جلوگیری شهرداری تهران از شاهنامهخوانی
پس از پلمب سالنهای «خانه اندیشمندان ایران»، «انجمن سرو سایه فکن» نشست شاهنامهخوانی را در خیابان و مقابل این خانه برگزار کرد
حسین زندی
از نخستین روزی که علیرضا زاکانی به صندلی شهرداری تهران تکیه کرد، بیشتر انرژی و هم و غم خود را برای تعطیلی خانه اندیشمندان ایران به کار بست. بارها نیروهای شهرداری به ساختمان این نهاد فرهنگی حمله کردند، که با اعتراض اهالی فرهنگ و ادب کشور مواجه شد. بارها شهرداری تهران به نهادهای قضایی شکایت کرد تا از فعالیتهای فرهنگی این نهاد قانونی جلوگیری کند و در مقابل مدیران خانه اندیشمندان در نهادهای قضایی اقامه دعوا کردند که به فعالیت قانونی خود ادامه دهند.
حتی این موضوع از طریق هیئت دولت، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، افراد ذینفوذ و اکثریت اعضای شورای شهر تهران پیگیری شد که جملگی موافق ادامه فعالیت این نهاد ریشهدار بودند، اما ظاهراً زور شهردار به همه موافقان چربید و با پلمب اتاقها و سالنهای این نهاد از روز یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ فعالیتهای خانه اندیشمندان با اعلام هیئت مدیره تعطیل شد.
آخرین برنامه خانه اندیشمندان ایران، نشست شاهنامهخوانی انجمن سرو سایهفکن بود که اعضای آن سالها در یکی از سالنهای این خانه شاهنامه خوانده بودند و با تعطیلی خانه، آخرین نشست خود را در خیابان و مقابل این ساختمان برگزار کردند. خانه اندیشمندان، خانه اهالی فرهنگ با سلیقههای متفاوت بود که اقلیتی بیگانه با فرهنگ آن را تعطیل کردند.
اما پرسش این است که چه عاملی باعث میشود شهردار پر مشغله و قدر قدرت تهران، همه فعالیتهای خود را رها کند و به مخالفت با یک نهادی بپردازد که با مجوز رسمی فعالیت میکند. باز هم به پاسخ همیشگی میرسیم که جریانی کوچک اما پرسروصدا در کشور وجود دارد که با فرهنگ، هنر، اندیشه و هویت ملی مشکل دارد و نمیتواند فعالیتهای فرهنگی و هنری را برتابد.
و آنچه این روزها در بطن جامعه میبینیم؛ از خشونت، اعتیاد، فساد، تظاهر، اختلاس و بیگانگی با فرهنگ، نتیجه عملکرد این جریان و در راس آن مدیرانی چون شهردار تهران است.
نکته دیگر این است که چند دهه هزینه کرد از بودجه و اعتبار ملی در نهادهای فرهنگی حاکمیت ساخته از جمله حوزه هنری، سازمانهای تبلیغاتی متفاوت و نهادهایی که بودجه و اعتبار ملی دریافت میکنند و خود را مستقل قلمداد میکنند، نتوانستهاند به اندازه نهاد کوچکی با یک خانه معمولی مانند ساختمان خیابان ویلا تاثیرگذار باشند و این همه در دل مردم مقبول افتند. خانه اندیشمندان در ماه دهها برنامه و نشست فرهنگی برگزار میکرد که سلیقهها و طیفهای گوناگون در آن مشارکت میکردند و حضور داشتند اما باور این جریان بیگانه با فرهنگ این است که: «دیگی که برای من نجوشه، سر سگ توش بجوشه» با تعطیلی خانه اندیشمندان و جایگزینی این طیف مشخص است که زاکانی چه چیزی را در دیگ خانه اندیشمندان خواهد جوشانید. اما زمان و تاریخ بهترین قاضی است و هر نامی را در جایگاه واقعی زبانزد خواهد کرد.