بزرگداشت روز عین‌القضات در همدان

بزرگداشت روز عین‌القضات در همدان

نجوا کندری

عین القضات همدانی، اندیشمند و عارف نام‌آشنای ایرانی، تا به امروز جایی در تقویم رسمی کشور نداشته است. از زادروز این ادیب همدانی، آگاهی چندانی نداریم. اما بر اساس داده‌های موجود می‌دانیم که در ۲۲ یا ۲۳ اردیبهشت‌ماه، با احتمال بیشتر ۲۲ اردیبهشت‌ماه، به دار آویخته شد. به همین دلیل دکتر سلمان ساکت، عضو‌ هیئت‌علمی گروه زبان و‌ ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد،‌ پیشنهاد کردند که این روز در تقویم رسمی به نام قاضی همدانی نام‌گذاری شود تا بهانه‌ای برای بزرگداشت سالانه این عارف برجسته باشد.

امسال همدان به همت هفته‌نامه «همدان‌نامه» و انجمن شاهنامه‌خوانی چکاد، پیش‌گام شده و برای نخستین‌بار آیین بزرگداشت عین‌القضات همدانی، هم‌زمان با سالروز به دار آویختنش، در زادگاه این اندیشمند نام‌آشنا برگزار شد. در این نشست که روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در شهر کتاب همدان برگزار شد، مصطفی قاسم‌پور، پژوهشگر همدانی، به بیان سخنانی درباره شخصیت و منظومه فکری این متفکر برجسته همدانی پرداخت.

عین‌القضات، طغیانگر زمانه خود بود

قاسم‌پور سخنانش را با معرفی مختصر عین‌القضات آغاز کرده و دراین‌باره گفت: «عین‌القضات همدانی به همدانی میانجی هم معروف است. چون پدربزرگش از میانه ارومیه به همدان آمده و در اینجا ساکن شدند. پدربزرگ او، پدرش و خود عین‌القضات، قاضی‌القضات بوده‌اند. منتها عین‌القضات مقداری افکار طغیانگر دارد. یعنی واقعا افکار او نو است و در مقابل چیستی‌ها و چرایی‌ها پاسخ دارد و بی‌پروا صحبت کرده است. در حالی که می‌دانسته این صحبت‌ها و این سخنان شاید خوشایند بسیاری از فقهای آن روزگار یا پادشاهان و یا هر کسی که در این جریان ذی‌نفع بوده، اگر نفع مادی یا معنوی شامل حال اشخاص می‌شده، نباشد.

خیلی نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم. در حد اینکه او را معرفی کنم و به شما یادآور شوم که به دیگران یادآور شوید ما چنین شخصیت‌هایی در تاریخ داریم و حیف است که از کنارشان بگذریم. نه اینکه کاملا بگوئیم حقیقت واحد را گفته؛ بلکه ما فقط آشنا می‌شویم و خودمان می‌توانیم به نتیجه برسیم که چطور فکر کنیم و چطور زندگی کنیم.

ما منظومه فکری عین‌القضات همدانی را بررسی کردیم که در کل به چه چیزهایی فکر می‌کند و جوابش چیست. «خاصیت آینگی» این بارقه را در من ایجاد کرد. من کتاب «خاصیت آینگی» نوشته نجیب مایل هروی را که نشر نی منتشر کرده بود، خواندم و بر آن شدم این مجموعه را جمع‌آوری کنم. چون در منابع مثلا راجع به آثار عین‌القضات یا راجع به زندگی عین‌القضات به طور مجزا و جداجدا کتاب‌هایی نوشته شده، زحمت کشیدند و ما از آن منابع استفاده کردیم. ولی اینجا این مباحث جمع شده و مطالبی به عنوان یک منظومه فکری ارائه شده است.»

عین‌القضات تعصبی روی دیدگاه‌های خود نداشت

وی در ادامه به متعصب نبودن عین‌القضات نسبت به دیدگاه‌های فکری‌اش اشاره کرده و با بیان مثال‌هایی این موضوع را تشریح کرد: «همانطور که گفتم، عین‌القضات طغیانگر است. مثلا یک نظرش راجع به قرآن و راجع به پیامبر است. البته عین‌القضات متغیر بوده و چندان تعصب خشکی نداشته است. همان‌طور که در آثارش اشاره می‌کند. صحبتی را در «زبده‌الحقایق» نوشته بود. «زبده‌الحقایق» بیشتر شامل بحث‌های فلسفی و در حقیقتِ پیامبر، معاد و چنین موضوعاتی است. اما در «تمهیدات» و همچنین در سه جلد نامه‌هایی که بعدا انتشار یافت، خیلی شور عارفانه‌ای دارد. مریدانش می‌گویند پس چطور شد که صحبت و نظرت عوض شد؟ عین‌القضات به‌راحتی قبول می‌کند و می‌گوید بله من «زبده‌الحقایق» را زودتر و مثلا ۹-۱۰ سال پیش نوشتم و الان نظرم عوض شده است. تعصب خشکی روی آن حرفی که می‌گوید، ندارد.

راجع به قرآن صحبت می‌کند، در حالی که تمام داشته‌هایش را، تمام زندگی‌اش را، آن نوع تفکر اسلامی ایرانی را که دارد، از قرآن می‌داند. و حتی حروف مقطعه را که همچنان بسیاری در اینکه چه رازی، چه سری و چه رمزی هست، ماندند. آنها را از فردی به نام «بَرَکه» می‌آموزد. «بَرَکه» استادی بی‌سواد بوده و حتی یک قل هو الله را به غلط لفظی، می‌خوانده است. ولی عین‌القضات بارها می‌گوید که من حتی بعد از مرگ «بَرَکه»، بر سر تربت شیخ بَرَکه نشستم و رمز و رازهایی از قرآن را دریافتم. اما او در نهایت می‌گوید در قرآن این که بهشت را نوید می‌دهد و یا از جهنم می‌ترساند و باید به آن باطن قرآن پی برد که به انسان چه می‌خواهد بگوید.»

بی‌پروایی عین‌القضات در اوج کشاکش‌های مذهبی

مصطفی قاسم‌پور در بخش دیگری از سخنان خود درباره شرایط سیاسی و مذهبی هم‌زمان با دوران عین‌القضات همدانی صحبت کرده و دراین‌باره گفت: «این‌چنین سخن‌هایی در آن دوران باعث ایجاد کش‌وقوس‌های افکار سیاسی و مذهبی شده و باعث شد عین‌القضات را بسیار اذیت کنند، او را در زندان بیندازند، سخت مجازاتش کنند و در نهایت به دار بیاویزند و پوستش را بکنند.

ولی خب ناگفته نماند که شرایط بیرونی هم دخیل است. چون عین‌القضات اوایل قرن ششم هجری قمری می‌زیسته و آن موقع اوج کش‌وقوس‌های عقیدتی بین افراد، مجموعه‌ها و گروه‌های عقیدتی و سیاسی بوده است. اسماعیلیان و باطنیون بودند. از غرب خلفای عباسی در بغداد و از سمت خراسان، سلجوقیان حنفی بوده‌اند. از لرستان و همدان و جبال، پیروان حسین لری که معروف به شاه خوشین و از بزرگان اهل حق هستند، بودند.

به یک تقابلی هم بین عرفان جبال و عرفان خراسان در پرانتز اشاره کنم که البته بعدها روی آن بحث شده و مطالبی نوشته شده است. عرفای این خطه جبال، کمی هم مبارز بودند؛ یعنی فقط صرفا توصیه به گوشه‌نشینی، زهد و پروا نداشتند. علاوه‌برآن، برای دفاع از حقوق خودشان و مردمشان، مبارز هم بودند و در مقابل سیاست‌های نادرست که مثلا مورد سوءاستفاده قرار می‌گرفت، قد برمی‌افراشتند.

عرض کردم که در این کشاکش‌های مذهبی و عقیدتی، عین‌القضات در اینجا بلند می‌شود و نظراتش را راجع به قرآن، خدا، پیامبر، راجع به چراییِ بودنِ انسان، چرایی خلقت، اینکه چرا این جهان خلق شده است، بیان می‌کند. همه اینها را با یک سری از تمثیل‌های نو بیان می‌کند.»

عین‌القضات، مبدع تمثیل‌های نو در بیان نظریات

سپس قاسم‌پور درباره تمثیل‌های نویی که عین‌القضات برای بیان نظریات خود استفاده می‌کرد و همچنین کرامات او توضیحاتی داد: «تمثیل‌هایی که واقعا تازه بودند و تابه‌حال کسی از آن ها استفاده نکرده بود. مثل تمثیل آتش و آهن که در بحث حلول و اتحاد مطرح می‌کند و می‌گوید آهنی که گداخته است و از تنور آتش بیرون‌آمده، نه خاصیت آهن را دارد و نه خاصیت آتش را. در عین این که هم آهنی است که گداخته شده و هم آتش است. و این تمثیل را برای موضوع حلول و اتحاد بیان کرده است. یا مثلا نظریه خلق مدام را دارد. باز هم پرفسور ایزوتسو از ژاپن به این نتیجه رسیده که این نظریه واقعا مختص عین‌القضات همدانی بوده است. در نظریه خلق مدام می‌گوید که همچنان آفرینشگر جهان دارد می‌آفریند و مدام دارد خلق می‌کند و این قطع نشده است.

باز یک مثالی می‌زند و می‌گوید وقتی که چراغ را با روغن و نفت و چیزهایی ازاین‌قبیل که استفاده می‌شد روشن می‌کنید، همچنان دارد نور می‌دهد. مردم عادی فکر می‌کنند که یک نور از چراغ هست که ساطع می‌شود؛ در حالی که در لحظه نور جدیدی از آن خلق و پخش می‌شود. باز نور دیگر و نور دیگر از آن انرژی استفاده می‌کند و مدام در حال خلق است. البته از همه این موضوعاتی که مطرح می‌کند، می‌خواهد به این نتیجه برسد که سعادت و خودشناسی در چه هست و اینها همه باعث خودشناسی و خداشناسی خواهد شد.

یک سری کرامت‌هایی هم از خود عین‌القضات گفته شده که در مراسم سماعی که بودند، نفسی می‌زند و دستی می‌زند و کسی را که نمی‌دانم از هوش رفته بوده یا از این دنیا رفته بوده، دوباره احیا می‌کند. این کار واقعا غیرممکن نیست. در ادبیات ما بسیار به آن اشاره شده که دم مسیحا را هر کسی می‌تواند داشته باشد و مرده زنده کند.

چون که واقعا این خداوند است که بر عرش مستولی شد و در جان تک‌تک این موجودات و این مخلوقات پخش شد. پس تمام صفات خداوند و حتی ذات خداوند در ذات هر کسی، مخصوصا بشر که می‌توانیم به آن سرآمد این خلقت بگوییم، می‌تواند باشد و می‌تواند انسانی خداگونه باشد.»

باید از جنبه‌های مختلف به شخصیت و آثار عین‌القضات پرداخت

این پژوهشگر همدانی در ادامه صحبت‌هایش به این نکته تاکید کرد که می‌توان از جنبه‌های مختلفی درباره عین‌القضات همدانی و آثار او پژوهش‌هایی را انجام داد و افزود: «نمی‌خواهم خیلی اطاله کلام کنم. فقط خواستم یادآور شوم که ما چنین شخصیت‌هایی را داریم. خوشبختانه می‌توانیم راجع به آن ها از جنبه‌های مختلف تحقیقی انجام بدهیم. مثلا بنده در مورد منظومه فکری مطالبی را جمع‌آوری کردم که باز هم صددرصد جای کار دارد. از نظر سبک‌شناسی هم این شخصیت جای کار دارد که واقعا عین‌القضات نه اینکه نمی‌توانسته، بلکه خیلی جملات را ساده و طوری بیان کرده که فقط مطلب را ادا کند؛ مخصوصا در نامه‌ها و کتاب «تمهیدات».

می‌توانیم راجع به سبک‌شناسی عین‌القضات و راجع به شرایط بیرونی و اجتماعی آن دوره تحقیق انجام بدهیم. می‌توان فقط راجع به یک بحث مثلا همین حلول و اتحاد تحقیق کرد که چطور فکر می‌شده، این اندیشه را از کجا گرفته و ریشه‌اش از کجا در عین‌القضات تجلی پیدا کرده است. همه اینها جای تحقیق دارد و ما می‌توانیم با برگزاری این نشست‌ها که خوشبختانه در جریان افتاده، درباره این شخصیت بیشتر صحبت کنیم. یا اینکه مثلا از همت بلند کارگردان‌ها و تئاتری‌ها استفاده کنیم و شخصیت عین‌القضات را به تصویر بکشیم یا به هر طریقی از جنبه‌های هنری یا علمی و عرفانی به او بپردازیم و این موضوع را در جامعه جاری بکنیم.»

عین‌القضات: عشق، تنها دلیل آفرینش

قاسم‌پور در بخش دیگری از صحبت‌هایش به حرف‌های ناگفته عین‌القضات و مذهب احتمالی او اشاره کرده و دراین‌باره گفت: «و اما اینکه راجع به خود مذهب عین‌القضات هم صحبت شده که در آن همه کش‌وقوس به کدام سمت سوق داشته و چطور فکر می‌کرده است. به او تهمت اباحی‌گری زدند، او را به باطلیون نسبت دادند. گفتند این شخص کفر می‌گوید و او را به دار آویختند. می‌شود این گونه برداشت کرد که عین‌القضات خیلی چیزها را نگفته است.

همان‌طور که راجع به عشق صحبت می‌کند، برای هدف از خلقت هم بعد از صحبت‌های طولانی به عشق می‌رسد. می‌گوید این عشق بوده که منجر به خلقت شده است. وگرنه غیر از عشق هر چیز باشد، در آن نیاز هست. در حالی که خداوند عاری از نیاز است. خداوند بی‌نیاز از هر چیزی‌ست؛ مگر یک مورد می‌ماند که آن هم عشق بوده است.یعنی خداوند عشق کرده که این دنیا را بیافریند. البته این صحبت عین‌القضات است.

او راجع به عشق مفصل صحبت کرده و در جاهایی می‌گوید که مثلا عشق ای عزیز. تکیه‌کلامش هم این‌طور است که می‌گوید «ای عزیز». عشق سه گونه آمد، عشق کبیر و عشق صغیر و عشق میانه. عشق کبیر را که عشق خداوند به انسان می‌داند، عشق صغیر را هم عشق انسان به خداوند توضیح می‌دهد و درباره عشق میانه می‌گوید دریغا نمی یارم گفتن و سه‌نقطه می‌گذارد.

بسیاری از حرف‌هایش را واقعا در آن شرایط اجتماعی سیاسی نتوانسته بیان بکند و همچنان گنگ مانده است. شاید در مورد این گرایش مذهبی هم همچنان نتوانسته اعلام کند. در حالی که تصمیم‌هایی که گرفته‌اند از نقطه، نقطه و جای‌جای کتاب‌ها جملاتی را برچیدند، انتقاد کردند و آن را به کفر عین‌القضات نسبت دادند.

چون عین‌القضات شاگرد «شیخ بَرَکه» بوده و «بَرَکه»  شاگرد شیخ فتحه و شیخ فتحه هم شاگرد باباطاهر همدانی بوده است. باباطاهر هم از یاران شاه خوشین لری بوده است. بنابراین می‌شود این سیر آموزش‌های استاد و شاگردی را به اینکه عین‌القضات یک رشته‌ای و میانه‌ای هم با فرقه گنوسی داشته، ربط بدهیم. ولی خب نتوانسته بیان کند.»

عین‌القضات، دنباله‌روی منصور حلاج

مصطفی قاسم‌پور، پژوهشگر همدانی، سخنان خود در مراسم بزرگداشت روز عین‌القضات در همدان را این‌گونه به پایان رساند: «اما به عین‌القضات، منصور ثانی می‌گویند. چون که واقعا پیرو راه‌وروش منصور حلاج بوده است. در مورد نظریه دفاع از ابلیس حتی بسیار مفصل‌تر از منصور حلاج عمل کرده و قلم‌فرسایی کرده و چیزهایی را نوشته است. این که ابلیس را هیچ‌گاه بد نمی‌داند و حتی او را می‌ستاید؛ به عنوان یک فرشته‌ای که چند صدسال خداوند را عبادت کرده و در وقت خلقت آدمی، به انسان سر فرود نمی‌آورد.

راجع به این موضوع صحبت‌های مفصل و طولانی‌ای شده است. اما عین‌القضات می‌گوید همه اینها یک سناریو و برنامه‌ریزی‌شده بوده که خداوند به ابلیس دستور می‌دهد شما چنین کن و چنان نکن و من طوق لعنت را به گردن تو خواهم آویخت. ابلیس آن را می‌پذیرد و می‌گوید هر چیزی که از جانب حق‌تعالی به من برسد، با جان‌ودل می‌پذیرم و حتی اگر تا آخر دنیا این لعنت نصیب من بشود. یعنی در واقع این در طول اراده خداوند بوده و سجده‌نکردنش به انسان چنین ماجرایی داشته است.

بنابراین هم منصور حلاج و هم عین‌القضات مفصل از ابلیس دفاع‌ها کردند و این باعث شد او را مجازات کنند. البته در ظاهر ما اسمش را مجازات و مرگ می‌گوییم. در حالی که برای چنین شخصیت‌هایی اصلا مرگ تعریفی ندارد، مرگ وجود ندارد و می‌دانسته که چنین خواهد شد.

همچنان که خودش می‌گوید:

ما مرگ و شهادت از خدا خواسته‌ایم              وان هم به سه چیز کم‌بها خواسته‌ایم

گر دوست چنین کند که ما خواسته‌ایم           ما آتش و نفت و بوریا خواسته‌ایم»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *