سقوط آزادِ فرهنگ در نبودِ آموزش
امیر قشمی
ویدئوهایی که در ایام تعطیلات نوروز از برداشت خاکهای سرخ جزیره هرمز، نوشتن یادگاری روی دیوار سیوسهپل توسط مسافران نوروزی، آتشزدن درخت و گرمشدن کنار آن در سیزدهبدر، تکاندن شکوفههای درختان برای گرفتن عکس تولد کودک و… در فضای مجازی وایرال شد، دل فرهنگدوستان و فعالان میراثفرهنگی و محیطزیست را که با نگرانی هر روز شاهد خرابی و ویرانی بخشی از آثار باستانی بیهمتای کشور و محیطزیست خویش هستند، از درد و غم لبریز و احساسات و غرور ملی شهروندان را خدشهدار کرد.
ستون استوار مدنیت هر قوم، فرهنگ اوست که متاسفانه در حال حاضر در کشور ما در حالت متزلزل و ناپایداری قرار دارد. تخریب آثار باستانی و محیطزیست، نماد و نمونه کاملی از بیتدبیریها و نشان از راهی است که بهمرور طی میشود تا فرهنگ یک جامعه به اوج فلاکت برسد.
وزیر میراثفرهنگی درواکنش به برداشت خاکهای سرخ در هرمز عنوان کرد: «آموزش و پرورش نقش اول را در ایجاد یک ذهنیت در دانشآموزان نسبت به صیانت از میراث ملی دارد.» شکی نیست که این وضع، معلول نقایص و عیوبی است که در سیستم تعلیموتربیت ما وجود دارد. این عیبها و نقصها را در درجه اول باید آموزشوپرورش اصلاح کند.
آموزشوپرورش به منزله یک نهاد تربیتی فراگیر که گستره سنی پیشدبستانی تا پایان تحصیلات متوسطه را در بر میگیرد، نقش تعیینکنندهای در زمینه آموزش شهروندی و فرهنگسازی در کودکان و نوجوانان ایفا میکند. بهترین فرصتها و مهمترین دورههای رشد و تحول آدمی در همین دوران مدرسه است. بهگونهای که میتوان متناسب با هر دوره تحصیلی و با عنایت به ویژگیهای روانی، سنی و عاطفی دانشآموزان، برنامههای خاص آموزشی و پرورشی در جهت تربیت شهروند سالم، توانمند و مسئولیتپذیر بهمنظور رشد و تقویت فرهنگ بهرهوری در جامعه ترتیب داد و آنان را برای پذیرش نقش شهروندی در جامعه آماده ساخت.
برای آن که علاقه و گرایش به «کسب هویت ملی» در افراد جامعه بهویژه دانشآموزان تقویت شود، باید از طریق شناساندن دقیق و عمیق میراث گرانبهای فرهنگی و تاریخی و داشتهها و سرمایههای کنونی، در آنها احساس تعلق ایجاد کرد تا خود را در برابر حفظ این میراث ملی مسئول بدانند.
به همین منظور برای حفظ آثار باستانی و حفاظت از محیطزیست باید در درجه نخست، در قالب آموزشهای ضمن خدمت، اطلاعات کافی توسط کارشناسان وزارت میراثفرهنگی و سازمان محیطزیست در اختیار معلمان و متولیان آموزش و پرورش قرار گیرد تا معلمان هم به سهم خود به شاگردان آموزش دهند. البته آموزش اینگونه مهارتها چیزی نیست که در خلال سخنرانی، توصیههای آموزشی و یا حتی کتابهای درسی آموخته شود. بسیاری از این مفاهیم را به دلیل محتوای متفاوت آن، بایستی با روشهای متفاوت و در فضاهای طبیعی آموزش داد.
بهعنوان نمونه برای بهبود و حفاظت محیطزیست انسانی، آموزشها باید در محیطهای طبیعی، جنگلها، کوهها، پارکها و فضاهایی که خودبهخود آزمایشگاهی برای آموختن چنین مفاهیمی است، صورت پذیرد. نمونه دیگر آن که بسیاری از دانشآموزان نمیدانند آثار باستانی شهرشان کجاست. باید کاری کرد که دانشآموزان آثار باستانی و بناهای با ارزش تاریخی منطقه خودشان را از طریق اردو و گردشهای علمی و آموزشی از نزدیک ببینند، بشناسند و نسبت به آن احساس تعلق بکنند. در آن صورت است که خود را در برابر حفظ آن مسئول میدانند.
و اما…
آنچه گفته شد به معنای انداختن همه مسئولیتها بر دوش آموزشوپرورش نیست. از انصاف هم بهدور است که همه قصور و تقصیر دیگر سازمانها، مدیران مسئول و دستاندرکار را بهحساب فرهنگ و آموزشوپرورش بگذاریم. نمیتوان کتمان کرد که بسیاری از آثار و بناهای با ارزش تاریخی و محیطزیست توسط و یا با اطلاع مدیران ادوار گذشته از بین رفته یا در معرض نابودی قرار گرفته است.
وقتی فردی که خود سمت و مسئولیتی دولتی دارد، دهها درخت را قطع کرده و از بین میبرد، بسیار طبیعی است که قبح سوزاندن و یا تکاندن شکوفههای یک درخت برای گرفتن فیلم از بین برود. یا وقتی افرادی سودجو با استفاده از نفوذ و رانت و جعل سند با تغییر کاربری اراضی کشاورزی و یا در اراضی ملی اقدام به ساختوساز ویلا میکنند، جمعآوری خاکهای هرمز توسط عدهای از شهروندان ناآگاه دور از انتظار نیست. و قسعلیهذا.