جامعه‌شناسی زندگی روزمره و «ما»ی ایرانی

0

*سعید تمنا

*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور

از دیرباز، در خانه و محله و خیابان و شهر، سر موضوعات مختلف، دعوا و بگو مگوهای مختلف و دایمی وجود دارد. اغلب همدیگر را متهم می‌کنیم که تقصیر توست. برخی‌ها هم یاد گرفته‌اند بگویند: «ای بابا، مشکل از فرهنگه»! برخی‌ها هم می‌گویند: «اشکال از دولت یا حکومته». برخی‌ها هم می‌گویند: «کار، کار انگلیسه یا آمریکاست». برخی‌ها هم که میل به متهم کردن آسمان دارند سری تکان می‌دهند و می‌گویند: «چو قسمت ازلی بی‌حضور ما کردند/ گر اندکی نه به وفق مراد است خرده مگیر».

اما واقعا مشکل از کجاست؟ برق قطع می‌شود، سدها نیمه‌خالی هستند، محصولات کشاورزی ما اغلب، آلوده به سموم مختلف و پر از کود شیمیایی هستند، ترافیک و تصادف و گرانی و تورم و مانند این ؛ چرا ما با این همه مشکل مواجه هستیم؟

بدیهی است که پاسخگویی به همه این مسائل در فرصت این یادداشت نمی‌گنجد. در حد بضاعت خود، فقط اشاره‌ای به مفهوم زندگی روزمره، که یکی از محورهای مهم بحث در جامعه‌شناسی معاصر هست می‌کنیم و می‌کوشیم نشان دهیم که از ماست که بر ماست!

جامعه، بزرگش مثل شهر و کشور و کوچکش مثل خانواده و مدرسه و روستا، مملو از تعاملات روزمره است. پدید آمدن هیچ مشکلی، اتفاقی یا از سر تصادف نیست. قانونمندی دارد. اغلب قانون‌ها هم، در خلال همین زندگی روزمره، ساخته و پرداخته می‌شود. چرا؟  

برای این‌که زندگی روزمره ما، پر از ماجراهای مختلفی است که بسان جویبارهای کوچک تمیز یا آلوده، به هم می‌پیوندند و رودخانه اصلی (جامعه) را تشکیل می‌دهند. اگر در این رودخانه، بطری‌های نوشابه، فاضلاب خانه‌ها و کارخانه‌ها، سموم و کودهای شیمیایی یا انواع پلاستیک و زباله‌ها را می‌بینید مفهومش این نیست که دیگران، یا دولت یا فرهنگ یا ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، مسببش بوده‌اند!

«ما» بوده‌ایم! «ما»یی به وسعت ایران‌زمین و به تعداد جمعیت آن!

 و اگر در فهم و ادراک و معانی رفتارهای خود، تجدیدنظر نکنیم وضعیت به همین منوال ادامه خواهد یافت.

اما این «ما» کیست؟

این «ما» ترکیبی از همه ایرانی‌هاست. خرد و بزرگ، شهری و روستایی، پدر و مادر، معلم و دانش‌آموز، زن و شوهر، استاد و دانشجو، مدیر و کارمند، مسئول بلندپایه و خردپایه و مانند این و جالب این‌جاست که ما رفتارهای روزمره آن‌ها را می‌بینیم اما بیشتر مواقع، به سادگی از کنار آن‌ها عبور می‌کنیم یا وجود و وقوع آن‌ها را «بدیهی» می‌انگاریم. ترکیب آن‌ها، که به شدت در هم تنیده‌ شده‌اند «ما»ی ایرانی، جامعه ایران را می‌سازند. با همه نقاط قوت و ضعفش!

 یکی از این ماجراهای شنیدنی و دیدنی، کنش‌ها و واکنش های ما در گفت‌وگوهای خانوادگی یا فامیلی است. برای این‌که یک نمونه را با هم بررسی کرده ‌باشیم و به ریشه‌ها، پی برده‌ باشیم، می‌خواهیم در این‌جا، بخشی از زندگی روزمره «ما»ی ایرانی را با هم بررسی کنیم:
با خانواده یا فامیل، دور هم نشسته‌ایم. آن‌چه را که اتفاق می‌افتد (آن‌چنان که من ذیلا گزارش می‌کنم ثبت و تحلیل کنید). نتایج خوبی خواهید گرفت.
صحبت‌های پراکنده در جریان است: سیاست، ورزش فوتبال و والیبال، جوک و طنز، تحلیل رفتارهای دیگرانی که غایبند (غیبت)، تو حرف هم پریدن و نوبت را رعایت نکردن، وسط حرف دیگری به بهانه‌ای بلند شدن، با موبایل یا کارد یا بشقاب ور رفتن و بی‌توجهی به حرف‌های طرف گفت‌وگو، عبارت یا جمله‌ای از حرف‌های طرف را گزینش کردن و رد تمامیت نظر و باور او، با بغل دستی پچ پچ کردن، صدای تلویزیون را زیاد کردن، مجلس را زنانه مردانه کردن، گرایش کمتر خانم‌ها به گفت‌وگو،
میدان ندادن آقایان به خانم‌ها، توافق نداشتن یا تمرکز برای بحث روی موضوعی مشخص، عصبانی شدن و متهم کردن و داد و بیداد، استفاده از جملات تاکیدی زیاد نظیر: ساده بگویم، فهم این مسئله زیاد مشکل نیست، اگر دقت می‌کردین، اگر می‌خوندین، گوش می‌کنی، متوجهی و مانند این.
آخر گفت‌وگو چه اتفاقی می‌افتد ؟ حاضرین(آشکار و نهان) می‌گویند:
این بحثها فایده‌ای ندارد! 
چرا بی‌خودی بحث می‌کنید؟
فلانی قصد خودنمایی داشت!
برو اول خودتو اصلاح کن!
کار از بیخ خرابه! 
عیب از شتره که همه جاش کجه! 
خوب شد دعوا نشد، اگه فلانی کوتاه نمیومد چی می شد ؟!
همه اینا کار انگلیسه! 
مشکلات باید ریشه ای حل بشن! 
دیدی چطور آقاهه از خانومش دفاع کرد! یاد بگیر! (گفت‌وگوی پشت صحنه یک زن و شوهر).

این سطور، بازسازی یکی از صحنه‌های بی‌شمارِ نمایش‌های مختلف زندگی روزمره ماست! 
 
در صحنه‌های نمایش روزمره ترافیک، دانشگاه، حوزه، بازار، صنعت، مجلس، دولت، مذاکرات بین المللی و مانند این و نیز جامعه مجازی چه می‌گذرد؟ شک نکنید که روال همین است.

ما به گفت‌وگو و تعامل، راه‌حل‌های جمعی، احترام متقابل، تسلیم شدن به قانون، نظم و عدالت، رعایت حقوق دیگران (کوچک و بزرگ و زن و مرد )، حفظ محیط زیست، ترجیح منافع ملی به منافع فردی، حرمت حریم خصوصی، دفاع از حقیقت و عدالت باور چندانی نداریم. اگر هم بخواهیم کاری بکنیم اعصابش را نداریم. زود از کوره در می‌رویم و شروع به داد و فریاد می کنیم. چرا؟ چون نیاموخته‌ایم!

حال این‌جا، سوال مهمی مطرح می‌شود که آیا با وجود این همه تشتت و تفریق و منیت و ناهمگنی و ناهمدلی، و توجه اندک به آنچه در لایه های زیرین و نهان و آشکار گروه های نخستین (مثل خانواده، دوستان، همسایه‌ها، همکاران) و دومین (اقتصاد و خانواده و سیاست و آموزش و مذهب) نهادینه و جاری شده است، می‌توان انتظار بهبود اوضاع و اصلاح جامعه را داشت؟ 
 
آیا خواهیم اندیشید و خواهیم خواند و مسئولیت‌های فردی و اجتماعی مان را بازخوانی و بازتعریف خواهیم کرد؟!
 
امیدواریم!

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.