*مهدی عربعلی
*کارشناس ارشد هنراسلامی-گرایش سفال
سفالگری هنر است یا صنعت؟
چندی پیش با نازنینی از سفالگران لالجین به گپ و گفت مشغول بودیم و میپرسید درباره اینکه چه باید کرد برای تغییر مسیر سفالگری لالجین در حوزههای مختلف، و ماندن در بازار رقابت در چشم انداز آتی و بینالمللی؟ پاسخ من در آن لحظه – و البته هنوز هم – این بود که شرایط سفال لالجین شرایطی طبیعی است. قضاوتی درباره خوب یا بد بودن آن نمیکنم اما تاکید میکنم «طبیعی» است، یعنی تا سفالگر در لالجین یا هر کجای دیگر ایران با امری فرهنگی، برخورد صنعتی میکند و توقع دارد که با دست و چرخ به جدال با ماشین آلات صنعتی در کارخانه های چینی سازی بپردازد وضعیت همین است که میبینیم.
برای جهانی ماندن باید جهانی اندیشید و بر اساس استاندارهای حرفهای و بینالمللی کار را به سرانجام رساند. در تعریف واژه (fine art ) آمده است : «بر طبق سنتهای آکادمیک اروپا هنر زیبا به هنرهایی اطلاق میشود که با اهداف زیباییشناسانه یا صرف زیبا بودن شکل گرفته است و به دوگونه هنرهای تزئینی و هنرهای کاربردی برای استفاده از منظورهای خاص مانند سفالگری یا اغلب هنرهای فلزی تقسیمبندی میشود».
توضیح و تفسیر این نکته که اساسا هنر زیبا چیست و از امر زیبا در جوامع مختلف و ادوار تاریخی چگونه تفسیر و تأویل شده است امری است که در حوصله این مقال نمیگنجد که خود مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. اما با توجه به کوتاهی مجال به همین منبع بسنده میکنیم برای بیان اینکه سفالگری را اساساً باید به عنوان یک هنر با رویکرد فرهنگی و هنری دید و نه یک صنعت (آن هم رقیب صنایع سنگین).
در تولیدات هنری و مجموعه آثار تجسمی به طور متداول وجود چند عنصر اساسی قابل مشاهده است.
نخست آنکه در تولید اثر کانسپت یا مفهوم اثر رکن اساسی شکل گیری آثار حجمی است. این موضوع در کلیه آثار سفالی خارج از ایران چه در غرب و چه در شرق وجود دارد و متاسفانه در اغلب تولیدات فعلی لالجین قابل مشاهده نیست. (البته دلایل بسیاری برای این امر وجود دارد که در یادداشتی دیگر به آن خواهم پرداخت).
دوم آنکه در ارائه اثر هنری طراحی فرم، دیزاین و کارگردانی هنری نقشی اساسی دارد. اینکه یک هنرمند سفالگر به طور مثال یک کوزه یا فرم گلدان را با مفهوم خاص به چه شکل بسازد، از عناصر هنری مانند بافت، کنتراست، تزئینات، رنگ و مانند این چقدر آگاهانه استفاده کرده باشد، امری است که در آثار سفالگران خارج از ایران هست و در لالجین به ندرت این موارد دیده میشود و اگر هست کپی از روی آثار اینترنتی است. (یادمان باشد؛ جامعه جهانی به دنبال هوشمندی در خلق اثر هنری است و نمونههای بهتر از کپیهای ما را در موزه های خود دارد).
سوم آنکه در سطح بینالمللی بسیاری هنرمندان سفالگر ، – حتی در ایران نیز – بسیاری سفالگران شاخص مانند استادان انوشفر، قان بیگی، اسکندری، اژدری، عباس اکبری و دیگران دارای سیر مشخص کاری و امضا برای آثار هنری خود هستند و این میسر نخواهد بود مگر در مطالعه در حوزههای مختلف فنی و تخصصی (به منظور دستیابی به تکنیکهای اجرای فردی) و اجتماعی (به منظور دستیابی به مفاهیم خلاق و بدیع در تولید اثر) فقدان این موضوع نیز در سفالگری لالجین قابل تامل است.
چهارم آنکه در تولیدات آثار هنری غالباً هنرمند به تولید یک یا چند نمونه از اثر اکتفا میکند و این امر به دلیل ارزش بخشی به اثر و ایجادنکردن ابتذال است و از طرفی جلوگیری از فرو افتادن هنرمند سفالگر است به ورطه تکرار و چنانچه محصولی را طراحی و وارد چرخه تولید میکند محصولی منحصر به فرد و تحت حمایت قانون ثبت آثار هنری است. این نکته در لالجین امری است نزدیک به غیر ممکن!
پنجم؛ چیزی که در ارائه آثار هنری در دنیا وجود دارد و در لالجین به شکلی بسیار جدی مغفول مانده نحوه ارائه و نمایش آثار سفالین در دیگر نقاط جهان است که ارائه اثر سفالین به شیوه برپایی نمایشگاه انفرادی و یا گروهی به مثابه یک اثر هنری است، اما در لالجین بجز یکی دو فروشگاه، مابقی بهصورت فلّهای و بدون بستهبندی مناسب، چیدمان صحیح و مانند این عرضه میشود.
کوتاه سخن آنکه اگر بخواهیم جهانی بمانیم، باید مانند سایر نقاط جهان سفال را امری هنری ببینیم و از تولیدات بیرویه و بیمحتوا در حوزههای مختلف تزئینی و کاربردی دوری کنیم و اساساً سفالگری را هنر ببینیم و نه صنعت. یا حداقل هوشمندانه آن را مطابق آنچه یونسکو قلمداد کرده جزو صنایع فرهنگی قلمداد کنیم و باز چنانچه بخواهیم به جز سطح تولید، و تفاخر به تعدد و تکثرگرایی در آثار سفالی حرف دیگری در جهان برای گفتن داشته باشیم، باید به رویکرد فرهنگی سفال و نقش سفالگر به عنوان هنرمند متفکر، که میتواند در جامعه با رسانه مستقل سفال حرف برای گفتن داشته باشد، بیشتر بها دهیم.