خوانشی غلط از هنر پست مدرن

خوانشی غلط از هنر پست مدرن

تحلیلی فلسفی بر نمایش «بازخوانی یک قتل»

کاری از گروه نمایشی فریاد به نویسندگی و کارگردانی حسین صفی

دکتر حسین اردلانی؛ دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه گروه فلسفه هنر

نمایش «بازخوانی یک قتل» اثری از گروه نمایشی فریاد و به نویسندگی و کارگردانی حسین صفی است که از هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ به مدت پانزده شب در سالن تئاتر شهرهمدان؛ مجموعه شهید آوینی به صحنه رفت. این نمایش به نقل از این گروه به بازخوانی اتفاقات قتل امیرکبیر به زبان پست‌مدرن می‌پردازد. این مقاله تلاش دارد تا به تحلیل و نقد این نمایش به شکل فرمالیستی و خوانش فلسفی بپردازد.

در اندیشه و فلسفه هنر در حوزه پست مدرن، ما شاهد جنبش‌های متفاوتی همچون پدیدارشناسی ، ساختارگرایی و در نهایت پساساختارگرایی هستیم که هر کدام با خود مولفه‌هایی دارد تا خوانش آثار هنری را هموار کند . در این میان پساساختارگرایی جوابی است به دو جنبش قبلی که در آن پیشی گرفتن «شناخت پیکره یا تن» نسبت به «شناخت فاعل شناسا» مورد توجه بوده است . این خوانش ویژگی هنر پست‌مدرنیسم می‌باشد. مولفه‌هایی همچون دوری از بازنمایی، صیرورت، نیرو، لیبیدو، بدن با اندام نامعین، ریزوم ، انسان-حیوان و تفاوت در تکرار از مهمترین آنهاست که تلاش دارد تا احساس را ارجح از روایت و داستان کند. در هنر پست‌مدرن آثار به دو بخش روایت‌گرا و حسی تقسیم می‌گردد. روایت، متمرکز بر سابجکتیو و فاعل شناسا است و خوانش حسی، به شناخت از حوزه تن یا پیکره یا به نقل از گتاری فیگوری است.

متن نمایش «بازخوانی یک قتل» به دلیل خوانشی سابجکتیو محور به هیچ عنوان در حوزه آثار پست‌مدرن قرار نمی‌گیرد. از طرفی آشنایی مخاطب با داستان و ارائه ندادن خوانشی متفاوت از این حادثه تاریخی، جذابیت اثر را به کل از بین می‌برد. این در حالی است که می‌توان متنی تاریخی را با مفاهیم «دوری از بازنمایی» یا «تفاوت در تکرار» متناسب جریان معاصر کرد. اما متن این نمایشنامه حائز چنین ویژگی مثبتی نیست . به طوری که مخاطب داستان را جلوتر در سر پیش می‌برد، و متن از تاثیرپذیری عقب می‌ماند. به همین دلیل جذابیت مفهوم (اتفاق) در اثر غایب است. تنها کاری که نویسنده در حوزه نوآوری کرده، گفت‌وگوهای غیرضروری نزد نوکران و اطرافیان شاه است و البته بخشی طنزگونه در انتهای نمایش مبنی بر جانمایی ظالم در جهنم، مابقی داستان همانی است که همه می‌دانستیم و تمام داستان بدون ارائه مفهومی جدید یا تمرکز بر حسی متفاوت برای مخاطب تنها یک داستان تاریخی را بازنمایی می‌کند، که در این باره «ژیل دلوز» می‌آورد: در هنر پست‌مدرن بازنمایی دشمن هنر است و بایست به هستن (becoming) تمرکز کرد نه بودن(bing).

از نگاه فرمالیستی در حوزه کارگردانی نیز کم کیفیت بودن اتصالات کلاژگونه موسیقی و صدا و تصویر از لحاظ فایل بسیار تاثیر سوء بر مخاطب می‌گذارد. حسین صفی کارگردان اثر تلاش کرده تا با ترکیب تنوعی از دکلمه، موسیقی و بخشی از فیلم، کار را به خوانش معاصر بدل سازد؛ اما دقیقا نقطه ضعف کار در این بخش بیشتر از هر چیز ذهن مخاطب را به وصله‌پینه کردن اثر آگاه می‌سازد. اثر به هیچ عنوان احساس مخاطب را مورد توجه قرار نمی‌دهد و تلاش دارد تاثیرگذاری خود را از طریق فاعل شناسا (اندیشه و روایت) انتقال دهد، این در حالی است که ضرورت حضور دکلمه‌هایی از شاعرانی همچون احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج و پخش فیلمی کم‌کیفیت در لابلای صحنه نمایش نه بلکه تمرکز مخاطب را نسبت به بازیگرها برهم می‌زند، بلکه ضرورتی بر حضور این بخش‌ها دیده نمی‌شود، مگر اینکه صرفا یک بازی فرمالیستی بی‌معنا برای چنین داستانی باشد. خاستگاه این اشعار و تصنیف‌ها هیچ ضرورتی با موضوع نمایش ندارد و تنها دلیل پخش یک فیلم با همان موضوع در مورد داستان آن هم برای سالیان قبل می‌تواند مهر تاییدی بر شک توانایی تاثیرگذاری دکور و بازی بازیگران از جانب کارگردان باشد که دست به دامن کلاژهای بی‌دلیل شده است.

اما از مزیت‌های این نمایش بازی درخشان بازیگرانی است که می‌توانند در آینده‌ای نزدیک در کارهایی متفاوت بدرخشند. در پایان بر خود لازم می‌دانم برای آگاهی هنرمندان از مفاهیمی بنیادین هنر، این مقاله ارائه کنم و آگاهم که هنر در شهرستان‌ها نیازمند حمایت است، هرچند همراه با آگاهی. چراکه آگاهی باعث پیشرفت هنر در همین شهرستان‌ها میان نسل جدید با توانایی‌های امروزین می‌شود.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله با عنوان پدیدارشناسی بدن و مکان از منظر مرلوپونتی (با مطالعه موردی رمان صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز) فصلنامه علمی کیمیای هنر شماره ۳۱. ۱۳۹۸، نوشته دکترحسین اردلانی و دکترهما نوزاد، دکتر محمدواد صافیان اصفهانی.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله با عنوان هستی و نیستی و نمود آن در نمایشنامه مگس ها نوشته ژان پل سارتر، فصلنامه علمی پژوهشی تئاتر، شماره ۷۵، ۱۳۹۹. نوشته دکترحسین اردلانی و دکترحمید کاکاسلطانی، دکترمحمد عارف.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب با عنوان پساساختارگرایی در فلسفه هنر ژیل دلوز، نوشته دکترحسین اردلانی، نشر دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان ۱۳۹۵.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله علمی با عنوان بدن زیسته مرلوپونتی و جایگاه بدن در فلسفه ترابشریت ، دوفصلنامه هستی و شناخت، دوره۴ شماره ۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۶. نوشته دکترحسین اردلانی و یاشار کریمی.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله علمی با عنوان خوانش فلسفی از رمان شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری با ابتناء به رویکرد ریزوماتیک ژیل دلوز، فصلنامه علمی بهار ادب، شماره ۶۲، ۱۴۰۰، دکتر حسین اردلانی، دکتر احمد محمدی، دکتر نفیسه نمدیان پور.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله علمی با عنوان مطالعه پدیدارشناختی مفهوم انسان در نمایشنامه ویستک نوشته گئورگ بوشنر بر اساس نظریه گشتالت درمانی فریتس پرلز و فلسفه ژیل دلوز، فصلنامه علمی پژوهشی تئاتر، شماره ۸۵، ۱۴۰۰. نوشته دکترحسین اردلانی ، دکتر محمدعلی خبری، دکتر مران حسین زاده نمدی.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله علمی با عنوان مقایسه تطبیقی کارگردانی تصویرگرای علی رفیعی و رابرت ویلسون. فصلنامه علمی پژوهشی تئاتر، شماره ۸۲، ۱۳۹۹. نوشته دکترحسین اردلانی ، سروش طاهری، مانلی حسین پور..

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله علمی با عنوان بازخوانی مفهوم انسان – حیوان با تاکید بر نظریه ژیل دلوز از منظر پساساختارگرایی (پست مدرنیسم) با خوانش یازده نمایشنامه ، فصلنامه علمی مطالعات هنر اسلامی، شماره ۴۸، ۱۴۰۱. نوشته دکترحسین اردلانی ، دکتر محمدعلی خبری، دکتر مران حسین زاده نمدی.

– برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب ژیل دلوز و فلسفه هنرها، نوشته دکترحسین اردلانی، نشر دانشگاه آزاد اسلامی ۱۴۰۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *