همدان شهرِ هزارچشمه خشکیده
محمد غفوری منش
«همداننامه» عزیز و گرامی است، چون رسالتش در این سالها گرامی داشتن ِ فرهنگ، تمدن و زندگی است. ارزش زندگی انسان در فرصتهایی است که برای بودن و وجود داشتن دارد. اینها را می توان در لابهلای گزارشها، سطرها و ستونهای این نشریه دید و شنید.
بنده به خاطر دوریام از همدان این اقبال کمتر نصیبم میشود تا لذت تورق نسخه کاغذی نشریه و عطر ِکلمات چاپ شدهاش را از نزدیک بچشم. اغلب از طریق فعالیت «همداننامه» در فضای مجازی متوجه اخبار و رخدادهای فرهنگی و اجتماعی شهرمان میشوم. همداننامه برایم حسین زندی ست و حسین زندی یعنی همداننامه. هر دو در هم تنیده و هم معنا شدهاند، از اینرو این یگانگی بسیار مغتنم ومحترم است. حسین زندی انسانی اصیل، کار بلد و دوست داشتنی ست. او عاشق زادگاه و مردمانش با کوچه پس کوچهها، کوهها و بازارش هست. اینها را از صدا، تصویر یا قلمش میتوان دید و شنید. دغدغه اصلی و پُر شمارش برای آبادانی و حفظ ارزشهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی شهر و مردمش در الویت اهمیت قرار دارد. همدان آن دیار کهن با مردمان سخت کوش و صبور همنفس با کاروانسراها و بازارها و محلها وخانههای قدیمی درروزگاری که مورد تعرض و تخریب سوداگران سودجو قرار میگیرد.
باغها و رود خانهها و جالیزهای شهر هزار چشمه، آن بهشت آشکار و پنهان کودکیام که زیر تازیانه طمع و فساد و بیمسئولیتی؛ زخمی و بی جان شده است، از نگاه همداننامه دور نمیماند و ما اینها را از زبان و قلم حسین زندی آگاه و مطلع میشویم.
همداننامه نشریهای اخلاقمدار و مستقل است و این رویکرد ممکن است به مذاق گروهها و جناحهای سیاسی واجتماعی خوش نیاید؛ ازاینرو افقی بس سنگلاخ و دشوار را در پیش رو داشته و دارد. امیدوارم طاقت بیاورد وهمچنان که هست، ادامه دهد.
در این روزگارِ سخت وسنگین، اخلاقی بودن، اصیل بودن، فرهنگی بودن و در سلامت زیستن و نوشتن، بسیار نادر و بسیار دشوار است.