درک حقیقت و شناخت واقعیت

0

*مهران‌دخت فتحی

برای هر یک از ما بارها پیش آمده که هنگام بحث کردن بر سر موضوعی، کار به دلخوری، مشاجره یا حتی مجادله کشیده شده و در بهترین حالت هر دو طرف ترجیح می‌دهند برای حفظ روابطشان موضوع را مسکوت بگذارند و دیگر هیچ بحثی در رابطه با آن نداشته باشند.

اما آیا این روش باعث نمی‌شود که خیلی از قضایا حل نشده و هضم نشده باقی بماند و کدورت‌ها را در اذهان و خصوصا در ناخودآگاه مان بیشتر کند؟

حال باید چه نگرش صحیحی را جایگزین کرد که این گونه برخوردهای نامناسب و برداشت‌های غلط صورت نگیرد؟

قبل از بیان هر نقطه نظری باید اساس جهان‌بینی و تعریف درست از نگاهمان به موضوعات را ارائه کرد. این‌که هر مبحث قابل گفت‌وگو یک «حقیقت» امر دارد و یک «واقعیت» و گاهی هم یک «موقعیت» که هنگام صحبت در رابطه با آن‌ باید هر سه این مواضع مورد توجه قرار گیرد و با شناخت این موارد و خلط نکردن آن می‌توان بحث‌ها را مورد پسندتر و پذیرفتنی‌تر قرار داد.

در غالب موارد نظرات ما عین حقیقت است و کاملا هم درست است اما مهم این‌جاست که چقدر این «حقیقت» موضوع به «واقعیت» نزدیک است. و به بیانی حقیقت در نظر گرفته شده چقدر می‌تواند در قالب واقعیت بگنجد؟

در غیر این صورت تنها نگاهی که باقی می‌ماند مطلق نگریست و موردی می‌شود که «باید باشد»

اما نیست!

حال اگر با درک حقیقت موضوعات بتوانیم شناخت درستی از واقعیت حال حاضر آن هم پیدا کنیم می‌توان به نگاه درست‌تری برسیم.

پس به این تعریف دقیق می‌رسیم که حقیقت چیزی است که «باید باشد» اما واقعیت چیزی ست که «هست» و با فهم این تعریف می‌توانیم با فرمان دقیق‌تری در بحث‌ها و گفت‌وگوهای موارد پیرامونمان پیش رفت که این مستلزم آموزش و شناساندن درست این مفاهیم است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.