یلدا؛ میراث کهن
فرهاد قوام
در زمانی حدودا شش هزار تا چهار هزار و پانصد سال پیش که آریاییان در سرزمینی میزیستند که امروز به استپ اوراسیا نامی شده است در عرض جفرافیای ۵۰_۶۰ درجه شمالی و در بالای دریای کاسپی و جنوب روسیه کنونی و به طول ده هزار و به عرض هزار کیلومتر به وسعت ده میلیون کیلومتر مربع بین دریاچه خوارزم و مرزهای کشور چین در شرق تا کرانههای رود دن و حوزه رود دنیپر در اروپای کنونی که سراسر پوشیده از مرغزار بود، قبیلههای آریایی زندگی آسودهای داشتهاند – آنگونه که در اوستا نوشته شده است این زیباترین سرزمینی بود که اهورامزدا آفریده بود- اوستا این صحرای رؤیایی را ایرانویج نامیده است به چم جایگاه آریاییان.
آنان در دوران دامپروری کوچنده بودهاند و سگ و اسب و گوسفند و گاو و ماکیان را اهلی کرده و آنچنان که اوستا میگوید مردمان در کنار اسبان و سگها و گوسفندان و آتش فروزان زندگی بسیار خوشی را سپری میکردهاند،
دوران اجتماعی انسان پیش از آغاز شهرنشینی زمان ساخته شدن اسطورهها و آیینهاست و ریشه ساخته شدن اسطورههای آریایی به زمانی پیش از شش هزار سال در استپ اوراسیا باز میگردد. اسطوره و آیینهای هندیان، ایرانیان و یونانیان، همه در این سرزمین ساخته شده و رشد کرده است و سپس همراه مردمان به دیگر سرزمینها کوچ کرده است. پس از آغاز شهرنشینی هیچ اسطورهای ساخته نمیشود و در زمان شکلگیری اقوام در سرزمینها از کشاکش مردمان بر سر تصاحب زمین و آب و مانند این کشورگشایی دولتهای نوظهور حماسه ساخته میشود.
اسطوره بیان دید و جایگاه انسان است در گیهان و حماسه بیان دید و جایگاه انسانست در زمین، به بیان دیگر حماسه همان اسطوره است که از آسمان به زمین و از انتزاع به جسم و از مجاز به دنیای واقعی انسانها آمده است.
منحنیهای تغییرات آب و هوایی کره زمین، نشان میدهند که در زمانی بین ۴۷۰۰ تا ۴۴۰۰ سال پیش سرمای طافتفرسایی بر شمال نیمکره شمالی چبره شده که در اوستا از این یخبندان با عنوان سرمای اهریمنی یاد رفته است.
-آنگاه اهریمن مرگ بیامد و اژدها را در آب مقدس ونگوهی داییتی بیافرید و سرمای اهریمنی را بر سپهر ایرانویج مستولی کرد.- در آنجا (ایرانویچ) ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان ..پس چون تازش این آبها بگذرد اگر جای پای رمهای بر زمین دیده شود شگفتی برانگیزد (آنجا قلب زمستان است).
پس آریاییان در فاصله ۴۷۰۰تا ۴۴۰۰ سال پیش بر اثر این سرمای کشنده همراه اسبان و سگان و گاوان و گوسفندان و آتش فروزانشان و البته اسطورهها و آیینهایشان در سه سو به ایران و اروپا رفتند..به ایران از دوسوی دریای خزر وارد شدند و بعضی از شرق ایران به سرزمین هند رفتهاند.
در سده نوزدهم میلادی ریشه مشترک آیینها و اسطورههای هند و ایران تا اروپای شرقی کشف شد و شرق شناسان به مطالعه این آیینها پرداختند .
از اطاله کلام بپرهیزم و بر سر بحث اصلی که اجرای آیینهای مشترک است، بروم.
زمینه پیدایش آیینها و اسطورهها..
گفتیم که در حدود شش هزار سال پیش آریاییان دامپرور بودهاند و کوچنده .
اینان گوسفندان را در آغاز بهار به صحرا میبردند- در آغاز تابستان به کوهپایهها و در آغاز پاییز دوباره به صحرا و با فرا رسیدن سرمای زمستان و خشک شدن علفهای بیابان، مردان اسبان و گوسفندان را به آغل و اصطبل میبردند و در طول زمستان در کناره خانواده میآرامیدند .
این مردمان دو چیز را به فراست و از روی تجربه دریافته بودند؛ تغییرات طول روز و شب در فصول مختلف و شناختن اعتدال پاییزی و بهاری را. و تقسیم سال به دو فصل شش ماهه تابستان و زمستان.
گفتیم که در عرض ۵۰_۶۰درحه شمالی اختلاف روز و شب در زمستان و تابستان بسیار زیاد است. در آخرین روزهای زمستان فقط دو ساعت در روز خورشید در آسمان ظاهر میشود، برای قبیله های گلهدار که گرمای زندگی بخش برای خود و اسبان و گوسفندان و…به رویش علفها و تابش برکت بخش خورشید بستگی داشت همواره ترس از دست دادن خورشید وجود داشته است، ایشان که با فرا رسیدن سرما و به آغل فرستادن گوسفندان در انتظار تابش خورشید، روزگار را در کنار خانواده میگذراندند برای خورشید هستی بخش نذرها و دعاها میکردهاند. به همین منظور نزد شمنها که کرپ یا کرپان خوانده میشدند، میرفتند و از ایشان میخواستند تا واسطه شوند که خورشید گرما و نور و تابش خود را از ایشان دریغ نسازد و چون گذشته هستی بخش و گرما رسان باشد، روحانیان نیز در قبال دریافت سهمی از گوشت و دیگر مواد خوراکی، برایشان دعا میکردند و از ایشان نیز میخواستند به عبادت و نیایش بپردازند. زیبایی عبادت ایشان در چیزی نهفته بود؛ برپایی جشن و سرور، رقص و پایکوبی، یسن به معنی جشن است یسن و یسنا…پس مردان آریایی پنج روز مانده به آغاز زمستان به پاکسازی منزلها و آغلها میپرداختند، رخت و لباس نو بر تن میکردند و در کنار آتش به رقص و شادمانی میپرداختند، با افروختن آتش به استقبال فروهر مردگان و درگذشتگان میرفتند و اعتقاد داشتند در این روزها روان مردگان نزد ایشان میآیند، بعدها که آریاییان در سرزمینهای ایران جایگیر شدند این آتش را بر فراز پشت بامها میافروختند و از روان مردگان خواهش میکردند در صورتی که از ایشان رضایت دارند نزد خورشید وساطت کنند تا فروغ و نهرس را از ایشان باز نگیرد و همچنان بر سپهرشان درخشان و رخشنده بتابد و از گرمای هستى بخشش زندگی را بدیشان ارزانی دارد .
برپایی این آیین پیش از مهاجرت آریاییان در اول زمستان انجام میشده است که امروزه به آیین نکوداشت یلدا نامی شده است اما در اثر همنشینی با مردم بومی ایران و در دورههای بعدی که اقوام پارت و پارس و ماد شکل گرفتند، این آیینها به نوروز منتقل شد (شاید با تغییر روند دامپروری به کشاورزی).
آیین برپایی یلدا در اروپا (یونان و روم ) جشن آغاز سال نو به جشن زایش میترا ایزدبانوی خورشید بوده، در ۲۴دسامبر که هنوز ادامه دارد و با گرویدن رومیان به مسیحیت این روز را روز تولد مسیح نیز نامیدند و گرامی داشته و دارند.
در دوره ساسانی که دوران کشاورزی را میگذراند تمام آیینها به نوروز منتقل شد. پس بر طبق گاهشمار یزدگری که سال سیصد و شصت روز بوده، هر سال دارای پنج روز مسترقه بوده است که آغاز و پایان این پنج روز برای استقبال و بدرقه روان مردگان بر فراز بامها آتش میافروختند.