تصویرگر افسانه‌های ناسروده

0

*عادل یونسی

*نقاش

پیشانی سختیست سنگ

که رویاها در آن می‌نالند…

فقدان دردناک «سعید خضایی» هنرمند نقاش شهرم خبری بود که بیشتر از دردناک بودن و تلخ بودن این خبر،   مرا به فکر فرو داشت که دیگر رویاها و افسانه‌ها و داستان‌سرایی‌هایی که از جوهره وجود سعید شکل بیرونی در قالب نقاشی می‌گرفت تا ظرفیت و غنای فرهنگ و هنر شهرمان را پربارتر کند به نقطه پایانش رسید و چقدر حیف، حیف …

چون سعید خضایی در پازل زیبای نقاشی و نقاشان شهر ما رویا و افسانه‌های ناسروده را تصویر می‌کرد.

مرز باریک بین خیال و وهم و روئیا و افسانه و داستان را چقدر خوب می‌شناخت.

او مانند شعبده‌بازی ماهر روی رشته‌های بلندبالای خیال  و افسانه ما را با خود همراه می‌کرد .

آثار سعید خضایی مرا یاد «محمد سیاه‌قلم» می انداخت؛ جایی که او سفرنامه‌هایش به شرق دور را تصویر می‌کرد. شاید سعید هم سفرنامه‌هایش به درون عالم رویاها و افسانه‌های ناسروده‌اش را برایمان تصویر می‌کرد.

رویاها و افسانه‌هایی که از پستوی پنهان و پر رمزو راز درونش در سکوتی شفاف برایمان می‌سرود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.