدمت دار همین اجتماع توجهی نمی‌کند؛ خوشبختانه در همین جوامع هستند زنانی هرچند اندک! که پشت پا زده به باورهای عمومی با پاهایشان از قلل و صخره‌های متعدد نه با ارتفاع چند سانتی‌متری که هم سطح زمین عبور کرده و موانع اجتماعی را بی‌توجه به بایدها و نبایدهای غلط عرفی به سختی پشت سر می‌گذارند. زنانی که در نشستنشان به الگوهای پیش فرض و غلط اجتماعی پایبند نیستند و سریع‌تر می‌توانند در برخورد با چالش‌های بی‌شمار زیست یک زن در چنین جامعه‌ای حرکت معقولانه و سریع را از خود نشان دهند. زنانی که در ورطه هولناک اقتصادی فعلی بی‌توجه به نگاه‌های خیره و منکوب‌کننده، کفش‌های هم کفو با زمین را از پا درمی‌آورند و در خنکای بی‌توجهی به خواست غلط جامعه رفع خستگی می‌کنند. زنانی که بی‌توجه به تق تق دسته جمعی کفش‌های پاشنه بلند با صدای گام‌هایشان طنین انداز نوای شهر می‌شوند.

1 نظر
  1. محمد حسن محقق معین می گوید

    جامع و عالی نوشتند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.