بزرگنمایی؛ عامل جعل و تخریب

0

*مریم رازانی

*نویسنده

          از عمده آسیب‌هایی که رسانه‌های اجتماعی بر پیکر جامعه وارد می‌آورند، بزرگنمایی و مانور روی کسانی است که بعضی‌هایشان توسط همین رسانه‌ها به منظور توقف پویایی و بالندگی مردم مطرح و حتی خلق شده‌اند. جذابیت و فریبندگی تبلیغاتی که در این راستا صورت می‌گیرد، مانع از کشف نیتی می‌شود که در ورای آن وجود دارد.  

          بزرگنمایی در آثار حماسی امری بسیار معمول و البته مقبول است. همه ملت‌ها قهرمانان خود را دلیر، بی‌نظیر و غیرقابل دسترس می‌خواهند. از آن رو روایتگر حماسه با بزرگنمایی و انتساب کارهای خارق‌العاده به قهرمانان حماسی اسطوره‌هایی خلق می‌کند که برای همه تاریخ جاودان می‌مانند. حماسه در فرهنگ و ادب ملت‌هایی پدید می‌آید که تاریخ کهن‌تری دارند و ادبیات ما چنان‌چه در شاهنامه فاخر فردوسی می‌بینیم، مشحون از قهرمانان حماسی و اسطوره‌هایی است که عظمت این قوم چند هزار ساله را به نمایش می‌گذارند. اغراق، تبلیغ، خارق‌العادگی، غلو و خرق عادت ویژه پهلوانان حماسی است و کاربرد چنین آرایه‌هایی نه تنها ایرادی نداشته، بلکه بر غنای فرهنگ و ادب نیز افزوده است.

          مبالغه در عصر حاضر را در بیشتر موارد باید مغالطه نامید. زیرا با قصد و غرض خاص و درباره کسانی صورت می‌گیرد که به رغم نداشتن صلاحیت، درصدد اشغال مناصب مهم مملکتی برمی‌آیند و برای نیل به مقصود، منافع قشر یا گروهی از مردمان را به طور ضمنی یا علنی متعهد می‌شوند. تبلیغاتی که توسط عوامل و هواداران این دسته از افراد صورت می‌گیرد تا حد زیادی اغراق شده، نادرست و ساختگی است و کمترین آسیبی که وارد می‌آورد، سلب اعتماد عمومی، نومیدی و سست شدن پایه وحدتی ست که جامعه برای حفظ کیان خود بدان نیازمند است. تصمیم‌گیری‌های نابجا و خلاف مصالح عمومی از سطح شوراها تا عالی‌ترین مراکز، ناشی از انتخاب‌هایی است که بزرگنمایی‌ها موجب آن بوده‌اند. این نوع مغالطه در دوره‌های مختلف به اشکال گوناگون وجود داشته و پدیده تازه‌ای نیست. از آن رو سازوکار مبارزه با آن هم به مرور زمان درجامعه فراهم شده و پیروزی‌هایی نیز به دست آمده است. بسا در مقطع فعلی که هرگونه خبر در رسانه‌های مجازی غربال شده و سره از ناسره تشخیص داده می‌شود، این شیوه ناپسند از میانه برخیزد و به تاریخ بپیوندد.

          عصر رسانه اما عصر مغالطات نوظهوری هم هست که مهم‌ترین و عجیب‌ترین آن‌ها بزرگنمایی اشخاص و مسائلی است که برخی اصلا وجود ندارند. حباب‌هایی که روزانه حجم قابل توجهی از فضای فرهنگی را از خود می‌انبارند و وظیفه‌شان تزریق احساس ناتوانی، خودکم بینی و برانگیختن حس حسادت (و نه رقابت) در مردم است تا جائی‌که از آنان به مثابه پوششی برای خیانت‌های بزرگ استفاده می‌کنند و خود به علت دانه درشت بودن موجب نادیده شدن جرائم کوچک ناگزیری می‌شوند که برخی از روی نومیدی دست به ارتکاب آن می‌زنند. به عنوان مثال یک فرد مشهور را روبروی دوربین رسانه رسمی می‌نشانند تا از میزان دانشی که در زندگی کسب کرده، صحبت کند. فرد مزبور ادعا می‌کند از نخستین روزی که زبان، قلم، چاپ، تئاتر، نمایشنامه، سینما، هنرهای تجسمی و هرچه که در این دایره با بی‌نهایت شعاع می‌گنجد، پدید آمده، در حافظه ایشان ثبت است، چنان‌چه عنوان دائره المعارف زنده و سخنگوی عصر حاضر را هم مناسب شأن خود نمی‌داند. یک سند هم به عنوان راستی آزمایی نشان نمی‌دهد. چنین تیرکه بی‌محابا پرتاب می‌شود، چند نشانه مهم را هدف می‌گیرد:  اول؛ بی اعتبار نشان دادن نام بزرگان عرصه فرهنگ و هنر که نه تنها هرگز ادعای علامه دهربودن نکرده‌اند بلکه همواره خود را جویای دانش و حتی شاگردِ شاگردان خویش نامیده‌اند. (جمله «من خاک پای مردم هستم» استاد شجریان این روزها بر تارک قلب عموم دوستدارانش می‌درخشد.). دوم تزریق روح شیادی در جوانانِ جویای شهرت خلق الساعه، و ترغیب غیرمستقیم آنان به سرقت ادبی، تکرار طوطی‌وار مینیمال‌ها و انتساب آن‌ها به خود، که در نهایت به کسب وجهه کاذب ختم می‌شود. ( سربرآوردن بی‌نهایت غلط املایی و انشایی در صدها صفحه مجازی تنها یکی از عوارض مکتوب‌کردن خرده‌فرهنگ‌های شفاهی توسط ایشان است که متأسفانه دارد به نهایت رشد نازیبای خود نزدیک می‌شود.). سومین هدف، نومید و افسرده ساختن کسانی است که عاشقانه در پی آموختنند اما به دلایل عدیده نظیر ناتوانی مالی، وجود آموزش و پرورش یک بُعدی و تمامیت خواه، نبودِ کتابخانه معتبر، اجبار به ماندن در محل زندگی به منظور تأمین نیازهای معیشتی و ده‌ها دلیل دیگر به محرومیت تن می‌دهند. این گروه از مردم، از هرکس که بوی آرزو و آرمانشان را می‌دهد، چیزی می‌آموزند و تا سنین پیری در حافظه نگه می‌دارند. انسان‌های بسیار باهوشی که گاه به گاه در میان  روستائیان، رانندگان، کسبه جزء و زنان خانه‌دار دیده می‌شوند، در حقیقت کسانی هستند که از ظرفیت بالایی برای آموزش برخوردار بوده‌اند اما فاصله عظیم طبقاتی ناشی از مناسبات نابرابر آنان را از حق طبیعی خود محروم گردانیده و استعداد بالقوه‌شان را هدر داده است. مورد آخر، یعنی چهارمین و خطرناک‌ترین هدف، جذب کردن و به دنبال کشیدن میلیون‌ها جوان بی‌مایه‌ای است که هویت خویش را در وجود اشخاص معروف و به طور عمده سلبریتی‌ها جستجو می‌کنند. اینان بی‌آن‌که بدانند، برده‌وار در راستای اهداف نادرست شخصیت‌های جعلی به خدمت گرفته می‌شوند و در مقابل ِثروت  بیکرانی که به سبب وجود ایشان به انبان اشخاص مزبور واریز می‌شود، عنوان طرفدار را نزد خود کسب می‌کنند و در قالب آن هویت می‌یابند. نشانه بارز این طیف گسترده ثبت میلیون‌ها پیرو (فالوور) در کارنامه فلان خواننده مبتذل یا بهمان جاهلی است که خطوط چاقوهایی که روی تنش نقش بسته‌اند، به شماره درنمی‌آید و در شیک‌ترین شکل، در کارنامه دلقک‌هایی که برای تثبیت موقعیت خویش، خواسته‌ها و گلایه‌های ملتی را دستاویز طنز قرار می‌دهند.

در حوزه اقتصادی پنهان کردن نام اختلاسگران و گاه سپردن مناصب مهم به ایشان به سربرآوردن هزاران اختلاسگر کوچک می‌انجامد و مشروعیت بخشیدن به تصاحب کنندگان اموال عمومی نیز، به گسترش تجاوز در میان فرودستان جامعه  دامن می‌زند.                                                                        

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.