نمایشنامه‌ها چندان رضایت‌بخش نیستند 

0

نمایشنامه‌ها چندان رضایت‌بخش نیستند

ناهید زندی‌صادق

«فائزه فیض» نویسنده، طراح، پژوهشگر و مولف کتاب «نمایش خلاق راهی به سمت تفکر و تجسم خلاق» و «صدبازی نمایشی برای دبستانی‌ها» در ایام جشنواره با ورکشاپ «از نمایش خلاق تا تئاتر خلاق» در کنار هنرمندان حوزه تئاتر بود. با او درباره بیست و نهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان به گفت‌وگو نشسته‌ایم:

-لطفاً خودتان را معرفی کنید.

فائزه فیض هستم، دانش‌آموخته تئاتر از دانشگاه تهران(۱۳۷۱)، در سال ۱۳۷۷ انیمیشن را ادامه دادم و در سال ۱۳۸۸ به همراه همسرم و پسرم راهی فرانسه شدیم. در آنجا هنرهای صحنه‌ای خواندم. از سال ۱۳۷۱ وارد کانون پرورش فکری کودکان شدم و شانس این را داشتم که در نمایش «خروسک پریشان» همکاری کنم، جادوی تئاتر کودک سبب شد در این فضا و دنیای تئاتر ماندگار شوم.

از سوی دیگر معلم هنر مدارس بودم و با کودکان به طور مستقیم در بخش نمایش و به‌ویژه نمایش خلاق کار می‌کردم. در دهه ۷۰ به عنوان طراح صحنه، عروسک و لباس در کانون پرورش فکری کودکان مشغول بودم.

تجربه فرانسه سبب شد، من متوجه شدم از ابزارهای هنری به عنوان یک متد آموزشی برای کودکان می‌توان استفاده کرد. شیوه‌های مختلف تدریس برای خردسال و کودک را بررسی کردم که چگونه با ابزاری مانند نمایش، قصه و نقاشی می‌توان درس یا مهارت برای کودکان را آموزش داد.

در سال ۱۳۸۷ به ایران بازگشتم و در زمینه آموزش مربیان و معلمان مشغول شدم. بعد از کرونا این شانس را داشتم که کلاس‌های مجازی سبب شد از سراسر ایران هنرجو‌هایی در این کلاس‌ها شرکت کنند.

همه این هنرجوها در یک گروه بازی‌خوانی جمع شده‌اند، ارتباط پایداری وجود دارد و آن گروه مانند یک پشتیبان پاسخگوی سوالات و اشکالات هنرجوها است. این ارتباط یکی از شانس‌های زندگی من است و حس خیلی خوبی به آن دارم.

 

– در چند دوره از جشنواره کودک حضور داشتید؟

بیش از ده دوره، در دهه ۷۰ با کارهایی مانند «خروسک پریشان»، «جاری مثل جویبار»و «امیر ارسلان» به عنوان طراح صحنه در جشنواره حضور داشتم. از سال ۸۹ یا ۹۰ به‌عنوان برگزارکننده کارگاه آموزشی در جشنواره حاضر بودم، چند دوره مدرسان خارجی و داخلی را برای برگزاری کارگاه هماهنگ کردیم. کارگاه‌های بسیار پرباری طراحی می‌شد؛ اما متاسفانه تعداد شرکت‌کننده‌ها گاهی آنقدر کم بود که خودم و چند نفر دیگر در کلاس حاضر می‌شدیم. بیشترین چیزی که من یاد گرفتم از همین کارگاه‌ها بود. متاسفانه خیلی‌ها این کارگاه‌ها را از دست دادند. مدرس با هزینه گزافی از آن سر دنیا به اینجا می‌آمد؛ اما شرکت‌کننده‌ها گاهی به اندازه انگشت‌های یک دست هم نبودند. به جای اینکه اهالی تئاتر و حرفه‌ای‌ها وارد کارگاه شوند، بچه‌های چهارده- پانزده ساله می‌آمدند.

-در این ده دوره کیفیت متون نمایشی رو به بهبود بوده یا رو به افول؟

متاسفانه با نگاهی اجمالی به دهه هفتاد، هشتاد و نود، متوجه می‌شوید که چقدر تئاتر کودک و نوجوان در گذشته درخشان بوده است. از دهه ۴۰ به ۵۰ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کارهای ارزنده‌ای تولید شده که دهه‌های بعد هم این روند ادامه یافته است؛ اما متاسفانه این تداوم نداشته و در دهه اخیر کارها ضعیف و ضعیف‌تر شده است.

 

-آثار بیشتر از چه‌نظر ضعیف شده است؟خیلی از کارها چهارچوب دراماتیک ندارد و گاهی یک قصه است که با گذاشتن دو نقطه در جلوی نام شخصیت‌ها فکر می‌کنند نمایشنامه تولید کرده‌اند. در حالی که فاقد اکت و موقعیت نمایشی است‌. درباره اجرا هم همین مسئله وجود دارد، در دهه ۷۰ من طراح صحنه بودم و حداقل در این زمینه تجربه و آگاهی خوبی دارم. دچار به هم ریختگی، کج سلیقگی و عدم زیبایی‌شناسی در صحنه‌ نمایش هستیم. اگر بخواهیم ساده‌سازی کنیم با این شلختگی موجود بسیار متفاوت است. رنگ‌شناسی نادیده گرفته می‌شود و فکر می‌کنند برای کودک رنگ‌های به اصطلاح جیغ و تابلو مناسب است. حال آنکه این باعث عدم تمرکز وحواس‌پرتی می‌شود، همه این‌ها ناشی از این است که مخاطب را نمی‌شناسند.

تئاتر خردسال اجرا می‌کنند،اما خردسال را نمی‌شناسند، تئاتر خردسال خط قرمزهایی دارد که اگر رعایت نشود آسیب و ضرر آن خیلی بیش از فایده‌اش است. مثلاً برای بچه ۳ یا ۴ ساله نمی‌توان به خوراکی‌ها شخصیت‌ داد، جان بخشی کرد؛ چرا که مرز بین خیال و واقعیت برای خردسال مشخص نیست.

در داوری انتخاب کارهای خردسال حضور داشتم و ۳ یا ۴ کار با همین خط قرمز اجرا شده بود که نشان از عدم شناخت کافی از دنیای خردسالان دارد.

نویسنده‌های ما دو مشکل اساسی در نمایشنامه‌نویسی برای رده سنی خردسال دارند، مشکل محتوا که باید نویسنده تشخیص دهند این محتوا به درد کدام گروه سنی می‌خورد، مشکل دوم عدم شناخت است که بر اساس کودکان اطرافشان، بدون توجه به گروه سنی موضوعاتی را که دغدغه خودشان بوده، می‌نویسند. متاسفانه خیلی از نویسنده‌ها از نظر ساختاری درام را نمی‌شناسند. نمی‌دانند درام و قصه با هم تفاوت آشکاری دارد‌. درام را برای اجرا شدن می‌نویسند و قصه برای تخیل کردن است. ساختار نوشتاری برای کودکان ساختار خطی و ارسطویی است یعنی اینکه یک مقدمه، نقطه اوج یا گره، شخصیت و مسیر گره‌گشایی، نقطه اوج، تعلیق باید وجود داشته باشد. وقتی عنصر تعلیق وجود نداشته باشد، داستانش کشش زمانی چندانی ندارد و پس از چند دقیقه حوصله مخاطب سر می‌رود و سالن را ترک می‌کند.

در زمینه متن مشکلات ساختاری و محتوایی زیادی وجود دارد. ما آموزش درستی هم ارائه نمی‌دهیم.

 

-پیشنهاد شما چیست؟

جشنواره نباید فقط در دوره یک هفته یا ده روز فعال باشد، از همین امروز برای جشنواره سال آینده باید برنامه‌ریزی کرد، در تمام دنیا پس از پایان یک رویداد آن را آسیب‌شناسی می‌کنند، راهکاری برای حل مشکلات و مسائل پیدا می‌کنند و تلاش می‌کنند متخصصانی را در حوزه‌های مختلف با برگزاری دوره‌ها و ورکشاپ‌ها تربیت کنند.

ما برای نوشتن در تئاتر کودک باید روانشناسی کودک را بدانیم، چنین گرایشی را در دانشگاه نداریم. اگر بخواهند روانشناسی بخوانند که وارد حوزه تراپی می‌شود، مدرس روانشناسی که برای آموزش به اهالی تئاتر انتخاب می‌شود، باید تئاتر را بشناسد و با مشکلات و مسائل این حوزه آشنا باشد. وقتی یک جشنواره ۲۹ دوره برگزار شده است، تجربه‌ای به اندازه همان ۲۹ سال را پشت سر گذاشته است.

یکی از مشکلاتی که معمولاً مطرح می‌شد این بود که دبیر جشنواره در هر دوره عوض می‌شود! حالا که دبیر برای پنج سال متوالی انتخاب شده است، باید برنامه‌ریزی ۵ ساله صورت بگیرد، تا در این ۵ سال، چند پله ترقی کرده باشیم. نه اینکه وقتی به عقب باز می‌گردیم ،سیر نزولی طی کرده‌‌باشیم و شاهد یک سقوط تدریجی باشیم.

انگار حوزه خردسال و کودک پله اول یک نردبان است، هرکس می‌خواهد تئاتر را شروع کند از این دوره شروع می‌کند. فکر می‌کنند کار را یاد گرفته‌اند و به سرعت وارد کار بزرگسال می‌شوند. در حالی که در دنیا کاملاً برعکس است و تمام کسانی که برای خردسال، کودک و نوجوان کار می‌کنند افراد با تجربه و سن و سال‌داری هستند.

نسبت به تئاتر بزرگسال، تئاتر خردسال و کودک می‌تواند هزینه‌های خودش را تامین کند‌. خانواده‌ها برای خرید بلیط نمایش هزینه می‌کنند. بنابراین متولیان امر بهتر است برای آموزش هنرمندان تئاتر در این رده سنی هزینه کند، آینده هر کشوری را همین کودکان و نوجوانان رقم می‌زنند. این آموزش از سرمایه‌گذاری‌های بلند مدتی است که ثمر آن را در چند سال آینده خواهیم دید.

 

-نظرتان درباره وضعیت تئاتر شهر همدان چیست؟

به نظرم تئاتر همدان رشد خوبی داشته و گروه‌های تئاتری شهرهایی مانند همدان و مشهد خیلی پخته‌تر کار می‌کنند. قطعاً جشنواره هم در این رشد بی‌‌تاثیر نبوده است. وقتی در یک شهر هر سال یک رویداد بزرگ تئاتری برگزار می‌شود، این فرصت و فضا وجود دارد که با مخاطبان آشنا شوند و در این حوزه دغدغه داشته باشند. البته باید از خودمان بپرسیم به میزانی که ما برای جشنواره انرژی، وقت و سرمایه، می‌گذاریم، آیا به همان میزان برداشت می‌کنیم؟ قطعا خیر.

اگر برنامه‌ریزی درستی در حوزه آموزش وجود داشته باشد شاید بتوان ۱۰ برابر وقت و سرمایه‌ای که گذاشته‌ایم، بهره‌برداری کنیم.

-اگر به همین جشنواره کودک، بخش جنبی برای تولید متن و نمایشنامه اضافه شود، می‌توان امیدوار بود کارگردان دغدغه متن نداشته باشد؟

همسرم «بهرام جلالی پور» دکترای این رشته را دارد و دغدغه‌مند حوزه کودک است. چند دوره در داوری متن جشنواره حضور داشته ‌است. همواره پیشنهادش این بوده که گروهی زیر نظر یک استاد، تولید متن کند. یعنی از ایده اولیه تا مرحله اجرا مشاور و استادی برای آموزش و تصحیح متون وجود داشته باشد. البته درست کردن چیزی که چندان مطلوب نیست، سخت‌تر از این است که از ابتدا پایه‌های درستی برای آن تعریف کنید.

اگر قرار باشد متن‌هایی زیر نظر استاد و مشاور در فرایندی بلند مدت، تولید و منتشر شود، این استادان باید علاوه بر نویسندگی و تئاتر کودک با حوزه روانشناسی هم بیگانه نباشند. تا هم بتوانند ساختار ظاهری متن را درست کنند و هم محتوای آن را اصلاح‌ کنند.

-به نظر شما تعداد ورکشاپ‌هایی که در این جشنواره برگزار می‌شود، کافیست؟

البته شاید بتوان آن را یک جرقه دانست، مثلاً همین سه جلسه‌ای که من برای نمایش خلاق آموزش می‌دهم، ممکن است جرقه‌ای باشد برای مربیان و معلمان که به اهمیت نمایش خلاق پی ببرند و بعدها کسی که انگیزه لازم را دارد و در صدد توانمند شدن است، ادامه دهند.

از این همه هزینه‌ای که برای جشنواره شده شاید اگر یک هزارم آن را برای آموزش اختصاص می‌دادند، نتیجه بهتری می‌گرفتند. در سطح دنیا چند ماه پیش از یک رویداد یا جشنواره دوره‌های آنلاینی ایجاد می‌شود. از سراسر دنیا در این دوره‌ها شرکت می‌کنند. در زمان حضور در جشنواره همه همدیگر را می‌شناسند. شاید بتوانند در مدت جشنواره با شناختی که از قبل به دست آورده‌اند، حتی یک کار اجرا کنند.

-سخن پایانی:

می‌خواهم کمی درد دل کنم، با موضوعی برخورد کردم که کمی آزرده خاطر شدم‌. از آنجا که من بعد از ظهرها ورکشاپ دارم، فقط اجراهای صبح را دیدم و ساعت شش تا هشت، دیروز و پریروز کارها نیم ساعت دیرتر شروع شد و امروز بچه‌های کوچکی که برای دیدن نمایش آمده بودند یک ساعت و نیم پشت درهای بسته سالن منتظر بودند. برای بچه‌های دبستانی یک ساعت و نیم سر پا ایستادن، خسته‌کننده‌ است.

مشکل از اجرای کارگردان و گروه نبود، بلکه یک قطعه مشکل فنی پیدا کرده بود، این موضوع ممکن است برای هر کسی پیش بیاید؛ اما نحوه برخورد با موضوع خیلی مهم است. انتظار داشتم مسئول سالن به جمع بچه‌ها بیاید و بگوید به خاطر این مسئله عذرخواهی می‌کنم و ما تلاش می‌کنیم مشکل را حل کنیم.

در صورتی که بعد از چندین بار اعتراض با عصبانیت گفت: ما مشکل فنی داریم و نمی‌توانیم اجرا کنیم.

یک عذرخواهی باعث می‌شد همه ما با آن‌ها همدلی کنیم و تصور کنیم آن‌ها برای اجرای کار تمام تلاش خود را می‌کنند، آنها می‌توانستند یک نمایش خلاق برای یک ساعت و نیم انتظار اجرا کنند؛ اما در عمل برخورد خوبی نداشتند. اینجاست که بحث آموزش دوباره مطرح می‌شود. پیش از آغاز جشنواره باید تمام مسئولان سالن را توجیه کنند که چگونه با مخاطب تئاتر باید برخورد شود.

آنچه برای من خیلی عجیب بود، خش خش‌های بسیار زیاد حاصل از خوردن پفیلا و پفک بود! امروز متوجه شدم تمام این دانش آموزان کیسه‌های یکسان با خوراکی‌های یکسان در دست دارند که گویا از طرف مدرسه برای آن‌ها تهیه شده بود.‌ سوال من این است که بعد از ۲۹ دوره جشنواره در کشور و بیش از ۲۰ دوره در همدان، معلم و مدیری که همراه این دانش‌آموزان که سالن تئاتر می‌آیند، نیاز نیست بداند در تئاتر نباید چیزی بخورند؟ در پلاتو و چهره به چهره بازیگر تماشاچی می‌نشیند، آیا درست است ۷۰ نفر به یکباره مشغول خوردن پفیلا شوند و سر و صدای آنها تمرکز را از بازیگر بگیرد؟

در واقع مهم‌ترین کارکرد جشنواره‌ها، آشنایی و دورهمی گروه‌هایی است که دغدغه مشترکی دارند، در این جشنواره دغدغه همه تئاتر است. متاسفانه امسال خبری از دورهمی‌های سال‌های گذشته نبود. در سال‌های گذشته در سالن کانون پرورش فکری کودکان جلسات دورهمی برگزار می‌شد و معمولاً هماهنگ‌کننده جلسات من بودم.

زنده‌یاد «محب اهری» که بیشتری و لذت‌بخش‌ترین خنده‌های ما یادگار خاطرات اوست، در همین جشنواره خاطراتی تعریف می‌کردند از تجربیات گذشته که برای ما بسیار آموزنده بود. تمام روز ما منتظر این جلسات دورهمی بودیم. این هم‌اندیشی‌ها گاهی چندین ساعت طول می‌کشید. اتفاق خوب دیگر این بود که از گروه‌های خارجی سوال‌هایمان را می‌پرسیدیم، البته گروه‌های خارجی آن زمان خیلی با تجربه و توانمند بودند، اما گروه‌های این دوره بجز گروه روسیه بقیه خیلی چنگی به دل نمی‌زنند، مثلا گروه عراق در سطح دهه ۶۰ ما باقیمانده است.

حرف آخرم این است که امیدوارم جلسات آسیب‌شناسی به محض اتمام جشنواره آغاز شود و در این جلسات فقط گزارش کار و رزومه ارائه نشود و چاره‌ای برای مشکلات اندیشیده شود تا در سال آینده جشنواره درخشانی را شاهد باشیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.