نشریه شما خواننده ندارد
مریم رازانی
شاید اگر جمله ناخوشایند «نشریه شما خواننده ندارد» را -که شک دارم واکنشی آنی نبوده و با غرض خاصی بیان شده باشد – نشنیده بودم، خودم را ملزم نمیدانستم در هفتمین سالگرد«همداننامه» که تنها درخشش نام «هفت» بر تارک آن، وجهه و اصالت و از قضا خواننده داشتنش را گواهی میکند، از چرایی وجود و اینکه به چه دلیل باید حمایت شود و مداومت داشته باشد، حرف بزنم. برای اینکه به حمایت بیدلیل و جانبدارانه متهم نشوم از یک روزنامهنگار پیشکسوت که در زمان خودش بسیار موفق و ضامن تیراژ بالای روزنامه بوده درخواست کردم مشخصات یک نشریه خوب مردمی را به طور خلاصه و مجمل برایم بنویسد. عجبا که تنها ذکر عناوین از یک صفحه گذشت و مجمل؛ به درازا کشید. مگر میشود جامعهای را به گرد تریبونی دعوت کرد که حرفی برای گفتن ندارد، چنانچه در بسیاری موارد دیدهایم و متاسفانه صدای اعتراضمان را بلند نمیکنیم؟
یک نشریه خوب چه خصوصیاتی دارد؟ به طور مجمل و از زبان یک فرد کارآزموده شرایطی مانند «وجود سردبیر عاقل و مستقل، صفحه آرایی هنرمندانه، بدون غلط، استفاده از نویسندگان و خبرنگاران حرفهای، نظم در توزیع، انتخاب تیتر و سوتیتر خوب، فاقد غلطهای چاپی و املایی، تولید محتوا، اجتناب از سانسور(که به گفته وی اگر طلا هم بشود خواننده نخواهد داشت)، قدرت جذب چشمهایی که به مانیتور عادت کردهاند، پوشش دادن مشکلات و معضلات شهر، وجود عکاس خوب، سازمان آگهیهای فعال، طراحی زیبای آگهی، تعریف کردنِ مخاطب برای خودش (چه کسی قرار است بخواند؟)، ارتباط با خوانندگان (تلفنی، تریبون آزاد)» موفقیت یک نشریه را تضمین خواهد کرد.
آنجا که میدانم، کمتر نویسنده و خبرنگار حرفهای است که دعوت نشریه را کوچک بشمارد و ادعا کند اگر نام و عنوانش در یک نشریه استانی (محلی) درج شود، از اعتبار او کاسته خواهد شد و از برج عاجش پایین خواهد آمد. به رغم آن؛ خود نشریه میتواند نظر بدهد چنین چیزی هست یا خیر. توزیع اخیرا به یک روش غیرمنتظره و نیکو آراسته شده. آن هم توزیع نشریه توسط دختران دوچرخهسوار در جامعه زنستیزی است که هر دم و ساعت شوکی به قلب مجروحش وارد میشود. در ارتباط با سانسور تا جایی که درباره مقالات خودم میدانم نشریه به بیماری مهلک سانسور آلوده نیست. بهای آن را هم پرداخته است. قضاوت درباره اینکه چه اندازه توانسته چشمهایی را که به مانیتور عادت کردهاند، به خود جذب کند، با همگان است. شخصا از یک بانوی خواننده نشریه شنیدم یکی از داستانکهای مرا به اتفاق بانویی دیگر در مهمانی خصوصی اجرا کردهاند و برایم مسّرت زیادی به ارمغان آورد. پوشش دادن مشکلات و معضلات شهر، چالش برانگیزترین اقدام همداننامه است. طرح معضلات؛ خصومت افراد و بعضا گروههایی را که با سوءاستفاده از شرایط فعلی کشور، مال اندوزی میکنند یا بدون صلاحیت بر صندلی ریاست مینشینند، برمیانگیزد و متوجه عوامل نشریه – به ویژه سردبیر آن- میکند. این خصومت متأسفانه تا زمانی که مشخصه مهم دیگر یعنی تعریف کردنِ مخاطب برای خودش به نتیجه مطلوب نرسد، ادامه دارد زیرا این مقال به حمایت همه هماستانیها نیاز دارد و چنین پشتیبانی در حال حاضر فراهم نیست. در تعریف ِچه کسی قرار است بخواند؟، قدم اول را «مادستان»برداشته است.
آیا کوشندگان عرصه فرهنگ این موضوع حیاتی را دنبال خواهند کرد و به سرمنزل مقصود خواهند رساند؟ احساس مسئولیت در قبال استانی مانند همدان با این پیشینه تاریخی فیالبداهه ایجاد نمیشود. باید وطن را در معنای وسیع و ابعاد منطقهای بشناسیم تا بتوانیم خوب و بد کارهایی را که به نام آن انجام میشود، تشخیص دهیم. در زمانهای گذشته روی توانایی مردم در درک شرایط حساب نمیکردند. از مشروطه -که سرآغاز مردمیشدن نشریات است- به این سو؛ زبانِ رسانههای مستقل به روز شده و با مسائل اجتماعی عجین شده است. دیگر روش کتابخانهای (سَنَدکاوی) امری عادی محسوب میشود و وحشتی در دل نویسنده و خواننده ایجاد نمیکند. وطندوستی همدیگر تنها با انتقاد از نفوذ بیگانگان در کشور معنی نمیشود. هرکس به هر دلیلی خدشهای بر پیکر میهن وارد کند، بیگانه محسوب میشود. با بیگانه مغرض و منفعتطلب باید جنگید اما بیگانه ناآگاه را باید با زمینی که برآن گام میگذارد، آشنا کرد. این دشوار از دیر زمان بردوش رسانههای کاغذی بوده و هنوز بخش مهمی از آن را بر دوش دارد. شبکه مجازی اگرچه عَلَم حقیقتگویی و مبارزه با سانسور برافراشته، اما زمان میبرد تا در زیر شمشیر داموکلس به نام صیانت قوام یابد. با مغلطه تعمیم جزء به کل بر سر نشریاتمان نکوبیم. یاریگر کلمات سربی باشیم.