همدان، گنجی‌ست که باید کشف شود

همدان، گنجی‌ست که باید کشف شود

برگزاری نشست «همدان‌شناسی در آینه نسخ خطی»

نجوا کندری

چهل‌وششمین نشست دیدار که واپسین برنامه «اردیبهشت هگمتانه» بود، عصر روز جمعه ۲ خردادماه ۱۴۰۳ در شهر کتاب همدان برگزار شد. در این نشست که با اجرای حسین زندی و حضور جمعی از بزرگان فرهنگی و علاقه‌مندان به فرهنگ و تاریخ همدان همراه بود، دکتر سعید کریمی، دکتر محمد سوری و دکتر نصرالله پورجوادی به بیان سخنانی با موضوع «همدان‌شناسی در آینه نسخ خطی» پرداختند. در این برنامه، مباحث بدیع و بکری در زمینه عرفان و تصوف همدان، از جمله شخصیت‌های مهم اما ناشناخته‌ای همچون شمس‌الدین دیلمی و صدرالدین اُشنُهی، مطرح شد. در پایان نشست، کاظم مرادی (خواننده و نوازنده تار) و شادی فریدونی (نوازنده دف)، چند قطعه موسیقی برای حاضران اجرا کردند.

شمس‌الدین دیلمی، شخصیتی مهم اما ناشناخته در عرفان همدان

در ابتدای چهل‌وششمین نشست دیدار، حسین زندی با بیان این نکته که بخشی از پژوهش‌های دکتر سعید کریمی درباره همدان و آثاری مرتبط با همدان یا نویسنده‌های همدانی است، از این پژوهشگر برجسته دعوت کرد تا به‌عنوان اولین سخنران برنامه در حوزه همدان‌شناسی صحبت کند.

دکتر کریمی در آغاز سخنانش به زمان شروع پژوهش‌های خود در زمینه همدان و آشنایی با شخصیت ناشناخته‌ای در عرفان این شهر به نام شمس‌الدین دیلمی اشاره کرد و دراین‌باره گفت: «حدود ۱۰ سالی می‌شود که در زمینه همدان پژوهش می‌کنم. البته بحث آشنایی من با شهر همدان و پژوهش‌های جدی‌ام در این زمینه به سال ۸۴ برمی‌گردد که برای اولین‌بار با شخصیت بسیار ناشناخته‌ای در عرفان همدان به نام «شمس‌الدین دیلمی» آشنا شدم. برای اولین‌بار تحقیقی جدی درباره این شخصیت انجام دادم و مطلبی درباره شمس‌الدین نوشتم که در مجله‌ای چاپ شد. ولی آن موقع اطلاعات من در مورد شمس‌الدین دیلمی بسیار کم بود. تقریباً هیچ اثری از شمس‌الدین دیلمی در دست نداشتم جز یک تفسیر قرآنی که نسخه چندان خوبی نبود و در دانشگاه تهران موجود بود. یک عکسی از آن وجود داشت و من بر اساس آن عکس، تحقیقاتی انجام دادم.»

وی در ادامه به این موضوع پرداخت که ده سال پیش پژوهش خود را با دسترسی به منابع جدید درباره شمس‌الدین دیلمی ازسرگرفته است: «حدود ده سال پیش، هنگامی که می‌خواستم رساله دکترایم را زیر نظر آقای دکتر نصرالله پورجوادی بنویسم، ایشان پیشنهاد کردند به همان شخصیتی که اول کار کردم برگردم و بر روی موضوع شمس‌الدین دیلمی کار کنم. تا آن موقع من منبعی از شمس‌الدین دیلمی در دست نداشتم. تا اینکه وقتی با آقای دکتر محمد سوری صحبت کردم، ایشان گفتند من عکسی از یک مجموعه نفیس از آثار شمس‌الدین دیلمی دارم. زمانی که این مجموعه را بررسی کردم، دیدم آن گوهر گمشده‌ای که دنبالش می‌گشتم همین بوده است. یک مجموعه بسیار نفیس که بیشتر آثار موجود شمس‌الدین دیلمی در این مجموعه به‌صورت نسخه خطی هست. کارم را با این مجموعه و همان تفسیر قرآنی که قبلاً عکسی از آن در دانشگاه تهران وجود داشت، شروع کردم.»

شمس‌الدین دیلمی، شخصیتی با ۳۵ اثر ناشناخته

سپس سعید کریمی درباره فرایند چاپ اولین کتاب خود با موضوع این شخصیت ناشناخته عرفان همدان و دستیابی به نسخه‌های دیگری از آثار دیلمی سخن گفت: «کار که شروع شد، گویی خود شمس‌الدین دیلمی هم به من رو کرد و کمکم می‌کرد. یعنی کار که شروع شد، حدود ۱۰ نسخه بسیار خوب از تفسیر قرآن دیلمی پیدا کردم. توانستم به ۷ نسخه از آن نسخه‌ها دسترسی پیدا کرده و کارم را با آن‌ها شروع کنم. آقای دکتر پورجوادی گفتند که قبل از دفاع از رساله دکتری، باید کاری از شمس‌الدین دیلمی چاپ کنید که خواننده شما بداند درباره چه کسی می خواهید حرف بزنید و درباره چه کسی کار کرده‌اید. به همین خاطر یکی از نسخه‌های نفیس تفسیر قرآن شمس‌الدین دیلمی با عنوان «تصدیق المعارف» را با کمک ایشان و سرکار خانم قشقایی چاپ عکسی کردیم. مقدمه مفصلی نیز بر آن نوشتم با فهرست‌های متعدد و قبل از اینکه بخواهم از رساله دکتری‌ام دفاع کنم، آن کار چاپ شد. این کتاب که چاپ شد، کار ما را راحت‌تر کرد و بسیاری از ارجاعات ما به همان کار بود.»

او در ادامه افزود: «به‌مرورزمان، ما نسخه‌های دیگری از آثار شمس‌الدین دیلمی را به دست آوردیم. بعد از مدتی متوجه شدیم که شمس‌الدین دیلمی بالغ بر ۳۵ اثر ناشناخته دارد. بیشتر این آثار به زبان عربی و بخشی از آن‌ها نیز به زبان فارسی است. از این ۳۵ اثر، ۱۳ اثر از جمله همین «تصدیق المعارف» در دست ماست. این کتاب، همانطورکه گفتم، به‌صورت عکسی یا فاکسیمیله چاپ شده و قرار است آن را در آینده با کمک آقای دکتر سوری تصحیح بکنیم. از این ۱۳ اثرِ باقیمانده، ۱۲ اثر به زبان عربی و یک اثر به زبان فارسی است.»

عارفی که تا چهل‌سالگی دشمن عرفان بود

دکتر کریمی در بخش دیگری از سخنان خود به معرفی شخصیت شمس‌الدین دیلمی پرداخت: «آثار شمس‌الدین دیلمی ویژگی‌های خاصی دارد که ما نمی‌توانیم در آثار عرفای دیگری پیدا بکنیم. او با اینکه عربی‌نویس است، ولی جملات فارسی یا ابیات فارسی که در بعضی از آثار عربی خودش به کار می‌برد، بسیار عجیب است. شمس‌الدین دیلمی در سال ۵۲۵ هجری قمری، یعنی دقیقاً همان سالی که عین‌القضات همدانی اعدام شده، به دنیا آمده و تا اواخر قرن ششم یعنی احتمالاً تا سال ۵۹۳ زنده بوده است. دیلمی شیخ بسیار معروفی در همدان بوده که شاگردان بزرگی داشته است.»

کریمی در میان صحبت‌های خود درباره شمس‌الدین دیلمی به ویژگی خاص این صوفی اشاره کرده و دراین‌باره گفت: «شمس‌الدین دیلمی یک ویژگی بسیار خاصی داشت و آن هم این بود که احتمالاً تا سن چهل‌سالگی، به‌شدت مخالف عرفان و دشمن عرفان و تصوف بوده است. وی این موضوع را صراحتاً در ابتدای تفسیر قرآن خودش گفته و اشاره کرده که من مخالف صوفیه بودم و علیه آن‌ها کتاب‌های زیادی نوشتم و تبلیغ بسیاری کردم. از حرف‌هایی که می‌زند، مشخص است که شمس‌الدین دیلمی در درجه اول فقیه و در درجه دوم متکلم بوده است. احتمالاً فقیه شافعی‌مذهب و متکلم اشعری بوده و علیه صوفیان کتاب می‌نوشته تا اینکه بیمار می‌شود و اطبا نمی‌توانند او را درمان کنند. چند ماهی می‌گذرد و حال او خوب نمی‌شود. در خواب می‌بیند دردی که دارد، درد دشمنی او با تصوف و عرفان است. آنجا خودش خودبه‌خود می‌فهمد که باید از این دشمنی‌اش دست بردارد، راهش را تغییر می‌دهد، دنبال تصوف می‌رود و صوفی بسیار معروفی می‌شود.»

شمس‌الدین دیلمی، میراث‌دار سنتی که با باباطاهر همدانی شروع شد

وی شمس‌الدین دیلمی را میراث‌دار سنتی دانست که با باباطاهر همدانی شروع شده و افزود: «شمس‌الدین دیلمی میراث‌دار سنتی هست که با باباطاهر همدانی یا همان طاهر جصاص شروع شده و بعد از آن به بابا جعفر ابهری رسیده و از بابا جعفر به ابن‌یزدانیار و از ابن یزدانیار به یک شخصیتی احتمالاً به نام رضی یوغه همدانی. رضی که در ابتدای قرن ششم بوده و تا اواسط قرن ششم هم زندگی کرده، مهم‌ترین شیخ شمس‌الدین دیلمی بوده است. دیلمی کار خودش در تصوف را با «رضی یوغه» شروع می‌کند و یکی از مشایخ بسیار مهم همدان می‌شود.»

سعید کریمی از «نجم‌الدین کبری» به‌عنوان یکی از شاگردان شمس‌الدین دیلمی یاد کرد و گفت: «نجم‌الدین کبری یکی از صوفیان و مشایخ بزرگ و مؤسس سلسله کبرویه در تاریخ تصوف بوده که مشهور است با حمله مغول در خوارزم کشته شد. نجم‌الدین کبری شاگردان بسیاری از جمله نجم‌الدین رازی (نجم دایه) و سیف‌الدین باخرزی داشته است. نجم‌الدین کبری به‌تصریح خود او، شاگرد شمس‌الدین دیلمی در همدان بوده است. اجازه‌نامه‌ای هست که نجم‌الدین کبری برای یکی از شاگردانش نوشته و در آن اجازه‌نامه، اسم مشایخ خودش را ذکر کرده است. در آنجا گفته که مهم‌ترین مشایخ من در همدان سه نفر بودند و از این سه نفر، مهم‌ترینشان شمس‌الدین دیلمی بوده است. بنابراین شمس‌الدین دیلمی یکی از مشایخ بسیار مهم همدان در قرن ششم بوده، ولی خب ناشناخته مانده است. ما هنوز هم نتوانستیم کشف کنیم که چرا این شیخ بسیار معروف در قرن ششم این‌قدر ناشناخته باقی مانده است.»

آثار شمس‌الدین دیلمی، شخصیت برجسته همدانی

او سپس به معرفی تاج‌الدین اُشنُهی، یکی دیگر از شاگردان شمس‌الدین دیلمی پرداخت: «تاج‌الدین اُشنُهی یک کتاب بسیار معروف به زبان فارسی به نام «غایه‌الامکان فی درایه‌المکان» دارد که درباره مکان و زمان الهی است. تاج‌الدین اُشنُهی در آن کتاب می‌گوید همان‌طور که موجودات دیگر غیر از خدا، مکان و زمان دارند، خدا هم برای خود مکان و زمان دارد. منتها مکان و زمان خدا با مکان و زمان موجودات دیگر فرق می‌کند. اُشنُهی بر اساس آیات قرآن و مجموعه‌ای از استدلال‌ها، حرف خودش را در آن کتاب می‌زند. وقتی که ما شمس‌الدین دیلمی را کشف و آثارش را بررسی کردیم، دیدیم که تقریبا ۹۰درصد مطالب کتاب «غایه‌الامکان فی درایه‌المکانِ» تاج‌الدین اُشنُهی، حتی عباراتش، احادیث و آیات قرآنی که استفاده کرده و حتی ترتیب آیات که این آیات قرآن به چه صورت باید پشت‌سرهم قرار بگیرند تا ما بتوانیم مکان و زمان الهی را ثابت بکنیم، از داخل کتاب‌های شمس‌الدین دیلمی است. آن زمان من حدسی زدم، ولی ما باید مدارک دیگری در دست داشته باشیم تا من بتوانم حدس خودم را ثابت کنم. آن هم این است که احتمالاً چون تاج‌الدین اُشنُهی تسلط بسیاری به آثار شمس‌الدین دیلمی داشته، از روی آثار او کتابچه‌ای درآورده که همین کتاب است.»

در ادامه دکتر کریمی درباره برخی از آثار شمس‌الدین دیلمی سخن گفت: «البته ناگفته باقی نماند که شمس‌الدین دیلمی غیر از اینکه در کتاب‌های مختلف خودش درباره مکان و زمان الهی صحبت کرده، دو کتاب هم به زبان فارسی دارد که اینها گم شده و ما هنوز به دست نیاوردیم. احتمالاً از بین رفته‌اند. یک کتاب به نام «کتاب المکان» که به‌تصریح خود شمس‌الدین دیلمی به زبان فارسی بوده و کتاب دیگری هم به نام «کتاب الزمان» که آن هم به زبان فارسی بوده است. کتاب دیگری هم به نام «کتاب‌الآزال و الآباد» دارد که آن هم به زمان و مکان الهی اشاره داشته و احتمالاً موضوعش با همان کتاب مکان و زمان الهی مربوط است. شمس‌الدین دیلمی شخصیت مهمی در همدان بوده و این‌همه آثار داشته است. تازه این آثاری است که شمس‌الدین دیلمی در زمانی که روی به تصوف آورده، از آن‌ها نام می‌برد. او به‌تصریح خودش می‌گوید من پیش‌ازاین که به تصوف روی بیاورم، آثار بسیار دیگری هم داشتم. ولی نامی از آنها نمی‌برد و احتمالاً در زمینه فقه و کلام بوده که ما امروز آنها را نمی‌شناسیم. اما آثاری که ما از دیلمی می‌شناسیم، همین آثاری است که در زمینه‌ تصوف بوده و بالغ بر ۳۵ اثر است. از این ۳۵ اثر، ما امروز ۱۳ اثرش را در دست داریم و به امید خدا من و دکتر سوری برنامه‌ای طولانی‌مدتی داریم که به‌مرورزمان بتوانیم این آثار را تصحیح و چاپ کنیم.»

ارتباط شمس‌الدین دیلمی با یهودیان همدان

وی در بخش دیگری از سخنان خود به این نکته اشاره کرد که آثار شمس‌الدین دیلمی دو ویژگی مهم دارند و درباره اولین ویژگی گفت: «یکی از این ویژگی‌ها این است که شمس‌الدین دیلمی با یهودی‌های همدان بسیار مرتبط بوده است. برای اولین‌بار در تاریخ تصوف، یک صوفی همدانی برای اینکه بتواند بعضی از آموزه‌های صوفیانه را توضیح بدهد، از منابع یهودی استفاده ‌کرده و برای بعضی از اعتقادات کلامی که مربوط به اثبات نبوت پیغمبری یا اثبات توحید است، از تورات و یا از کتاب‌های دیگر عهد عتیق، کتاب‌های انبیا استفاده کرده است.»

سعید کریمی در ادامه درباره سابقه حضور یهودیان در همدان افزود: «ما می‌دانیم که سابقه یهودیت در همدان بسیار زیاد است. در کتاب توبیت و کتاب یهودیت که از کتاب‌های قانونی ثانی هستند، داستان مهاجرت اقوام یهود به همدان توضیح داده شده است. غیر از آن همچنین ما می‌دانیم که استر و مردخای در همدان و حَبَّقوق نبی در تویسرکان هستند. یک سند خیلی مهم‌تر هم داریم و آن هم این است که یک خاخام یهودی در قرن ششم از اسپانیا مهاجرت می‌کند و به سمت بلاد اسلامی می‌آید. اول به بغداد و بعد از بغداد به سمت همدان می‌آید و از همدان به‌سوی اصفهان می‌رود. قصدش این بوده که سکونتگاه‌های یهودیان را در جهان اسلام شناسایی کند تا یهودی‌ها را از اسپانیا به سمت شرق جهان اسلام مهاجرت بدهد. چون در اسپانیا اذیت می‌شدند. او یک آماری می‌دهد که بسیار عجیب است. می‌گوید که در همدان بالغ بر ۵۰ هزار یهودی زندگی می‌کنند و می‌گوید که در هیچ جایی در دنیا این مقدار یهودی یک جا جمع نشده‌اند. این آمار نشان می‌دهد که یهودی‌ها در همدان قرن ششم، اقلیت بسیار مهمی بودند.

سابقه یهودیان در همدان بسیار زیاد بوده است. ما می‌دانیم که در قرن دوم و سوم هجری در همدان یک اصلاح‌گر یهودی به نام یودغان (یودغن) ظهور می‌کند که بسیار متأثر از یهودی دیگری به نام ابوعیسی اصفهانی بوده است. اینها فرقه قرائیم را درست می‌کنند که فرقه‌ای بسیار زاهدانه در دین یهود است. فعالیتی که این افراد در همدان داشته‌اند، نشان‌دهنده این است که اهل زهد، ریاضت و دنیاگریزی بودند و جزو مهم‌ترین زاهدان همدان به شمار می‌رفتند. یک سند دیگر مطلبی است که عین‌القضات در کتاب «تمهیدات» خودش نوشته است. او در آنجا می‌گوید که من یک مسئله عرفانی را متوجه نمی‌شدم، پیش یکی از پیران یهود رفتم، از او پرسیدم و او برای من توضیح داد. خب این مطلب نشان می‌دهد مشایخی از یهود اینجا وجود داشتند که حتی عین‌القضات، مسائل عرفانی خودش را از آن‌ها می‌پرسیده است. همه این اسناد نشان‌دهنده این است که یهود در همدان بسیار تأثیرگذار بوده است.»

فارسی‌نویسی، یکی از دو ویژگی برجسته آثار دیلمی

او در بخش پایانی صحبت‌های خود درباره حضور و تأثیرات یهودیان در همدان به ارتباط شمس‌الدین دیلمی با یهود اشاره کرد: «شمس‌الدین دیلمی هم از اندیشه‌های یهودی برای مقاصد خودش استفاده کرده است. در تفسیر خودش از کتاب عهد عتیق نقل کرده و جالب است که فقط نقل نیست. شمس‌الدین دیلمی زبان عبری می‌دانسته، نقل‌های خودش را به زبان عبری نقل کرده و معلوم است از کتابی استفاده می‌کرده که به زبان عبری بوده است. همه اینها را من در مقدمه کتاب «تصدیق‌المعارف» و کتاب تک‌نگاری‌ای که درباره شمس‌الدین دیلمی با عنوان «آیینه جانان» نوشتم، آوردم و جزءبه‌جزء نقل کردم. این ارتباطی بوده که شمس‌الدین دیلمی با یهود داشته است.»

سپس دکتر کریمی به بیان دومین ویژگی آثار دیلمی پرداخت: «یک ویژگی دیگر آثار شمس‌الدین دیلمی، فارسی‌نویسی دیلمی است. در واقع شمس‌الدین دیلمی عبارات فارسی، اشعار فارسی و کلمات فارسی را در لابه‌لای کتاب‌های عربی خودش به کار می‌برد و عبارات مهمی هم استفاده می‌کند. برای مثال برای اولین‌بار در کتاب‌های عربی برای ما توضیح می‌دهد معادل کلمه «نَفْس» که ما در عربی به کار می‌بریم، «جانِ» دری است و «جان» دری هم تغییریافته «گَیان» پهلوی است. این مطلب هم یکی دیگر از نشانه‌های آن است که احتمالاً شمس‌الدین دیلمی زبان پهلوی هم می‌دانسته و به‌احتمال بسیار زیاد به‌خاطر این است که در این منطقه زبان پهلوی رواج داشته است. اشعار بسیار زیادی از آن قرن باقی مانده و نشان می‌دهد که افراد زیادی از این زبان استفاده می‌کردند و زبان عامه مردم بوده است. این هم یکی دیگر از ویژگی‌های شمس‌الدین دیلمی است.»

«المسائل الملمع»، تنها اثر فارسی باقیمانده از شمس‌الدین دیلمی

دکتر سعید کریمی سخنان خود در نشست «همدان در آینه نسخ خطی» را با بیان توضیحاتی درباره تنها اثر فارسی باقیمانده از شمس‌الدین دیلمی به پایان رساند: «شمس‌الدین دیلمی عارفی بسیار ناشناخته است و تلاش ما این است که بتوانیم به امید خدا در سال‌های پیش رو، آثار او را تصحیح و چاپ بکنیم. آثاری که کارهای بسیار مهمی هستند، ولی چون به زبان عربی‌اند، طبیعتاً خواننده‌اش هم به‌احتمال زیاد کم خواهد بود. شاید ترجمه‌ای هم در کنار اینها قرار بگیرد. پیش‌تر گفتم یک اثر فارسی از دیلمی به دست ما رسیده است. او آثار دیگری هم به زبان فارسی داشته، ولی فقط همین اثرش به دست ما رسیده است. دیلمی کتابی با عنوان «المسائل الملمع» نوشته که این اثر ذکر خاطرات خود شمس‌الدین دیلمی است. یعنی رؤیاهایی است که دیلمی به‌مرورزمان در مورد شخصیت‌های مختلف می‌دیده و آن جا نقل کرده است.

او در یکی از رؤیاهای خودش، طاهر جصّاص را دیده که این خیلی اطلاع مهمی برای ما است. شمس‌الدین دیلمی می‌گوید که من در رؤیا، طاهر جصّاص را دیدم و نظرش را درباره مشایخ بزرگی مثل جنید و بایزید پرسیدم. طاهر گفت اینها شخصیت‌های بسیار مهمی هستند. بعد از او پرسیدم نظرت در مورد شمس‌الدین دیلمی چیست. شمس‌الدین دیلمی از طاهر این سؤال را می‌پرسد که نظرش در مورد شمس‌الدین دیلمی چیست و او می‌گوید شمس‌الدین دیلمی، «شیر تصوف» است. این عبارتی است که طاهر جصّاص در رؤیا برای شمس‌الدین دیلمی به کار برده است.

ما امروزه وقتی به این نقل‌ها نگاه می‌کنیم، می‌توانیم بگوییم که شمس‌الدین دیلمی به‌خاطر خودپسندی و خودخواهی که داشته، چنین حرفی زده است. ولی ما نمی‌توانیم با نگاه امروز به آن دوره نگاه بکنیم و در موردش حرف بزنیم. این چیزی است که در رؤیا دیده و رویا برای صوفیه بسیار مهم بوده است. یکی از راه‌های شناخت مسائل تصوف برای صوفیه همین مسئله رویا بوده و این چیزی است که در آن کتاب نقل می‌کند. مسائل دیگری هم نقل می‌شود. این کتاب یک اثر بسیار مهم فارسیِ شمس‌الدین دیلمی است که امیدوارم هرچه زودتر بتوانیم آن را تصحیح، چاپ و عرضه کنیم که همه ایرانی‌ها بتوانند از آن استفاده کنند؛ مخصوصاً همدانی‌ها که یکی از شخصیت‌های مهمشان را بتوانند بشناسند.»

ارتباط صدرالدین اشنهی با همدان

حسین زندی پس از پایان صحبت‌های دکتر سعید کریمی تأکید کرد که امروز با شنیدن این اطلاعات دست‌اول شگفت‌زده شدیم و قطعاً با خواندن کتاب‌هایتان، این شگفتی چندبرابر خواهد شد.

سخنران بعدی چهل‌وششمین نشست دیدار، دکتر محمد سوری بود. دکتر سوری سخنان خود را از جایی که دکتر کریمی به شاگرد شمس‌الدین دیلمی یعنی تاج‌‌‌‌الدین اُشنُهی رسید، پی گرفت و درباره پسر تاج‌الدین، یعنی صدرالدین اُشنُهی صحبت کرد. او درباره ارتباط صدرالدین با همدان سخن گفت و به معرفی یکی از آثار صدرالدین که هنوز به‌صورت خطی‌ست و چاپ نشده، پرداخت.

سوری در ابتدای سخنانش با مطرح‌کردن اطلاعات چند سند به بررسی ارتباط صدرالدین با همدان و زیستن او در این شهر پرداخت: «تاج‌الدین اُشنُهی صاحب رساله «غایه‌الامکان فی درایه‌المکان» و رساله‌های دیگری است که بخشی از آن‌ها سال‌ها پیش در «مجموعه آثار فارسی تاج‌الدین اُشنَوی» توسط جناب نجیب مایل هروی چاپ شده است. همان‌طور که از اسم او مشخص است، اُشنُهی یا اُشنَوی، تاج‌الدین اهل اشنویه بوده، ولی سال‌های بسیار طولانی در همدان ساکن بوده است. شاگردش، نجم‌الدین دایه، در مقدمه یکی از نسخه‌های خطی تفسیر عرفانی خودش که «بحر المعانی» نام دارد، تصریح کرده که من سال‌های طولانی در همدان از محضر تاج‌الدین اُشنُهی بهره بردم.

ما تابه‌حال نمی‌دانستیم که تاج‌الدین اُشنُهی چه زمانی و کجا از دنیا رفته است. اما در این نسخه خطی که هنوز منتشر نشده، نجم‌الدین دایه تصریح کرده که تاج‌الدین اُشنُهی در همدان در ماه‌های سال ۶۲۰ از دنیا رفته است. چون دو بار هم در این متن می‌گوید که من سال‌های طولانی در همدان خدمت ایشان رسیدم و همین‌جا هم از دنیا رفته است، می‌توان احتمال داد که تاج‌الدین اُشنُهی لااقل ۱۰-۱۵ سال آخر عمرش، شاید هم حتی بیشتر، در همدان بوده و صدرالدین اُشنُهی، فرزند تاج‌الدین اُشنُهی نیز با توجه این که پدرش همین‌جا از دنیا رفته و در هنگام درگذشت پدرش در سال ۶۲۰ طبق حدس‌هایی که ما می‌زنیم باید حدود ۳۰ سالش بوده باشد، به طور طبیعی به نظر می‌رسد که بزرگ‌شده همدان باشد.

یکی از شواهدی که این مسئله را تأیید می‌کند، یکی از کتاب‌های صدرالدین اُشنُهی است به نام «وَرْدُ الجَنَّه و بَدْرُ الدُّجْنَه» که شرح چهل حدیث عرفانی پیامبر است که همه حدیث‌ها سند متصل هم دارند. سند متصل به این معنا که می‌گوید مثلاً من از پدرم نجم‌الدین کبری شنیدم و او از استادش اسماعیل قَصْری و او از استادش شمس‌الدین محمد بن عبدالملک دیلمی و او از استادش تا به پیامبر می‌رسد. اینها سند متصل‌اند. هیچ‌کدام از این سندهای متصلی که در اینجا چهل حدیث را برای ما نقل کرده، تکراری نیست. یعنی ما در این کتاب با ۴۰ استاد صدرالدین اُشنُهی آشنا می‌شویم که بخش عمده‌ای از آن‌ها همدانی‌ هستند. برای نمونه، بیشتر افراد سند در حدیث دوم همگی همدانی هستند، امثال کیا احمد بن شیرویه بن شهردار دیلمی همدانی و پدربزرگش شهردار بن شیرویه و بُنجیر صوفی و بابا جعفر ابهری و ابن‌زیرک که همگی همدانی هستند. از عطار همدانی نیز در چند سند دیگر نام برده شده است. این اسناد نشان می‌دهد که صدرالدین اُشنُهی در محیطی تحصیلات علمی‌اش را انجام داده که با همدانی‌ها مرتبط بوده و آنجا به طور طبیعی باید همدان بوده باشد.»

«مجالس صدرالدین اشنهی»، بزرگ‌ترین کتاب این شخصیت به زبان فارسی

دکتر سوری در ادامه صحبت‌های خود درباره آثار صدرالدین اُشنُهی و به طور ویژه کتاب فارسی او سخن گفت: «صدرالدین غیر از این کتاب که شرح چهل حدیث عربی است، یک چهل حدیث دیگر هم دارد با عنوان نسیم التسنیم که به زبان فارسی است. یعنی متن حدیث‌ها، عربی است اما شرح آن‌ها فارسی است. جالب است که حدیث‌ها تکراری نیستند. یعنی این کتاب نسخه فارسی شرح چهل حدیثِ عربی نیست، بلکه کتابی مستقل است که به فارسی نوشته و سندهای احادیث هم تکراری نیست. یعنی الآن تقریبا ۸۰ سند داریم که باید بررسی شود. من بیش از این نمی‌خواهم درباره آثار ایشان صحبت کنم. چون بخشی از این مطالب را در شب ابن‌یزدانیار همدانی که در ضمن شب‌های بخارا در روز ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ بود، گفتم و نمی‌خواهم تکراری صحبت کنم.

فقط می‌خواهم به سراغ یکی دیگر از کتاب‌های صدرالدین اشنهی بیایم که بزرگ‌ترین کتابی است که از ایشان به دست ما رسیده و به فارسی است، فارسی بسیار زیبا. عنوان کتاب عربی است، گردآورنده عنوانش را گذاشته: «تحفه اهل الوصول فی علم الفصول»، ولی ما عنوان «مجالس صدرالدین اشنهی» را ترجیح دادیم و عنوان عربی را در پرانتز آوردیم. بنده و یکی از همکارانم به نام خانم پروین قوامی متن این کتاب را تصحیح کردیم و امیدواریم که بتوانیم یادداشت‌های مربوط به کتاب را هر چه زودتر تمام کنیم تا به چاپ سپرده شود.

نکته‌ای که می‌خواهم درباره این کتاب بگویم این است که صدرالدین اُشنُهی خودش موفق نشده مطالبی که در مجالس گفته تدوین نهایی کند. بلکه بعد از فوتش که ما نمی‌دانیم چه سالی بوده، ولی احتمالاً حول‌وحوش سال ۶۶۵ هجری باشد، یکی از شاگردهای صدرالدین به نام «ابن‌ماشاده» که آدم معروفی هم بوده و نام کامل او «اسماعیل بن عبدالمؤمن بن عبدالجلیل بن ابی‌منصور ماشاده» است، می‌بیند که این ورق‌ها پراکنده است و ممکن است از بین برود. به همین خاطر بعد از درگذشت صدرالدین، این مطالب را مرتب و پاک‌نویس کرده و عنوانش را هم «تحفه اهل‌الوصول فی علم‌الفصول» گذاشته است.»

دکتر سوری در پایان سخنانش، با تأکید بر این که به گفته دکتر نصرالله پورجوادی، تصویر زندگی دینی و حیات دینی مردم در هر عصری را می‌شود از این کتاب‌های صوفیه درآورد، بخش‌هایی از مقدمه این کتاب و چند مقطع از مناجات‌های صدرالدین اشنهی را برای حاضران خواند که با استقبال آن‌ها روبه‌رو شد.

 «آینه جانان»، یک تک‌نگاری درباره شمس‌الدین دیلمی

دکتر نصرالله پورجوادی آخرین سخنران نشست «همدان‌شناسی در آینه نسخ خطی» بود. او سخنان خود را با معرفی کتاب «آینه جانانِ» دکتر سعید کریمی آغاز کرد و دراین‌باره گفت: «دکتر کریمی یک تک‌نگاری (مونوگراف) تحت عنوان «آینه جانان» درباره شمس‌الدین دیلمی نوشته که این کتاب، کتاب مهمی است. این کتاب دو بخش دارد. یک بخش، احوال و آثار شمس‌الدین دیلمی و بخش دیگر، اندیشه‌های عرفانی او است.

در بخش احوال و آثارش ابتدا از تاریخچه تصوف در همدان شروع کرده و به میراث‌داران جنید، ابوطالب خزرج، نفوذ ابوعبدالله مغربی در جبال، ابراهیم ‌بن شیبان کرمانشاهی، تثبیت تصوف در همدان، اخلاف ابوعلی قومسانی، حلقه باباطاهر همدانی، بابا جعفر ابهری، مشایخ امی همدان و خانقاه‌ها پرداخته است. این مطالب تاریخچه‌ای است که شرح می‌دهد عرفان و تصوف چگونه در دوره اسلامی در همدان شروع می‌شود. بعد هم شرح احوال خود دیلمی و تصنیفاتش است. بخش دوم که به اندیشه‌های عرفانی او اختصاص دارد، بخش فوق‌العاده مهمی است. فصل اول این بخش به معرفت‌شناسی، فصل دوم خداشناسی و فصل سوم به انسان‌شناسی اختصاص پیدا کرده است. مثلاً در فصل انسان‌شناسی، مواردی مانند صفات نفس، وجوه نفس، ساحت‌های وجودی انسان، قلب و عقل را از نظر دیلمی توضیح می‌دهد.

باید ده‌ها مونوگراف از شخصیت‌های اندیشمند همدان نوشته شود

دکتر پورجوادی در ادامه به بیان دلایل اهمیت شمس‌الدین دیلمی و همچنین خاندان دیلمی پرداخت: «چرا من می‌گویم مهم است؟ این یک شخصیتی است که در همدان بیشتر در نیمه دوم قرن ششم هجری زندگی می‌کرده و در همان زمان شاید ده‌ها شخصیت دیگر بوده‌اند که برخی از آنها ممکن است کتابی نوشته باشند و از بین رفته باشند یا اصلاً چیزی ننوشته باشند. همین‌طور در نسل‌های قبلش، مثلاً فرض کنید عین‌القضات همدانی که ما می‌شناسیم، استادان عین‌القضات همدانی و بعد برسیم به باباطاهر. در تمام این دوره‌ها ما می‌بینیم که همدان زنده و فعال است. از چه نظر زنده است؟ از نظر فکری، از نظر تفکر، اندیشه، فلسفه و نظریه‌پردازی. اگر چنین شهری متعلق به کشوری مثل فرانسه و انگلیس بود، الآن ده‌ها مونوگراف مثل این کتاب راجع به اشخاصی که در این شهر هستند، می‌نوشتند و متأسفانه ما اصلاً برایمان مهم نیست. الآن بروید در دانشگاه بوعلی همدان بپرسید شمس‌الدین دیلمی چه کسی بوده است، احتمالاً کسی نمی‌داند. یعنی این‌قدر ما نسبت به تاریخمان غافلیم.

نقش خاندان دیلمی در بنیان فکری و فلسفی همدان

یک خاندان بزرگی در دیلم بوده که اینها بعد از اسلام در قرن دوم یا سوم از شمال کوچ می‌کنند و دو شعبه می‌شوند. یک گروه آنها به همدان می‌آیند و گروهی دیگر به شیراز می‌روند. شخصیت‌های بزرگی از میان این خاندان برمی‌خیزند. مثلاً در شیراز، هر آدم مهمی که در قرن سوم تا ششم بوده، می‌بینید که دیلمی است. روزبهان بقلی، ابن‌خفیف و ده‌ها دیلمی دیگر در شیراز هستند. همین‌طور یک گروهشان به همدان می‌آیند و شمس‌الدین دیلمی تنها یکی از آن‌ها است که ما توانستیم آثارش را پیدا کنیم. شیرویه بن شهردار دیلمی همدانی، یکی دیگر از افراد خاندان دیلمی است که متأسفانه کتاب «تاریخ همدان» او گم شده است. خدا کند لااقل بخشی از این کتاب پیدا بشود که تاریخ همدان را دگرگون می‌کند. ما تکه‌هایی از این کتاب را توانستیم این‌طرف و آن طرف پیدا بکنیم. باید زمانی کسی پیدا بشود این قطعه‌های پراکنده را کنار هم جمع کند. مرحوم دکتر اذکایی درباره شیرویه پژوهش‌هایی انجام داده است. شاید بتوان گفت مرحوم اذکایی بیش از هر کس دیگری راجع به شیرویه کار کرده است.

به نظر من یکی از کارهای مهمی که برای همدان‌شناسی و در مورد همدان باید انجام بگیرد، شناخت همین خاندان دیلمی و شخصیت‌هایی که در میان دیلمیان، نویسنده، اهل فکر و اهل‌نظر بودند، است. در مورد هر کدامشان باید کتاب نوشت. کتاب‌های «آینه جانان» و «تصدیق المعارف» الگوهای فوق‌العاده خوبی هستند. کتاب «تصدیق المعارف» هم با این که به‌صورت فاکسیمیله است، ولی فهرست‌ها، مقدمه انگلیسی و مقدمه‌ای که راجع به «تصدیق المعارف» نوشته شده و سابقه افکاری که شمس‌الدین در تفسیر داشته، بسیار مهم و ارزشمند است. بسیاری از نویسنده‌های قدیم کتاب‌های قبلی را جلویشان می‌گذاشتند، تغییراتی می‌دانند و آن تفسیر را به نام خودشان چاپ می‌کردند.

ولی این کتاب، این‌طور نیست. اصیل است. یکی از خصوصیات مهم شمس‌الدین دیلمی این است که با فکر خودش آیه‌ها را تفسیر کرده و از دید عرفانی نظر داده است. من معتقدم اگر کسی بخواهد راجع به شمس‌الدین دیلمی بخواند، باید هر دو کتاب را داشته باشد و کتاب تفسیرش را هم نگاه کند. این کتاب تنها اثری است که از شمس‌الدین دیلمی چاپ شده است. پیش از اینکه آقای دکتر کریمی به شمس‌الدین بپردازند، فقط دو مقاله فرنگی درباره این شخصیت نوشته بودند. نویسندگان این دو مقاله هم بسیار مجمل، بدون اینکه آثار شمس‌الدین را شناسایی کرده باشند، راجع به او نوشته بودند. در واقع، برای اولین‌بار، دکتر کریمی یک شخصیت مهم و متفکر همدانی را زنده کرده است.»

همدان، گنجی که باید کشف شود

دکتر نصرالله پورجوادی صحبت‌های خود را با بیان سخنانی درباره اهمیت تفکرات فلسفی و عرفانی همدان پایان برد: «حالا نه در نسل ما، اما من این را می‌‌‌بینم که در آینده، کتاب قطوری درباره تفکرات عرفانی و فلسفی در همدان نوشته شود. برای اینکه همدان از نظر فکری، فکر فلسفی، فکر معنوی، تفکر عرفانی و خودشناسی یکی از شهرهای استثنایی بوده است. من همدانی نیستم. هیچ نسبتی هم با همدان ندارم. من از روی این آثاری که تاکنون از همدان شناخته شده، می‌گویم که همدان، یک گنج است؛ گنجی‌ست که باید کشف شود. این در واقع یک نمونه‌ای‌ست، مشتی است از خرواری که در تاریخ همدان نهفته است. بی‌جهت نیست که ابن‌سینا، بزرگ‌ترین شخصیت فلسفی عصر خودش در دنیا، در همدان است. باباطاهر در همدان است. هیچ‌چیز تصادفی نیست. حتی وجود آرامگاه و مزار همه این افراد در همدان تصادفی نیست.»

جامعه قرون اولیه اسلامی شفاهی بوده، نه کتبی

بخش دوم نشست «همدان‌شناسی در آینه نسخ خطی»، به پرسش‌وپاسخ درباره مباحث مطرح شده اختصاص داشت. ابتدا یکی از حاضران این پرسش را طرح کرد که باتوجه‌به این که آثار شمس‌الدین دیلمی عربی بوده و مردم همدان فارسی‌زبان بودند، آیا می‌توانستند از این مطالب استفاده کنند.

دکتر سعید کریمی در پاسخ به این سوال گفت: «زبان عربی، زبان علم آن روزگار بوده و شمس‌الدین دیلمی هم طبیعتاً به زبان علمی آن روزگار می‌نوشته است. این‌طور نبوده که مردم نتوانند از این آثار استفاده کنند. اتفاقاً بسیاری از افراد می‌توانستند استفاده کنند. در کنار زبان عربی، زبان‌های دیگری هم در همدان رواج داشته است. یکی از زبان‌ها زبان پهلوی یا فهلوی و یکی از زبان‌ها هم عربی بوده و در مجالسشان، گفت‌وگوهایشان و کتاب‌هایشان از این زبان استفاده می‌کردند. آن روزگار را نباید با امروز مقایسه بکنیم. در آن روزگار، زبان عربی، زبان علم بوده، بسیاری از صوفیان، کتاب‌هایشان را به زبان عربی نوشتند و بسیار قابل‌استفاده بوده است. اگر هم در جایی دیگران نمی‌توانستند از این آثار استفاده کنند، ترجمه‌ای از آنها یا یک روایت دیگری از کتاب را ارائه می‌دادند تا دیگران بتوانند استفاده کنند. بنابراین زبان عربی، زبانی نبوده که کسی نتواند استفاده بکند.»

دکتر نصرالله پورجوادی در ادامه صحبت‌های کریمی افزود: «جامعه الان ما، جامعه کتبی است. به‌تدریج هم دارد به جامعه اینترنتی تبدیل می‌شود. جامعه آن زمان، جامعه شفاهی بوده و صوفیه تعالیم خودشان را به زبان فارسی یاد می‌دادند. گاهی اگر نویسنده بودند و می‌خواستند مطلبی بنویسند، به زبان عربی می‌نوشتند و برای عموم مردم و کسانی که به مجلسشان می‌آمدند، به فارسی سخن می‌گفتند. به همین دلیل این مجالس صوفیه که توسط شاگردان، شنوندگان و مریدان نوشته شده، به زبان فارسی است. بنابراین آنها تعالیمی را که عموم مردم می‌خواستند از آن استفاده کنند، به فارسی می‌گفتند.

از سوی دیگر، ما الآن تاریخ زبان همدان را دقیق نمی‌دانیم. من مطمئن نیستم که زبان همدان در قرن ششم فارسی شده بوده یا هنوز یکی از لهجه‌های پهلوی بوده است. باباطاهر نه زبانش فارسی بوده، نه عربی بوده، زبانش پهلوی بوده است. عین‌القضات همان‌طور که عربی را یاد گرفته بوده، فارسی دری خراسانی رو هم یاد گرفته بوده و به همین دلیل می‌نوشته است. زبان مردم کوچه و بازار، یکی از لهجه‌های پهلوی بوده است. نوشتن و کتابت به زبان فارسی دلالت بر این نمی‌کند که زبان مردم همدان فارسی بوده باشد. اگر عین‌القضات نامه‌هایش را به زبان فارسی نوشته، دلیل بر این نیست که زبان مردم همدان در زمان عین‌القضات همدانی به فارسی امروزی بوده باشد.»

افکار شمس‌الدین دیلمی، بکر و بدیع‌اند

یکی دیگر از حاضران پرسشی درباره نسخه‌شناسی کتاب مطرح و همچنین این سؤال را پرسید که باتوجه‌به شرایط آن روزگار، آیا شمس‌الدین دیلمی می‌توانسته همه اندیشه‌های خود را بیان کند و آیا امکان استفاده از نام مستعار و وجود نسخه‌های دیگر وجود دارد. آیا او نیز مانند عین‌القضات مخالفینی داشته یا به‌راحتی می‌توانسته نظرات خود را مطرح کند.

سعید کریمی به پرسش‌های مطرح شده چنین پاسخ داد: «من نمی‌توانستم همه مطالبی که در مقدمه کتاب «تصدیق المعارف» و همین‌طور در کتاب «آینه جانان» گفتم، اینجا به‌صورت مفصل بگویم و مجبور بودم صحبت‌هایم را خلاصه کنم. ما از کتاب «تصدیق المعارف» ۱۰ نسخه داریم. الان ۷ نسخه‌اش دست من است. همه این نسخه‌ها خطی هستند و ما به‌صورت عکسی چاپ کردیم. در آنجا اسمش «محمد بن عبدالملک دیلمی» یا «محمد بن عبدالملک همدانی» است و شکی در آن نیست.

کارهای دیگری نیز از شمس‌الدین دیلمی وجود دارد، ۱۲ اثر دیگر به جز «تصدیق المعارف» که ما از آن‌ها یک تک نسخه، دو نسخه یا سه نسخه داریم. در همه آن آثار هم نامش «محمد بن عبدالملک دیلمی» و «محمد بن عبدالملک دیلمی همدانی» آمده است. یک جا فقط اسمش چیز دیگری آمده که آن هم اشتباه کاتب بوده و ما در این شکی نداریم. علاوه بر این، در تذکره‌هایی که در شرح حال شمس‌الدین دیلمی نوشته شده، البته به‌صورت بسیار خلاصه، نام شمس‌الدین دیلمی به همین صورت «شمس‌الدین محمد بن عبدالملک دیلمی» آمده است. او یک کنیه داشته که در ابتدای بعضی از نسخه‌ها می‌آید: «ابوثابت شمس‌الدین محمد بن عبدالملک دیلمی همدانی». در همه نسخه‌ها این هست و ما شکی نداریم که او یک شخصیت واقعی بوده و اسم مستعار هم نبوده است.

اما اینکه می‌فرمایید آیا در دوره بعد از اعدام عین‌القضات همدانی کسی جرئت می‌کرده که نظراتش را بیان کند، به لحاظ تاریخی نیمه دوم قرن ششم مقداری شرایط راحت‌تر شده بوده است. چون دوره سلجوقیان بوده و همدان یکی از پایتخت‌های سلجوقیان بوده، سخت‌گیری‌ها کمتر شده بود. حکومت سلجوقی مقداری ضعیف‌تر شده بوده و مردم راحت‌تر می‌توانستند حرف بزنند.

ولی با وجود همه این صحبت‌ها، شمس‌الدین دیلمی مخالفان بسیار سرسختی داشته و خود او به این موضوع اشاره کرده است. حتی مخالفین به دستگاه‌های پادشاه رفتند، شکایت شمس‌الدین را کردند و گفتند شمس‌الدین حرف‌هایی می‌زند که با بعضی از مسائل شرعی همخوانی ندارد. ولی این‌قدر این نام در همدان بزرگ بوده که کسی نمی‌توانسته به او دست بزند. این موضوع چیزی است که ما از فحوای کلام خود شمس‌الدین می‌فهمیم. به‌خاطر اینکه شمس‌الدین آدم بسیار مهمی بوده و همان‌طور که آقای دکتر پورجوادی گفتند کتاب‌های شمس‌الدین دیلمی بلااستثنا اصیل است. یعنی از ابتدا تا انتها فکر خودش است. اگر نقل‌قول می‌کند، یک آیه قرآن و یک حدیث می‌آورد. به‌ندرت یک نقل‌قولی از عرفای قبل از خودش می‌آورد. تمام حرف‌هایی که زده، حرف‌های خودش است. اکثر این مطالب، مطالب بدیع و بکری هستند و جایی گفته نشده‌اند. شما همدانی‌ها باید قدرش را بدانید. این چیزی که من می‌گویم حرف ساده‌ای نیست. این را به‌جرئت می‌گویم که این آدم، یک آدم ناشناخته بوده و افکارش، افکار بکر و بدیعی هستند و باید بیشتر در موردش کار شود.

نجم‌الدین کبری حداقل ده سال در همدان حضور داشته

سؤال بعدی درباره حضور افراد مطرح از مناطق دیگر برای آموزش تصوف در همدان بود. یکی از حاضران این پرسش را مطرح کرد که افرادی مثل نجم‌الدین کبری که در فرارود و خراسان بودند، چرا و در چه شرایطی برای آموزش به همدان می‌آمدند. آیا می‌توان این حدس را مطرح کرد که همدان پایگاهی بوده و از گوشه‌گوشه ایران برای آموزش در محضر مشایخ به اینجا می‌آمدند و بعد به دیار خودشان بازمی‌گشتند.

دکتر سعید کریمی در پاسخ به پرسش مطرح‌شده گفت: «این حدس نیست. من هیچ حدسی در این زمینه نمی‌زنم، بر اساس سند به شما می‌گویم. بر اساس سند ما ثابت می‌کنیم که نجم‌الدین کبری حداقل ۱۰ سال در همدان حضور داشته است. نجم‌الدین کبری در آخر یک نسخه از «رساله قشیریه» می‌گوید: من این رساله را پیش یکی از مشایخ همدان به نام محمد بن بُنَیْمان همدانی خواندم. پس حضورش در همدان قطعی است. علاوه بر این، نجم‌الدین کبری در سند اجازه‌ای که به یکی از شاگردان خودش به نام سیف‌الدین باخرزی می‌دهد، نام شمس‌الدین دیلمی را به‌عنوان یکی از استادان خود می‌آورد. در نتیجه، در ده سالی که نجم کبری در همدان حضور داشته، حتماً پای درس شمس‌الدین هم رفته است. حالا ما نمی‌دانیم چه درسی خوانده، ولی خودش می‌گوید که یکی از استادان من، شمس‌الدین دیلمی است و ده سال هم اینجا حضور داشته است. قاعدتاً باید کتاب‌های عرفانی خوانده باشد. حداقل باید حدیث خوانده باشد. چون که در سلسله روایات هم نام شمس‌الدین دیلمی آمده و این بر اساس مدارک ماست.

دکتر پورجوادی نیز در ادامه صحبت‌های کریمی در پاسخ به این سؤال گفت: «یکی از بخت‌هایی که همدان داشته، این است که سرِ راه بوده است. یعنی یکی از پایگاه‌ها و منزل‌های تمام افرادی که می‌خواستند از شهرهای مختلف مانند بخارا، سمرقند، طوس، مرو، خراسان و بسطام به بغداد و از آنجا به مکه بروند، همدان بوده است. برخی از افراد مانند علما و بزرگان مدت‌ها در همدان می‌ماندند و پای درس استادان همدان می‌رفتند.»

نظریه لطایف سبعه کبروی‌ها متأثر از شمس‌الدین دیلمی است

سعید کریمی در ادامه توضیحات خود، در پاسخ به این سؤال که آیا می‌توانیم بگوییم سلسله نجم‌الدین کبری، تحت تأثیر مشایخ جبال بوده، افزود: «چون زمان نیست بسیار کوتاه می‌گویم، یکی از نظریات بسیار مهم نجم کبری، لطایف وجودی انسان است. نجم کبری معتقد است که درون انسان از مجموعه‌ای لطایف تشکیل شده است. به زبان امروز بخواهیم بگوییم انسان، مجموعه‌ای از سطح و طبقات وجودی دارد. این نیست که ما فقط یک جسم و روحی داشته باشیم. نجم‌الدین کبری می‌گوید ما ۷ طبقه وجودی داریم که از جسم شروع می‌شود، روح، سِر و همین‌طور عقل و خَفی و اخفیٰ. هرچقدر به سمت بالاتر می‌رود، لطیف‌تر می‌شود و اخفیٰ است که می‌تواند با خدا دیدار داشته باشد و خدا را مشاهده کند. نجم‌الدین این نظریه خودش را دقیقاً از شمس‌الدین دیلمی گرفته است. دیلمی است که این نظریه را به‌صورت واضح در آثار خودش توضیح داده و هیچ‌کس پیش از دیلمی، این نظریه را این‌قدر به‌صورت واضح توضیح نداده بوده است. ما می‌توانیم ثابت کنیم که حتی این نظریه لطایف سبعه کبرویه‌ها هم متأثر از شمس‌الدین دیلمی است.»

آخرین پرسش مطرح‌شده به سندیت انتساب رساله امکنه و ازمنه (غایه الامکان فی درایه المکان) به عین‌القضات و ارتباط بین این رساله با «غایه‌الامکان فی درایه‌المکان» اختصاص داشت. دکتر پورجوادی در پاسخ گفت: آن اثر متعلق به عین‌القضات نیست و به عین‌القضات نسبت داده‌اند. دکتر کریمی در ادامه افزود: آن رساله همان «غایه‌الامکان فی درایه‌المکان» بوده که نوشته تاج‌الدین اُشنُهی است. اصل آن صحبت‌ها هم در آثار شمس‌الدین دیلمی وجود دارد و آن رساله منسوب به عین‌القضات است و از عین‌القضات نیست. یک نسخه‌ای هست که آن نسخه در بین آثار شمس‌الدین دیلمی آمده، ولی اسم عین‌القضات در اول نسخه نیامده که نویسنده این کتاب است. آقای بهمنش هم فکر می‌کردند این نسخه متعلق به عین‌القضات است و به نام عین‌القضات چاپش کردند. این اشتباهی بوده که ایشان کرده، درصورتی‌که این نسخه اصلاً نوشته عین‌القضات نیست.

پایان‌بخش چهل‌وششمین نشست دیدار، اجرای چند قطعه موسیقی توسط زوج هنرمند همدانی، کاظم مرادی (خواننده و نوازنده تار) و شادی فریدونی (نوازنده دف) بود.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *