*لیلا بهرامی
*جامعهشناس
نگاه سخت افزاری و اقتصادی به مسائل از سوی شهرداری و انفعال و سستی مردم همدان در برابر آنچه در حال رخ دادن است، جای تامل و شگفتی دارد. غفلت از مرمت بناهای تاریخی، تخریب خانههای قدیمی و ساخت و ساز به جای آن، آسفالت کردن کوچهباغهای همدان حکایت از پیشی گرفتن مسایل مادی و اقتصادی از مسائل فرهنگی در اداره شهر و شهرداریست. نمادهای فرهنگی مشوق تبادل فرهنگی و ارتقای تعاملات اجتماعی هستند. فضای شهری بستر تعاملات فرهنگی و زندگی شهری نماد و تجسم کالبدی مفاهیم فرهنگی است. بافت تاریخی شهرها به لحاظ دارا بودن قدمت، میراث کالبدی، زمین های متناسب با عملکرد فرهنگی مهمترین بستر کالبدی فضایی ارزشهای فرهنگی محسوب میشود. از این رو توجه به آن اهمیت بسزایی داشته و همّت و حساسیت جمعی افراد جامعه را برای حفظ و نگهداری و تداوم کارکردهای مثبت و ضروری میطلبد.
توجه صرف به کالبد و کم توجهی به ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری خاص همدان نبوده و در اکثر برنامهریزیهای شهری در ایران به چشم میخورد. با اینکه در ظاهر امر پیوند بین کالبد و ماهیت انسانی شهر بر عهده سازمانهای دولتی مانند شهرداری است اما نباید نقش مشارکتی و مطالبه گری عمومی را نادیده انگاشت. به طور مثال هنگامی که لازم است مردم همدان با واکنش انتقادی در برابر اقدامات نادرستی چون تخریب خانههای محلههای قدیمی یا آسفالت کوچهباغهای دره مراد بیک به مثابه ترمز عمل کنند، بیتفاوتی و سکوت اختیار میکنند. اسفناکتر آنکه ماجرای بیتوجهی به امر فرهنگی از جانب مردم تنها به بیتفاوتی ختم نمیشود و در موقعیتهای دیگر به اشکال گوناگون بروز مییابد. چنانکه عمده توقعات و انتظارات آنها از شهرداری از دایره درخواستهای مادی گرایانه مانند؛ نوسازی، آسفالت کشی، فضای سبز و جدول کشی فراتر نمیرود و مطالبههایی مانند توسعه کتابخانهها، فرهنگسراها، برگزاری برنامههای فرهنگی و موسیقی که نیاز ضروری برای آموزش، رشد و آگاهی افراد هر جامعهای هستند محلی از اعراب ندارند.
شاید یکی از دلایل این سستی را بتوان در ضعف یا حتی نبود الگوها و گفتمانی که مظاهر ذهنی فرهنگ را برجسته کند و ارزش واقعی آن را به مردم بشناساند، جستجو کرد. نهادینه شدن اهمیت امر فرهنگی در طول فرایند جامعه پذیری فرد باید از طریق خانواده، مدرسه و رسانه شکل میگرفت و اکنون جای خالی آن احساس میشود. علاوه بر آن بیتوجهی به اصالت فرد و تحقق فردباوری از موانع دیگری است که باعث شده است افراد جامعه به عنوان موجودیتهایی مستقل در عرصههای اجتماعی مشارکت نداشته باشند، به جامعه خود احساس تعلق نکنند و در حفظ موجودیت جامعه خود نکوشند. به نظر میرسد موانع دیگر در این حوزه، مصرفگرایی و پایین بودن میزان سرمایه فرهنگی باشد که نیازمند پژوهش علمی و دقیق است. به عقیده وبلن مصرف چشمگیر، تن آسائی چشمگیر و نمایش چشمگیر نمادهای بلندپایگی، وسایلی هستند که انسانها با آنها میکوشند تا در چشم همسایگانشان برتر جلوه کنند و در ضمن برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل شوند. آداب و شیوههای زندگی اشراف مندانه با ضابطه تن آسانی و مصرف چشمگیر سازگاری دارند. با جهانگیر شدن مصرفگرایی، فرهنگ های عالی هم تنزل پیدا میکنند و به صورت ابزاری برای ثروت اندونزی، فخرفروشی و شهرت در میآیند. مصرفگرایی به هیچ حوزه ای محدود نمیشود و همه زوایای زندگی اجتماعی را در بر میگیرد. ساختمان، محله و فضای شهری هم تحت سیطره مصرفگرایی به میدانی برای کسب منزلت و ثروت تبدیل شدهاند و بخشی از مظاهر فرهنگ عینی تلقی میشوند.
ظاهرا دلایلی مانند افزایش قیمت ملک شخصی، کسب وجهه بر اساس محل سکونت منجر به شکلگیری این موقعیت شده است. از سوی دیگر احتمال دارد که ضعف سرمایه فرهنگی در میان جوانترها به ثبات این شرایط دامن بزند. بر اساس نظریه بوردیو، به تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهای ملموس فرهنگی و نیز قدرت و توانایی در اختیار گرفتن این کالاها و همچنین استعداد و ظرفیت فرد در شناخت و کاربرد این وسایل سرمایه فرهنگی گفته میشود. میزان مشارکت افراد در فعالیتهای مدنی و برنامههای فرهنگی، میزان حضور افراد در سینماها و کنسرتها، میزان مطالعه کتاب، میزان شرکت در برنامههای ورزشی از جمله مولفههایی هستند که میتوان به واسطه آن میزان سرمایه فرهنگی افراد یک جامعه را سنجید. پر بی راه نیست که نبود درخواست و مطالبات جدی مردم از مسئولین در این حوزه را به مثابه زنگ هشداری در خصوص تنزل سرمایه فرهنگی دانست.