روز سیزدهبدر دارای جایگاه خاص تاریخی در میان اهالی ایران زمین بوده است. تا آنجا که در زمینهی تبارشناسی سیزدهبدر باید به اساطیر قدیمی بر جای مانده در ایران رجوع کرد. برخی چنین نقل میکنند که جمشید شاه پیشدادی روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم، خیمه و خرگاه برپا میکند و بار عام میدهد و چندین سال متوالی این کار را انجام میدهد که در نتیجهی آن این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین در میآید و ایرانیان از آن پس سیزدهبدر را بیرون از خانه در کنار چشمهسارها و دامن طبیعت برگزار میکنند. بسیاری از مراسمی که در جشن سیزده در ایران برگزار میشوند معانی اساطیری و تمثیلی دارند. شادی و خنده در این روز، به معنی فرو ریختن اندیشههای تیره و پلیدی است و روبوسی، نماد آشتی و به منزلهی تزکیه است. خوردن غذا در دشت، نشانهی فدیهی گوسفند بریان است که در اوستا آمده و به آب افکندن سبزههای تازه رسته، نشانهی دادن فدیه به ایزد آب یا ناهید و گره زدن سبزه، برای باز شدن بخت، تمثیلی از پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها است. رسم مسابقات برد و باختی، بهویژه اسب دوانی، یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است. بنابر اساطیر ایرانی، عمر جهان هستی دوازده هزار سال است و پس از انقضای این مدت، با ظهور سوشیانت، پیروزی اهورامزدا و ریشهکن شدن اهریمن مسلم میشود. شاید نخستین دوازده روز جشن، نشانهی زایش انسانها، و روز سیزدهم، تمثیلی از هزارهی سیزدهم و آغاز رهایی از جهان مادی است.
باورهایی در خصوص نحسی عدد سیزده
در مورد روز و عدد سیزده دو اعتقاد متضاد وجود دارد. این روز را نحس دانسته، به همین دلیل برای رفع بلا به دامان طبیعت پناه میبردند. این روز را خجسته پنداشته و برای گذراندن بهتر این روز از طبیعت یاری میجستند. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس میدانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهی خود کنار جویبارها و سبزهها میروند و به شادی میپردازند. دانشمندان به فرخنده بودن این روز بیشتر اشاره کردهاند تا نحس بودن آن. بلکه قریب به اتفاق، روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانستهاند. به عنوان مثال در صفحهی ۲۶۶ آثارالباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهی (سعد) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزده تمام ماهها را نحس میدانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمردهاند. اگر دربارهی نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر بررسی شود، درمییابیم که این موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که «تیر» روز نامیده میشود مربوط به فرشتهی بزرگ و ارجمندی است که «تیر» نام دارد و در پهلوی آن را «تیشتر» میگویند. فرشتهی مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخندهای است به باغ و صحرا میرفتند و شادی میکردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهی نوروز را به پایان میرسانیدند.
عدهای نیز معتقدند «در سیزدهم ماه «توت» مصری اتفاق افتاد؛ یا در سیزدهم سال نو، گویا ستارهای دنبالهدار در فضا با زمین برخورد کرد و باعث آتشفشان و زمینلرزه گردید؛ سبب شدهاند ترسی عمومی در نهاد بشر از عدد سیزده پدید آید و موجب ناخجستگی آن شود»[i]. گرفتاری حضرت عیسی نیز در سیزدهم ماه، موجب مزید این نحوست بوده است. در روز سیزده، مراسم جشنهای کارناوالی معمول بوده که میتوانند نمایندهی حلول ارواح باشند. هنوز در برخی سرزمینهای اسلاوی، یک دورهی جشن کارناوالی در آغاز سال وجود دارد که ریشهی عمیق هند و اروپایی دارد».[ii] «مشابه جشن سیزده نوروز، در هند، روز نوزدهم فروردین مراسمی به یادگار فَروَهَرها، یعنی ارواح قدیسه، برپا میشود».[iii]
جشن زایش انسانها
در تقویم ایرانی، نخستین دوازده روز سال، «جشن زایش انسانها» ، تمثیلی از دوازده هزار سال زندگی و نبرد با اهریمن است و روز سیزدهم تمثیلی از هزارهی سیزدهم و آغاز رهایش از جهان مادی است. به همین دلیل نیز، روز سیزدهم که در واقع نمادی از زندگی انسان در پردیس است، متعلق به ستارهی باران انگاشته میشد، زیرا نزول باران بهاری باعث سرسبزی و طراوت زمین شده و نمایهای از بهشت را به وجود میآورد. این اعتقاد در ایران باستان موجب میشد، سیزدهم نوروز، روز ویژهی طلب باران بهاری برای کشتزارهای نومید، انگاشته شود. آب و آتش، از جمله برنامههای خاص این روز است. برخی از مردم زنجان برگزاری آیین سیزده فروردین ماه «سیزده بدر» را اقدامی در جهت قدرشناسی از نعمتهای خداوند میدانند و تماشای زنده شدن طبیعت را نشانی از قیامت و معاد قلمداد میکنند.
سبزه گره زدن
یکی از آیینهای این روز سبزه گره زدن است که معمولاً جوانان در این روز این کار را انجام میدهند. گره زدن سبزه به معنای گره زدن زندگی با طبیعت است که همیشه سبز و شاداب باقی بماند. از جمله رسومی که توسط تمام زنان و دختران، بهخصوص دختران دمبخت انجام میشد که باید دو ساقهی سبزه را به هم هفت گره بزنند و نیت بکنند تا حاجتشان روا شود. به همین دلیل در اولین فرصت به میان سبزهها رفته، دو ساقه آن را در دست میگرفتند و با خواندن اشعاری، نیت خود را بر زبان میآوردند. در ابتدا واجب بود بگویند «سبزی تو از من- زردی من از تو» و بعد مناسب با حاجت خود اشعاری را زمزمه میکردند. با هر گره، نیتی کرده و بزرگترین دلهرهی آنها این بود که مبادا ساقهی نازک سبزه پاره شود و حاجتشان روا نشود. دربارهی سبزه گره زدن در برخی شهرها رسوم مفصّلی وجود دارد. در برخی نقاط کشور (مثل سواد کوه) خانوادهی داماد عروسشان را به دشت و صحرا دعوت میکنند. عروس با بقیهی زنان به روی چمن میرود. بر سرش نقل میپاشند و در همین حال ترانههایی میخوانند:
«ای سبزه من بخورم سر تو را، تو نخوری سر مرا، من باشم صدساله، تو باشی هر ساله، سیزدهبدر، چارده به تو، هاکوتکوتو، هاکوتکوتو».
لفظ «هاکوتکوتو» شبیه ریشهی فعلی «کتکتانا» در زبان اردو به معنی در زدن است. بکوبید که در گشوده خواهد شد.
فلسفهی سبزه گره زدن
در اساطیر کهن ایران، مَـشـیـه [iv]و مَـشـیـانـه روز سیزدهم فروردین با گره زدن دو شاخّ موُرد، برای نخستین بار در جهان پایهی پیوند خود را بنا هشتند. امروزه هم دختران و پسران دمبخت با گره زدن سبزه در روز سیزده فروردین با گواه گرفتن طبیعت آرزوی پیوندی خوب میکنند. افسانهی آفرینش در ایران و مسألهی نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهی کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفتههای «حمزه اصفهانی» در کتاب «سِنی الملوک الأرض و الأنبیاء»[v] و گفتههای «مسعودی» در کتاب «مروج الذهب» جلد دوم صفحههای ۱۱۰ و ۱۱۱ و «بیرونی» در کتاب «آثار الباقیه» بر پایهی همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. در این کتابها این گونه نوشتهاند که مشیه و مشیانه که دختر و پسر دوقلوی کیومرث بودند، روز سیزدهم فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیلهی گره زدن دو شاخهی مورد، پایهی ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان باستان از این راز بهخوبی آگاهی داشتند، آن مراسم را بهویژه دختران و پسران دمبخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت میکنند و علف گره میزنند..[vi] بیرونی در کتاب آثارالباقیه چنین نوشته است: ایرانیان باستان هر روز از ماه را به نامی میخوانند و سیزدهمین روز ماه، «تیر» نامیده میشود و «تیر» نام فرشتهای عزیز و نام ستارهای بزرگ و نورانی و خجسته است. بنابراین سیزده نمیتواند نحس باشد. این رسم (علف گره زدن در روز سیزده بدر) از زمان «کیانیان» تقریباً فراموش شد و در زمان «هخامنشیان» دوباره آغاز شد و تا امروز باقی مانده است. همینطور در کتاب «مُجملالتواریخ» به همین مطلب اشاره شده است.«اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان آن را «گل شاه» نامیدند، زیرا که پادشاهی او الا بر گل نبود، پس پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزده نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هجده فرزند بهوجود آوردند و چون مُردند، جهان نود و چهار سال بیپادشاه بماند.»
سبزه به رود سپردن
در قدیم، خانوادههای ایرانی با نهایت دقت تا سیزدهی نوروز از سبزهی عید مراقبت میکردند و روز سیزده سبزه را به آب روان میسپردند. به این امید که این دانهها به همراه آب روان موجب برکت و باروری کشتزارها شوند. امروزه این رسم در بعضی از شهرها و روستاهای کشورمان دیده میشود، ولی اغلب، سبزههای نورسته نوروز را به دشت و بیابان میاندازند و معتقدند که درد و بلای خود را به بیرون از خانه ریختهاند. دکتر فریدون جنیدی هم در این مورد چنین میگوید: «سبزهای که برای خوان نوروزی سبز میکردند و تا روز سیزدهم خرم میماند را در این روز که تیشتر نام داشت و برای سپاس از تیشتر ایزد که آب را به جهانیان نثار میکند، به آبهای روان نثار میکردند.»
اسب چوبی
نمایشی است که کولیهای سبزوار و نیشابور آن را اجرا میکنند. نام دیگرش «رقص نیم اسب» میباشد. هم نماد تشتر و هم نشان عهد خداوند است که دیگر سیل و توفانی نفرستد که باعث ویرانی زمین شود. چون نیم اسب نشان برج قوس است و در عهد عتیق خداوند به نوح میگوید اینک قوس خود را در ابرها خواهم نهاد به این نشان که دیگر نسل هیچ جانداری را با توفان تهدید نکنم.
ورزا جنگ
گاوها را دوتا دوتا با هم شاخ بازی میدهند تا آشنا شوند، بعد به هر دویشان گاوآهن میبندند، یعنی شما دیگر همکارید و باید همدیگر را بشناسید. این را در افغانستان «گاوهنگگ» و در تاجیکستان «جفت براران» میگویند. یک یراق از پارچههای رنگین پولکدار به گردنشان میبندند و به آنان نان میدهند، بخورند و دوتا دوتا با هم آشناشان کرده، با شاخ بازی کمی گرمشان میکنند تا بعد با آنها زمین را شخم بزنند. در ایران به آن «ورزا جنگ» میگویند. جاهایی که هوا گرمتر است در اسفند این کار را میکنند و مناطق سردسیر در فروردین و به خصوص سیزدهبدر[vii].
پیامِ مهر در روز یکرنگی
روز سیزدهبدر، روز طبیعت و استنشاق هوای دلپذیر، روز آغاز بهرهبرداری از گیاهان خوراکی مانند کنگر، مچه، قازییاقی، تره، سیر و موسیر و لیزک، روز شادی و روز بهیادماندنی، روز یکدلی و یکرنگی، در روز طبیعت گرایش روح انسان به طراوت و طبیعت، شکوفا میشود. دشتی به وسعت تمدّن ایران، سبزینهای به زیبایی فرهنگِ ایران و مردمانی به زلالیِ آب. مردم بیرون رفتن در این روز را نماد مهرورزی، دوستی، پالایش روح و روان از کدورتها و اختلافات و پیامش را پیامِ مهر و آشتی میدانند. امروزه نحوهی اجرای جشن سیزدهبدر، مانند بسیاری از دیگر آیینهای ایرانی، عمیقاً از شیوهی اصیل و باستانی خود دور شده است و به شکل فعلی آن به اجرا در میآید. سیزده، همه ساله به عنوان روزی برای ستایش و دعا برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، روزی برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن، ارزشمند و مقدس بوده است. مادران و پدران ما، سبزههای نوروزی خود را در این روز بزرگ به صحرا میبرده و برای احترام به زمین و گیاه، آن را در آغوش زمین میکاشتهاند.
همخوانی با قوانین طبیعت، اصل مهم سالم زیستن
آئینهای ایران باستان بسیار ارزشمندند. در کمتر تمدنی میتوان چنین آیینهایی را یافت. آیینهای تمدن ایران همچون شاخه های یک درخت تنومندند که هر شاخه دارای حیات و زندگی است. برخی از شاخهها زیباتر بوده و جذابیت بیشتری دارند. آیین سیزده بدر یکی از این شاخهها بوده که زیبائی خاصی به درخت تمدن ایران داده است. یکی از زیبائیهای این شاخه، با طبیعت همگام شدن و درک زیباییها و احترام به آن میباشد که امروزه، چگونه با طبیعت همراه شدن، به دست فراموشی سپرده شده و یا به علت بیتوجهی به گونه ی ناقص اجرا میشود.
ایرانیان باستان به طبیعت احترام زیادی می گذاشتند، اما افسوس که دیگر خبری از احترام به درختان، رودخانه ها، دریاها، کوه ها و دشت ها نیست. ایرانیان باستان مردمانی بودند که هیچ گاه آب های راکد و روان را آلوده نمی کردند، شاخه های نهال های نورسیده را برای تفریح و آتش زدن، بی رحمانه نمی شکستند. طبیعت سرمایه ی امروز و فردای شان بود. امروزه توجه به مفاهیم عمیق و غنای تاریخی این گونه آیین ها به سادگی نادیده گرفته شده و بیشتر انسانها رفتار سنجیده ی خود را با طبیعت از یاد برده اند.
این امر اثرات زیانبار گستردهای به طبیعت پیرامون انسانها وارد کرده است. طبیعتی که جزئی از وجود انسانهاست. دستانی بخشنده دارد و بدون هیچ چشم داشتی می بخشد.
آسیبی که سهل انگاری و بی توجهی انسانها به طبیعت وارد میکنند، جبران ناپذیر است و برای سالیان متمادی آیندگان را از دیدن جلوه های بی همتای طبیعت محروم میکند. هر دشت سبزی که تخریب می شود، هر درختی که فرو می افتد، نفس گرم زمین است که در سینه می شکند. در روز طبیعت، احترام به طبیعت را جدی بگیریم و آنگونه که شایسته تمدن و فرهنگ غنی ایران است با آن رفتار کنیم.
سیزده بدر، جشن واقعی بهار است. طراوت و سرسبزی را از طبیعت باز نگیریم. طبیعتی که همگان را به سوی خود میخواند تا زیبایی واقعی خود را که نشانه ای از قدرت الهی است به همگان ارزانی دارد. این شعار باستانی را باور کنیم که ما جزیی از طبیعت و طبیعت جزیی از وجود ماست. این روز بزرگ را ارج بنهیم و همچون نیاکانمان مطابق با این رسم کهن برای بیرون کردن بدشگونیها از خانه و کاشانه خود بیرون برویم و در کنار جویبارها و سبزهها به شادی بپردازیم. زمین برای بقای خود به دستها و اندیشه ها و اراده های راسخ ما نیاز دارد. به طبیعت احترام بگذاریم که احترام به طبیعت، احترام به زندگی است، احترام به زندگی، احترام به خالق زندگی است.
منابع
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، به کوشش ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.