*علی پاشا رجبلو
*مدرس موسیقی
همانطور که حروف فارسی در ادبیات کلمات را میسازند، اصوات در موسیقی، واژگان و جملات موسیقی را میآفرینند. تفاوتی که در این دو هنر وجود دارد این است که کلام مفاهیم ملموس و عینی را به ما منتقل میکند، اما نغمات و واژگان موسیقی معانی خاصی ندارند و در واقع هیچگاه قادر نیستیم اصوات موسیقیایی را به کلام تبدیل کنیم و معنی عینی را برای آن متصور شویم، زیرا موسیقی نیز متاثر از علم ریاضیات است و همانطور که از طریق اعداد و عملیات ریاضی، نمیتوانیم یک مفهوم سیاسی و یا اجتماعی را به تصویر بکشیم، موسیقی نیز هیچگاه مدعی تصویرسازی عینی از کلمات به وسیله اصوات نبوده است .
در چند دهه اخیر بسیاری کوشیدهاند که احساس کلمات را چون شادی، غم، عشق، مرگ، جدایی و مفاهیم و کلمات از اینگونه را با نغمات موسیقی بیان کنند. در این روش واژهها و کلمات شعر به صورت تک تک ارائه میشود و همین امر باعث شده که ذهن به جای اینکه به جملات و کیفیت موسیقی توجه داشته باشد، تصویرسازی مبهمی از کلمات روی ذهن شنونده موسیقی شکل بگیرد و این در حالی است شعر باید در خدمت موسیقی برای بیان بهتر موسیقیایی باشد، نه اینکه موسیقی در خدمت شعر .
همانطور که هدف یک خوشنویس تنها نوشتن یک شعر نیست بلکه شعر را بهانهای برای بهتر نوشتن هنر خوشنویسی به کار میبرد، در موسیقی یک نوازنده و یا خواننده، نیز شعر را بهانهای برای بیان بهتر زیباییهای موسیقی به کار میگیرد.
متاسفانه اغلب خوانندگان امروز جامعه هنری ما، موسیقی را در خدمت شعر قرار دادهاند که این امر باعث شده از سویی نقش خوانندهها نسبت به خود اجرای موسیقی و نوازنده موسیقی پررنگتر شود (خوانندهسالاری) و از طرفی احساسگرایی و تصویرگرایی کاذبی به شنوندگان خود منتقل کنند. همچنین مفهوم واقعی شعر نیز در پارهای از موارد به علت تقطیع شعر و نداشتن شناخت صحیح از تقطیع و تاکیدهای لازم، آسیب دیده و در نهایت کیفیت موسیقی تولید شده، متفاوت از یک اثر هنری شکل میگیرد.
با نگاهی به آثار به جا مانده از استادان موسیقی ایرانی در عرصه نوازندگی و خوانندگی، به خوبی دیده میشود که شعر بدون هیچ تصویرگرایی و احساس کاذب و افزودن هجاهای صوتی روی کلمات و تاکیدها و تقطیع نامناسب ادا میشود و پس از اتمام شعر در یک مصرع، هنر خوانندگی خود را در تحریرها و ادوات تحریر نشان میدهند.