*انسیه جباریان
شاید در ارتباط با آثار «سعید خضایی» و نقاشیهای منحصر به فرد وی سخنهای زیادی گفته شده باشد، اما در این مجال قصد بر این است که بعدهایی از وجود او را ذکر کنیم که شاید خیلی به آنها پرداخته نشده باشد و به اعتقاد من ریشه بسیاری از خلقکردنها و آثار دلنشین او وجود همین ابعاد است.
صداقت، روح بزرگ و قلب مهربان ایشان عجین شده با استعدادی شگرف و خلاق، ترکیبی ایجاد کرده بود که لاجرم بر دلها مینشست و مخاطب را مسحور آثار و شیفته شخصیت ایشان میکرد. ضربالمثلی است به این مضمون که هرگز به دیدار شاعری که دوست داری مرو چراکه ممکن است با دیدن ضعفها، دوگانگیها و خلاهای شخصیتی صاحب اثر، سحر اثر از بین برود و نگاهت در مورد اثر تحت الشعاع قرار گیرد. اما سعید خضایی نمونه نقض این ضرب المثل بود، هنرمندی بود که اگر به دیدنش میرفتی اعجاز شاهکارهای هنریاش دوچندان میشد و میدانستی که یک هنرمند واقعی را با تمام خصوصیاتی که یک هنرمند باید داشته باشد، ملاقات کردهای.
خلاقیت و جوشش درونی و اهمیت ویژه به اصالت کار، استفاده از قوه تخیل خویش جهت آفرینش و پرهیز از کپی و حتی وام گرفتن از آثار دیگران خصوصیت بارز کارهای ایشان بود. خاطرم هست که قرار بود به صورت رایگان برای بچههای علاقمند به نقاشی خیریه همدلان کلاس بگذارد. در ابتدا با ما شرط کرد که شیوه من متفاوت است و اگر بر میتابید، تدریس میکنم. به شدت مخالف تزریق فرم و غالب و کلیشه به هنرجوها بود و اعتقاد داشت گاه با آموزشهای کلاسیک بزرگترین خیانت به هنرجویان صورت میگیرد. در این شرایط چه بسا گاه آموزش ندادن و تنها خریدن قلمی و بومی و تنها آموزشدادن جسارت استفاده از قوه تخیل و کشیدن تخیلات و رویاها حتی بهتر باشد. چراکه اگر کلیشه ها را آموزش دهیم دیگر هرگز قادر نخواهند بود تخیل کنند، یک هنرمندی واقعی بشوند و اثری خلق کنند و در بهترین حالت در سطح کشیدن چهره یا طبیعت و یا کپی آثار دیگران باقی خواهند ماند.
عزت نفس، شکسته نفسی و افتاده حالی از دیگر خصوصیات بارز خضایی بود در حدی که با وجود فارغالتحصیلی از دانشگاه هنرهای زیبا، سالها تدریس در دانشکدهها و دانشگاههای مختلف اگر کلمه استاد را برای معرفی او به کار میبردیم شدیدا برانگیخته میشد و خواهش میکرد که این واژه را به کار نبریم. اگر شیفته اثری از او میشدیم و تعریف میکردیم همیشه با لبخندی ملیح شکسته نفسی میکرد، که این همه از روح خود ساخته و نداشتن منیت و غرور نابجای او حکایت می کرد. در حالیکه همزمان، آثار او با بالاترین قیمتها در نمایشگاههای ملی و بینالمللی فروخته میشد و از تماشای تابلوهای منحصر به فرد و چند لایه او سیراب نمیشدی.
خیر اندیشی، کمکهای داوطلبانه و رایگان اوو همسر نازنینش «نگین کریمی» به خیریه همدلان مثال زدنی است. کلاسهایی که برای بچهها میگذاشتند، عکاسی، طراحی لگو خیریه همدلان، کمک به بازسازی بنای همدلان و شرکت در برنامهها و جشنها و ارتباط مستقیم با بچهها همه و همه خود نشان از روحی بزرگ و مسئولیتپذیر داشت که در کنار برنامههای کاری فشرده خویش هرگز از مسئولیت های اجتماعی خود غفلت نمیکردند.
و در آخر سلامت اخلاقی، زندگی سالم و عشق بسیار بزرگ و مقدس او به همسر نازنینش که همچون آیدای شاملو در تمام مراحل و کش و قوسهای زندگی، عاشقانه در کنار او بود، ستودنی است. آقای خضایی در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد و کار خود را با طراحی و تصویرگری به عنوان گرافیست شروع کردند. وی قبل از شروع نقاشی به عنوان حرفه، تصویرگری داستانهای شاهنامه برای کودکان را در رزومه خود دارد و نقاشی را به صورت حرفهای بعد از آشنایی با همسرش و تشویقهای مکرر او آغاز کرد.
خانم کریمی که ابتدا دانشجوی ایشان بود، به استعدادها و قابلیتهای استاد خویش پی میبرد و پس از ازدواج با فراهم کردن شرایط از او میخواهد کلیه کارها را تعطیل و وقت خود را تنها به خلق اثر معطوف کند. قماری که از سمت بسیاری از دوستان ایشان در آن زمان منطقی به نظر نمیرسد و چند سالی که به سختی و صرفهجویی گذر میکنند و ناگهان شکوفایی و شاهکارهایی که از خانه کوچک اما پر از عشق آنها به بهترین گالریهای کشور و جهان با ارزش مادی و معنوی چشمگیری ارسال میشوند و اخیرا نیز به صورت گستردهتر، آثاری برای بهترین حراجهای بینالمللی جهان در حال انجام بودند که متاسفانه با پرواز ایشان، ناتمام ماندند.