رسانهای هم قد دهه هشتادیها
مبینا شجاعی (مُبچه)
اینکه بعد از کلی مدت بازهم بنویسم، حس عجیبی دارد؛ اما برای ادای احترام به همداننامه، نوشتن این متن مختصر که شاید طولانی هم بشود نهایت کاری بود که از دستم بر میآمد.
مطمئنم که یک عالمه خاطرات قشنگ وجود دارد که با گذشت زمان از ذهنم محو شده اما اولین روزی را که پا به نشریه گذاشتم یادم نمیرود؛ روز تولدم بود، دوستانم مرا به آنجا بردند. از کوچه پس کوچههای خیابان تختی عبور کردیم و روبهروی یک در قدیمی ایستادیم که کنارش روی دیوار تابلویی با نام همداننامه نشان از هویت آن خانه میداد. حیاط از برگهای درخت خشکیده پیر پر بود، همه چیز حس (انگار تمام زندگیم اینجا بودم) میداد. گلدانهای روی تراس بهخاطر پاییز زیباییشان را از دست داده بودند اما گلهای داخل خانه هنوز زنده و دوستداشتنی به نظر میرسیدند. اتاق گویی چشم انتظار میهمانهای نوجوانش بود گرم و نورانی، کمدی پر از کتاب که دلم میخواست روزی تمامشان را بخوانم، یک عالمه پوستر مختلف روی دیوار، مبلهای نرم و راحت در کنار بخاری و میزی که هر بار دورش مینشستی بیشک چیزی میآموختی.
آقای زندی به دختر جدید که موهایش بیشتر صورتش را پوشانده بود نگاه میکرد دخترهای قدیمی برایش میهمانی آورده بودند که از قضا بعدها در کنارشان ماندنی شد، من هم موشکافانه به مردی نگاه میکردم که این اواخر دائما حرفش را از دوستانم میشنیدم مردی که حامی ما دهههشتادی ها بود، فردی که همقد ما میشد تا دنیا را با منطق ما ببیند، او شجاعت، شهامت و وقتشناسی را به ما هدیه داد، فاصله میان نسلها برایش بیمعنی بود و از تمام توانش برای اینکه قدمی ما را به سمتوسوی درست زندگی هدایت کند استفاده کرد. قدردان او هستم، درست زمانی که احساس پوچی و بیفایدگی روحم را در بر گرفته بود مرا در همداننامه پذیرفت و با اهمیت دادن به افکار در سرم و متنهایی که مینوشتم نشان داد که اجازه دارم تا نظرم را بیان کنم، آزادم که در برابر ظلم بایستم و هرجا که نیاز بود نخواهم و نپذیرم چیزی را که باب میلم نیست.
حسین زندی جان و روح همداننامه است و از اینکه مدتی در کنار او و افراد سختکوش دیگری که در آنجا حضور داشتند، بودم، خوشحالم. همچنین ممنونم که بخشی از همداننامه را به دهههشتادی ها اختصاص دادید و گفتید بنویسید بچهها هرچیزی که باید گفته شود، هرچیزی که خواندنش لذت بخش است و هرچیزی که مردم را آگاه کند از نگاه خودتان بنویسید.
حال تولد همداننامه دوست داشتنی بود که سالیان سال قرار بود پابرجا بماند و پذیرای نسلهای آینده باشد.
مبارک باد