خانه ای برای امید

خانه ای برای امید

بهجت فروزانفر

دبیرانجمن ادبی بانوان پنجره

یک خانه قدیمی کوچک نبش کوچه‌ای کهنسال است. از هرطرف که بیایی خودش را باهمه کوچکی وکهنگی می‌نمایاند و به تماشا می‌خواند. یک تابلوی کوچک برای نام کوچه و یک تابلوی دیگر با عنوان همدان نامه دیوار سیمانی‌اش را می‌آراید.

یک در آهنی کهنه راه ورود به این حیاط نقلی باصفاست. در را که بگشایی پله‌پله باید پایین بروی تا به حیاط برسی. یک سیزان با پنجره‌های اهنی و یک راه پله اهنی نا ایمن از گوشه راست حیاط تو را به ایوان راه می‌برد. باغچه کوچک و درختی که قصه‌ها از گذشته به یاد دارد. گلدان‌های سفالی لبه دیوارها و موزاییک‌های کف کسی چون مرا که عمرش قد می‌دهد، می‌کشاند به سالیان کودکی و امنیت خاطر و خاطره‌ها.

تا از پله‌ها بالا بروی دوباره دلت می‌خواهد برگردی واز ایوان باز هم حیاط را تماشا کنی. درست روبه‌روی پله‌ها سماور و قوری و بخار دلپذیرش را می‌بینی که تو را به یک فنجان چای فرا می‌خواند.

کناردری یک پادری است وچند جفت کفش. دری که برای ورود به اتاقش باید کفش هایت را بکنی. یک  رسم غریب و دشوار اما دلخواه و صمیمی.

داخل اتاق که می‌شوی پیش‌تر از اثاثیه معمول یعنی میز و صندلی ومبل و بخاری پوسترهای رنگارنگی خودنمایی می‌کنند که سراسر دیوارها را با شلوغی وتنوع پوشانده‌اند. تصویرهایی از اهالی علم وادب وتاریخ همدان. با نوشته‌ها و تاریخ‌هایی که نشان از مراسم و بزرگداشتی دارند. این پوسترها نشست‌های مجله ی بخارا را به یاد می‌آورد. سردرگم می‌شوی و نگاهت از روی این به روی آن می‌دود و افسوس می‌خوری که چرا زودتر ندیده بودی و نشنیده بودی و نرفته بودی. یک کتابخانه چوبی کهنه کنار پنجره است با چندجلد کتاب که جای انگشتان خوانندگان انگار چیزی به حجمشان افزوده و از جلا و قوام جلدها واوراق ان  کاسته است. پس از این همه تماشا بامهر پذیرای تو می‌شوند. دوستانی که کنار فنجان چای آب نباتی از ظرف روی میز تعارفت می‌کنند. می‌نشینی و می‌نوشی و گرمای تلاش و تصمیم را احساس می‌کنی.

شهریور ۱۴۰۱ که بنا شد با دوستان راهی برای خواندن و شنیدن و آموختن شعر و ادبیات بیابیم همراهی صمیمانه همین دفتر کوچک بود که کار را برایمان ممکن ساخت. زمستان همان سال زمانی که هنوز برف و سرمایی بود وما ناچار بودیم به خاطر نداشتن مکان گرمی نشست‌های نظامی خوانیمان را تعطیل کنیم پایمردی و همراهی همدان نامه بود که جمع ما را برپا نگاه داشت. تشویق و امید بخشی وپیگیری جناب اقای حسین زندی سردبیر محترم همدان نامه آن گاه که بسیار کسان کارمان را به چشم خردی وحتی استهزا نگریستند، ما را به ادامه امیدوار کرد.

اکنون پس از سه سال برای آن حیاط  باصفا رونق برای همدان نامه توالی و ماندگاری و برای همکاران نشریه به‌ویژه سردبیر تلاشگر و ارجمندش جناب اقای حسین زندی تندرستی و استواری آرزومندیم  و هم‌چنان سپاسگزار خدمات ارزنده‌شان به امور اجتماعی و فرهنگی شهر همدان هستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *