خانه؛ مأمن آرامش یا مخل آسایش؟ مسئله این است!
نجوا کندری
خانه در میان عموم جامعه بهعنوان مأمنی برای آرامش تعریف میشود؛ چهاردیواریای که بتوانی فارغ از کار روزانه، ترافیک و مسائل کاری، اقتصادی و اجتماعی به آن پناه ببری و کمی طعم آرامش را بچشی. اما این روزها انگار تجربه داشتن آسایش و آرامش در دل خانه از کار در معدن هم سختتر شده است! سوال اینجاست که چه عامل یا عواملی امکان داشتن این تجربه خوشایند را از انسان امروزی گرفته است؟ پاسخ این سوال را در ادامه با روایتی از یک روز کامل در خانه خواهم داد. احتمالا با خواندن این روایت بهتر با مصائب شهرنشینی در خانههای شهری آشنا خواهید شد.
ما صبحها با صدای آهن از خواب بیدار میشویم؛ شما چطور؟
در مکانی که قرار بود مأمن آرامش باشد، دوست داشتم با صدای قلقل آب در حال جوشیدن، صدای پرندگان یا صدای آلارم گوشی که آهنگ موردعلاقهام را روی آن گذاشتهام، از خواب بیدار شوم. اما در این چند ماه اخیر با صدای از بالا پرتابشدن تیرآهنها و محکم بههمخوردن آنها از خواب بیدار میشوم. بعد از آن هم صدای بلندبلند صحبتکردن کارگران ساختمانی و تلاش چندباره آنها برای تکرار جملات و فهماندن منظور خود به همکارانشان چاشنی کار میشود تا مطمئن شوم دیگر تلاش برای خوابیدن، تلاش نافرجامی خواهد بود و باید صبح خود را با سردرد و بیخوابی آغاز کنم.
«قربانی» درست بایست سر صف!
«قربانی درست بایست سر صف». درست همان موقع که میخواهم با خوردن چای و رساندن کافئین به بدنم کمی سردرد را التیام دهم، این جمله به گوشم میرسد. بعد از آن، صدای ممتد سوت میکروفن که انگار از سال گذشته تا الان فرصتی برای درستکردنش نداشتند، ضربه نهایی را میزند. کار به همینجا ختم نمیشود و همه دانشآموزان یکصدا اما نه هماهنگ، شروع به خواندن سرود صبحگاهی میکنند. حتما میتوانید تصور کنید شنیدن صدای همزمان حدود ۲۰۰-۳۰۰ دانشآموز پسر با صدایی دورگه و در آستانه بلوغ چه خروجی ناهنجاری میتواند داشته باشد.
لطفا یکییکی بفروشید!
این روزها با گسترش اینترنت و آسانشدن ارتباط با شهرهای دیگر، افراد زیادی بهصورت دورکار و از خانه کار میکنند. من هم جزو این دسته افراد هستم. دورکاری نیاز به آرامش و تمرکز دارد که بسیاری فکر میکنند میتوان این نیاز را بهراحتی در خانه تامین کرد. اما واقعیت خلاف این است؛ هنگامی که صدای بلند راننده وانت بلند میشود: «هندوانه شیرین و رسیده به شرطِ…» و پیش از پایانیافتن جملهاش رانندهای دیگر با صدای بلندتر، بخوانید گوشخراشتر، فریاد میزند: «پیاز خشک تبریزی باب انباری…» واقعا تمرکزکردن سخت میشود. هرچند این نکته مطرح میشود که ذهن و روان ما هیچ؛ حداقل بهخاطر کسبوکار خودشان بهتر نیست که با هم هماهنگ شوند و یکییکی صحبت کنند؟ البته این دو فروشنده تنها نیستند. دقایقی دیگر، دوست دیگری رسما فریاد میزند: «لوازمخانگی، یخچال کهنه، اجاقگاز، سماور کهنه، ضایعات خریداریم.» این داستانِ دوستانِ وانتسوار تا ظهر همچنان ادامه دارد. ظهر و بعد از تعطیلی مدرسهها، موتورسواران هم به آنها میپیوندند و صدای گوشخراش موتورهایشان کل کوچه را پر میکند. معمولا جلسات کاری آنلاین که اهمیت سکوت در آنها دوچندان است هم با این اوج آلودگی صوتی همزمان شده و مدیریت شرایط به تراژدی تبدیل میشود.
کارگران همچنان مشغول کارند!
اغلب، بعدازظهرها هم نمیتوان در خانه رنگ آسایش را دید. ساختمانسازی بعد از ناهار به اوج خود میرسد؛ همزمانیِ صدای ماشینهای حمل مصالح ساختمانی، جوشکاری، جابهجایی ابزارآلات و فریادهای کارگران، آرامش ظهرگاهی و لذت چشیدن خواب نیمروزی را از آدم میگیرد. بلندی صدا و ارتعاش آن به حدی است که ساختمان را هم به لرزه درمیآورد و صداهایی ناهنجار در کل طبقات آپارتمان میپیچد. به لیست این صداهای آزاردهنده باید صدای پشتسرهم ماشینهای تکسرنشینی که صاحبانشان از سرکار برمیگردند هم اضافه کرد.
سکوت شبانگاهی؟
احتمالا دورازذهن نیست که شب هم در خانه امروزی نتواند مأمن آرامش باشد و باز هم سروصداهایی پیدا شوند که آسایش را از ما بگیرند. مثل سگ خانگی همسایه روبهرویی که شبها صدایش کل کوچه را پر میکند. نمونه دیگر هم خداحافظی آخر شب مهمانهای همسایگان محترم است که علاوه بر بلندبلند خداحافظیکردنهای چندباره با بوقهای ممتد ماشینهایشان بر وداعشان تاکید میکنند. بعضی از افراد هم که بعد از ۱۲ شب تازه یاد دور دور کردن با صدای بلند ضبط ماشین میافتند. اگر مراسم ازدواج یکی از همسایگان باشد که باید صدای انواع و اقسام مواد محترقه و منفجره را هم تا پاسی از شب تحمل کرد.
خانه؛ مأمن آرامش یا مخل آسایش؟
روایتی که گفته شد، روایت یک روز معمولی در خانه امروزی است. خانهای که همه ما در آن به دنبال چند ساعتی آرامش و آسایش هستیم. اما در سالهای اخیر، این صداهای آزاردهنده و آلودگیهای صوتی، آسایشمان را مختل کردهاند. سوال اینجاست که خود ما چه نقشی میتوانیم در کمکردن این صداهای آزاردهنده داشته باشیم؟ چه کاری میشود برای کاهش این صوتهای ناهنجار انجام داد؟ آیا تصویب لایحههای قانونی میتواند بازدارنده باشد یا نیاز به فرهنگسازی در این زمینه داریم؟ پاسخ به این سوالات و پیداکردن راهکار برای این چالش میتواند محیط خانه را برایمان فضایی آرامشبخشتر و راحتتر کند؛ چهاردیواریای که بتوان آن را مأمن آرامش دانست و نه مخل آسایش.