فرهنگ و هنر در حاشیه

فرهنگ و هنر در حاشیه

بی‌تفاوتی آموزش‌وپرورش نسبت به هنرمندان و پیش‌کسوتان

سید امیر قشمی – مدیر موزه آموزش‌وپرورش

جامعه هنری همدان از بهمن‌ماه ۱۴۰۳ تا مردادماه ۱۴۰۴، سه تن از هنرمندان شاخص در عرصه‌های مختلف هنری، نقاشی، موسیقی و تئاتر و بازیگری را به دیار باقی بدرقه کرد؛ هنرمندانی که سرمنشأ خدمات و آثار قابل‌ملاحظه‌ای بودند و شاگردان زیادی را تربیت کردند که در آینده، میراث‌دار آنان خواهند بود.

۲۳ بهمن، احمد فتوت، استاد هنرهای تجسمی

احمد فتوت در سال ۱۳۲۲ در همدان متولد شد و پس از پایان دوران دبیرستان به دانشکده هنرهای زیبا راه پیدا کرد. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به همدان برگشت و به استخدام آموزش‌وپرورش درآمد. فتوت بنیان‌گذار رشته گرافیک در همدان بود که شاگردان بسیاری را در همدان پرورش داد. راه‌اندازی رشته هنر در هنرستان‌های تهذیب و چمران از یادگارهای این معلم هنرمند است.

۴ خرداد ۱۴۰۴، سیاوش دیهیمی، نوازنده تار، سه‌تار، آهنگ‌ساز و شاعر

دیهیمی متولد ۲۸ دی‌ماه ۱۳۱۹ بود که در طول دوران فعالیت هنری‌اش، کارنامه درخشانی از خود بر جای گذاشت. داوری مسابقات هنری دانش‌آموزان استان همدان از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۹۵ به مدت بیش از پنجاه سال، بخشی از فعالیت این هنرمند مردمی است. دیهیمی علاوه بر تدریس طولانی در دبیرستان¬ها و مراکز تربیت معلم، در برهه‌ای نیز ریاست مرکز تربیت معلم را بر عهده داشت.

۱۷ مرداد ۱۴۰۴، نصرالله عبادی، پیش‌کسوت هنر نمایش و پدر تئاتر همدان

استاد عبادی در سال ۱۳۱۲ در همدان زاده شد. وی از نخستین فارغ‌التحصیلان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. فعالیت‌های هنری‌اش را از سال ۱۳۲۵ با عضویت در انجمن نمایش دبیرستان پهلوی آغاز کرد. سپس به استخدام آموزش‌وپرورش درآمد. زنده‌یاد عبادی علاوه بر تدریس در آموزش‌وپرورش، در نمایش‌های متعددی به‌عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر حضور داشته است. او از سال ۱۳۶۵ به‌عنوان داور در جشنواره‌های تئاتر فجر و جشنواره‌های استانی و دانش‌آموزی، حضوری فعال داشت.

سخن در خصوص این بزرگان بسیار است و مجال پرداختن به آن اندک. این مهم را به وقتی دیگر وامی‌گذارم؛ اما آنچه باعث نگارش این نوشتار شد، یادآوری این مهم به مدیران آموزش‌وپرورش است که هر سه این عزیزان که از مفاخر و نام‌آوران این شهر هستند، معلم بودند و شهرت و فعالیت¬های هنری آن‌ها به‌نوعی با آموزش‌وپرورش پیوند خورده است.

در مراسم خاک‌سپاری، ختم و یادبود هنرمندان ازدست‌رفته، جمع کثیری از شهروندان، اهالی فرهنگ و هنر و ادب و جمعی از مدیران فرهنگی استان، گرد هم آمدند و یاد و خاطره این هنرمندان را گرامی داشتند. در فقدان استاد دیهیمی، استاندار همدان نیز پیام تسلیت صادر کرد.

درس کسوت‌شناسی و احترام و بزرگداشت مقام اساتید و هنرمندان به دانش‌آموزان و نسل جوان، درسی است که نه در آموزش‌وپرورش رسمی کشور، بلکه به طور ضمنی و غیرمستقیم از رفتار مدیران و معلمان جامعه آموخته می‌شود. متاسفانه در چند سال اخیر، غایب همیشگی این‌گونه مراسم‌ها، آموزش‌وپرورش بوده که این امر بیانگر موقعیت اسف‌بار و تراژیک جایگاه آموزش‌وپرورش به‌عنوان متولی آموزش در حوزه فرهنگ و هنر استان است.

همان‌گونه که پیش‌ازاین بارها گفته شده است، اغلب مدیران ما به دلایل مختلف با این شخصیت‌ها آشنایی ندارند، آنان را نمی‌شناسند و حتی شاید نام آن‌ها به گوششان نخورده باشد. بی‌تردید مهم‌ترین علت، بیگانگی مدیران آموزش‌وپرورش با مقوله فرهنگ و هنر است. نگارنده در طول دوران خدمت خود در آموزش‌وپرورش که از نزدیک با مدیران ارتباط نزدیک داشته است، مدیری را سراغ ندارد که خود، اهل هنر بوده و در یکی از رشته‌های هنر تخصصی داشته یا حداقل اندک ذوقی هنری داشته باشد. بااین‌حال می‌توان این نقیصه را با انتخاب مشاور فرهنگی (کاردان و آشنا با فضای فرهنگی و اجتماعی) که وجهه قابل‌قبولی در بین اهالی فرهنگ و هنر و رسانه داشته باشد، جبران کرد تا با رصد اتفاقات فرهنگی و هنری مرتبط با آموزش‌وپرورش در سطح شهر، زمینه حضور و نقش‌آفرینی موثر مدیران آموزش‌وپرورش را در برنامه‌ها و مراسم‌های فرهنگی و هنری فراهم کند.

در پایان خالی‌ازلطف نخواهد بود با ذکر خاطره‌ای یاد کنیم از آقای اکبری که از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵، مدیریت آموزش‌وپرورش استان را برعهده داشتند و تاسیس خانه معلمان همدان و فروشگاه تعاونی مصرف از یادگارهای وی است. من در دوسال پیش توفیق داشتم با ایشان گفتگویی داشته باشم.

عادت ایشان این بود که همواره چه حضوری چه از طریق تلفن، جویای حال همکاران خود، به‌ویژه در ایام کسالت و بیماری بودند و اگر همکاری از همکاران دوران خدمتشان در همدان فوت می-کردند، با این که در تهران ساکن بودند و در آن زمان قریب ۸۵ سال از عمرشان می‌گذشت، در مراسم خاک‌سپاری و ختم آنان حضور می‌یافتند و عصر همان روز، بعد از مراسم ختم به تهران برمی‌گشتند. من ایشان را بارها در مراسم ختم همکاران دیده بودم؛ به جد معتقد بودند به دلیل مصاحبت و هم‌نشینی چند ساله با همکاران، حقی از ایشان بر گردن او است. ضمن آن که اگر آموزش‌وپرورش در دوران ما کیابیایی داشته است، مرهون زحمات و خدمات خالصانه این بزرگواران بوده است. مدتی است از ایشان خبر ندارم؛ اگر در قید حیات‌اند، برایشان آرزوی تندرستی و سربلندی دارم و اگر دیده از جهان فروبسته‌اند، خدایشان رحمت بی‌حساب مرحمت فرماید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *