به یاد استاد
برای استاد احمد فتوت
محمّد غفوری منش
تا خیمه به ملک بینوایی زدهایم
با دوست صلای آشنایی زدهایم
تا شام فراق از سر سوز و گداز
فریاد کجا کجا کجایی؟ زدهایم …
کار آسانی نیست بدرود ما با اُستاد. او اوّلین بار، قلم مو و رنگ را به دستم داد و گفت: «نقّاشی کن. نقّاشی، دیدنی کردن نادیدنی هاست.» اُستاد در این سالهای پُرشمار، نقّاشی کشید و در هر نقش، خیالمان را پرواز داد به وسعت زیبایی و شادمانی. او زیبا دید، به زیبایی زندگی کرد و زیبایی را به فرزندان این دیار آموخت. از این رو عطر حضورش در همه جای این شهر جاری ست. اُستاد فتوّت با نقّاشیهای ساده از باغها، گلدانها، دشتها و کوههای شهرش، ما را دعوت کرد به پاکی رنگ. دعوت نمود به میهمانی باشرف ترین احساسات انسانی. رونمایی نقش از میدان اصلی شهر یا کوچهها، کاروانسراها و مسجد جامع، تعلّق خاطر ایشان را به این شهر و عشق وی را به مردمانش نشان میدهد. او عاشق همدان بود و تا امروز هم بر سر این تعلّق، حضوری پُر رنگ داشت. بههمین خاطر، شخصیّت و آثارش از دو منظر زمان و مکان، قابل توجّه است. منظر اوّل اینکه در دهه هزار و سیصد و شصت، بنیانگذار رشته هنر و گرافیک در همدان است و به تبع آن، مدرسههای دختران و پسران در این گستره، شکل میگیرد، که میتواند جوانان تشنه و مشتاق این هنر را تربیّت کند. کسانی که امروز در ساختار آموزشی و هنری کشور، نقش ارزندهای را بر عهده دارند و به صورت حرفهای در این وادی، فعّال هستند و این تلاش و جایگاه مستمر، میسّر نمیشود جُز با حضور حاضر و به موقع اُستاد فتوّت، که این مقام را با عشق و قلم مو معنا کرد. نهال باشکوهی که جوانه زد و به روزگاران، ثمر داد. منظر دوم، آثار نقشآفرین ایشان است. تصاویری که هر کدام با اتکا به موضوع، از جغرافیایی میآیند، که امروز میتواند به لحاظ موقعیّت یا ماهیّت، از اهمیّت بیشتری برخوردار باشند. به تصویر در آوردن چشمانداز های مختلف از زیستبوم همدان. باغها، روستاها، کوچهها، بازار و… هر کدام پنجره کوچکی هستند به روی زیبایی و روایت، که از رهگذر این نقّاشیها و از دریچه نگاه اُستاد فتوّت، اتّفاق میاُفتد. مانایی این آثار در خاطرات مشترک و بسیار متفاوتی است، که مخاطبان عاشق و مقیم در این قلمرو با این مکانها دارند. این تصاویر در جغرافیای دیگر، تنها ممکن است زیبا باشند فقط، امّا برای مردم همدان بخشی از هویّت و خاطره زیسته است، که به شکوه نمایش در میآید. خاطراتی که برای این جغرافیا و چشمهایی که نظاّره اند، تأویل پذیر و زیباست. زمستان در نقّاشیهای اُستاد، طعم و احساسی از دلتنگی دارد و همگی شاهد بودیم، که سپیدی و پاکی برف چه ضیافت غریبانهای میشود بر مزار این سپید جامه نقش آفرین
اُستاد عشق و نقش !
عشق من و این خاک همراهت.
یادت روشنی و بلندی است.