ساز ناکوک بر پیکره شهرهای مدرن

0

ساز ناکوک بر پیکره شهرهای مدرن

فاطمه محمدی کیا

اگر نگاهی به شهرهای امروزی بی‌افکنیم متوجه خواهیم شد، شهرها برای اتومبیل ها ساخته شده‌اند نه برای انسان. از تفاوت های شهرسازی در دوره جدید با شهرسازی در گذشته تفاوت در ابعاد و مردم واری شهرهای گذشته با شهرهای کنونی است‌. در گذشته شهرها بر اساس ابعاد انسانی طراحی و ساخته می‌شد اما آنچه در شهرهای مدرن به خوبی به چشم می‌آید به کارگیری ابعاد اتومبیل‌ها در تعیین اندازه خیابان‌ها، کوچه‌ها، پل‌ها، حتی خانه‌ها و… است. از دیگر تفاوت‌های شهرسازی قدیم با اکنون تامین نیازهای انسانی و توجه به این نیازها بوده است. نیازهای انسانی شامل نیازهای مادی و معنوی است. متولیان شهری می‌بایست شهر را طوری طراحی و مدیریت می‌کردند تا این نیازها مرتفع می‌شد. با نگاهی به شهرهای امروزی می‌توان به خوبی درک کرد که نیازهای آرامش، امنیت، داشتن طیب خاطر و نیازهای معنوی/قدسی شهروندان تامین نمی‌گردد. در واقع زندگی ماشینی کنونی و حکمرانی بی چون و چرای اتومبیل‌ها این اجازه را به متولیان شهری نمی‌دهد که آرامشی توام با سکوت یا آرامشی توام با صدای طبیعت در شهر حکمفرما باشد. در این نوشتار بنا داریم بیشتر در مورد نیاز به سکوت و آرامش در شهر صحبت کنیم نیازی که اتومبیل‌ها به‌وسیله آلودگی صوتی آن را از انسان امروزی گرفته است.

بیایید تصور کنیم در کنسرتی نشسته‌ایم و مدام صدای سازهای ناکوک را می‌شنویم چه حسی به ما دست خواهد داد؟ یا بیایید فرض کنیم در کنسرتی نشسته‌ایم نوازندگان با سازهای مختلف صدای اتومبیل‌ها، صدای گاز دادن، استارت زدن‌های پی‌درپی، ترمز کردن و بوق زدنشان را در می‌آورند، آیا این صداها را می‌توان گوش نواز نامید؟ این صداها گوش نوازند یا گوش خراش؟ کسی می‌تواند بنشیند و این صداها را گوش کند؟ مسلما خیر. اما شوربختانه واقعیت این است که صدای پس زمینه افرادی که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند چیزی جز این نیست.

یادم است در دوره کارشناسی ارشد بخشی از یک کتاب با عنوان«سکوت در معماری» را ترجمه می کردم. نویسنده کتاب باور داشت سکونتگاه بشری باید آرام و در ساکت باشد اما سکوت در معماری در دیدگاه او به این معنی نبود که انسان برای ساخت سکونتگاه و خانه نیاز به دو یا سه جداره کردن در و پنجره، دیوار و سقف‌ها دارد چنان که سکوتی مرگبار بر فضا حاکم شود بلکه سکوت در معماری به این معناست که سکونتگاه بشری باید عاری از هرگونه صدای ماشین آلات و خودروها باشد در عوض در یک سکونتگاه مطلوب باید صدای آب، صدای پرندگان، صدای باد و صدای طبیعت به گوش برسد صداهایی که در طول تکامل بشری همواره برای او تداعی گر آرامش و امنیت بوده‌اند.

من با نگاهی به شهر و سر و صداهای اضافی در آن به چرایی اقبال افراد به بازگشت به روستاها و شهرهای کوچک پی می‌برم زیرا باور دارم انسان‌ها در دالان‌های حافظه خود هنوز به یاد دارند صدای طبیعت، صدای آبشار، صدای بهم خوردن برگ‌ها، صدای پرندگان، صدای جیرجیرک‌ها و… چه آرامش و حس امنیتی برایشان داشته است. انسان‌های امروز از صدای اتومبیل‌ها به آغوش طبیعت که مادرشان است پناه می‌برند. انسان امروز خسته و ملول است، انسان شهری امروز به واسطه هجوم صداهای نا به هنجار سازهای ناکوک شهرهای مدرن عصبی، خسته و در نتیجه کمتر مدنی است. در واقع شهرسازی و طراحی شهر بر اساس اتومبیل و برای اتومبیل رفته رفته مدنیت را از انسان امروز گرفته است.

با آن‌که ماشین دست‌ساخته بشری است اما در واقع فرزند خلفی برای انسان نبوده است او حکمرانی انسان و استیلای او بر شهر را از او سلب و خود به جای او بر اریکه قدرت نشسته است و شهر را از آن خود کرده حال امروز شهر دیگر برای انسان ساخته نشده است، بلکه شهر برای هیولاهای آهنی با صداهایی عجیب و ناموزن طراحی و ساخته شده است و انسان این در وطن خویش غریب تبدیل به موجودی تنها و مستاصل شده است همین امر است که انسان مدرن را در جستجوی آرامش به سمت روانشناسان و روان پزشکان و قرص های آرام بخش سوق می‌دهد.

 

اما مگر شهرسازی در گذشته به دست چه کسانی طراحی، برنامه ریزی و ساخته می‌شد که مشکلات این‌چنینی بر آن حاکم نبود؟ در گذشته علوم به شکل امروزی تخصصی نگشته بودند افرادی که معمار، هنرمند و مهندس بودند، افرادی تک بعدی و تک ساحتی نبودند این افراد علاوه بر معماری و هندسه به سایر علوم نیز اشراف داشتند. علاوه بر این یک هنرمند پیش از آنکه هنرمند باشد عارف و سالکی بود که درون را از ناپاکی و اضافات پاک می نمود. اینکه ما اکنون انتظار داشته باشیم مهندسینی که طراح و سازنده ماشین هستند واقف به انسان و نیازهای او نیز باشند انتظاری نامعقول و نابه‌جاست.

به نظر نگارنده این نوشتار اگر بخواهیم شهری برای انسان و متناسب با نیازهای انسانی بسازیم می‌بایست افرادی متولیان امر باشند که انسان و نیازهای او را می‌شناسند این امر مستلزم به کار گیری دانش آموختگان علوم انسانی در شهر است. همچنین متولیان شهری می‌بایست از افراد جامع‌الاطراف باشند که علاوه بر مهندسی دستی در علوم انسانی و هنر و زیبایی داشته باشند تا شهری انسانی و زیبا خلق کنند. شهرهای کنونی ما در واقع آینه تمام نمای جامعه ما هستند جامعه‌ای که فقر علوم انسانی در آن به خوبی دیده می‌شود این کمبود در اولین نمود خود یعنی ظاهر جامعه و در شهرها به خوبی نمایان است. باور بنده بر این است که زمانی شهر برای انسان ساخته خواهد شد که متخصصان علوم انسانی در جامعه بیشترین تحصیل کنندگان و تصمیم‌گیران باشند و با همکاری هنرمندان شهر را طراحی اجرا کنند. چنان که کیفیت زندگی انسانی را بهبود بخشیده شود و نه کمیت خیابان‌ها و گنجایش آن برای جا دادن اتومبیل های بیشتر. این مقاله را با سخنی از سید حسین نصر به پایان می رسانم:«در یک عالم ضد سنتی امکان ایجاد معماری سنتی و طراحی شهری با رایحه معنوی نیست اما دست کم می‌توان در پی معماری انسانی تری بود.» سید حسین نصر معتقد است معماری قدیم بر پایه هندسه قدسی استوار بوده و معماری جدید بر اصول هندسه دکارتی که بر خصائص صرفا کمی مبتنی است و این دو تفاوت تمایز میان شهر های گذشته و شهرهای فعلی را نشان می دهد.

مقاله «سنت، هنر، معنویت»ترجمه امیر مازیار، منتشر شده در سروش اندیشه، ش۲، ۱۳۸۱

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.