هنر دریچه‌ای به‌سوی معنا

هنر دریچه‌ای به‌سوی معنا

سخنان دکتر پورجوادی در نشست «هنر و ادبیات، با نگاهی به گچ‌بری گنبد علویان»

نجوا کندری

روز پنجشنبه ۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۹:۳۰ صبح، هم‌زمان با سومین و واپسین روز همایش «اردیبهشت هگمتانه»، چهل‌ودومین برنامه از سلسله‌نشست‌های «دیدار» با عنوان «هنر و ادبیات، با نگاهی به گچ‌بری گنبد علویان» در گنبد علویان همدان برگزار شد. در این نشست، دکتر نصرالله پورجوادی، نویسنده، عرفان‌پژوه و بنیان‌گذار مرکز نشر دانشگاهی، علاوه بر بررسی ارتباط بین باباطاهر عریان و طاهر جصّاص، به بیان سخنانی درباره گچبری‌های گنبد علویان و هدف والای آفرینندگان این هنر پرداخت.

باباطاهر عریان یا طاهر جصّاص

دکتر نصرالله پورجوادی سخنان خود را با توضیح درباره ارتباط بین باباطاهر و طاهر جصّاص آغاز کرد و دراین‌باره گفت: «در ابتدا من و آقای دکتر سوری به شرح‌حال طاهری به نام طاهر جصّاص برخوردیم. گفتم آقای دکتر سوری، بگردیم ببینیم که راجع به طاهر جصّاص چه می‌توانیم پیدا کنیم. ایشان گشت و منابع قدیمی مختلف را پیدا کرد. بعد ما دیدیم تمام خصوصیاتی که برای طاهر جصّاص ذکر کردند، با باباطاهر عریان مطابقت می‌کند؛ الا یک چیز و آن تاریخشان است.

یعنی گفته‌اند که باباطاهر در قرن پنجم بوده است. طغرل سلجوقی وقتی که به همدان می‌آید، سه شیخ را می‌بیند. این سه شیخ، باباطاهر، بابا جعفر و شیخ حمشاد بودند. طغرل این سه نفر را می‌بیند و از طاهر توقیع و تأییدیه می‌گیرد. این تاریخ با تاریخ طاهر جصّاص مطابقت نداشت. چون طاهر جصّاص در سال ۴۱۸ فوت کرده و در واقع بیشتر عمرش در قرن چهارم بوده است. مثلا حدود ۳۴۰-۳۵۰ در همدان متولد شده و تا سال ۴۱۸ هم زندگی کرده است.

خب ما نتیجه گرفتیم باباطاهر با طغرل ملاقات نکرده است. او همان طاهر جصّاص بوده که در سال ۴۱۸ فوت کرده و آن داستان هم جعلی‌ست. آقای اذکایی و بقیه هم قبول کردند که به این صورت است. با توجه به مطالبی که عین‌القضات همدانی و دیگران راجع به باباطاهر گفته‌اند، ما نتیجه گرفتیم که این طاهر جصّاص همان باباطاهر عریان است که در سال ۴۱۸ فوت کرده است.»

طاهر جصّاص و هنر گچ‌بری او

پورجوادی در ادامه درباره شخصیت طاهر جصّاص و هنر گچ‌بری او توضیح داد: «یکی از خصوصیاتی که ذکر کرده‌اند و من می‌خواهم کمی به آن توجه کنم، مسئله گچ‌بری یعنی تزیینات گچ است. همان‌طور که ما اینجا در گنبد علویان هم مشاهده می‌کنیم، کار‌هایی روی گچ کرده‌اند. این‌ها چه معنایی دارد؟ طاهر جصّاص یعنی کسی که گچ‌کار است. گچ‌کار به این معنا نیست که مثلا دیوار را کاهگل کرده‌ باشند، بعد یک نفر سر چهارراه ایستاده باشد، او را بیاورند و بگویند بیا این دیوار را گچ‌کاری و سفید کن. نه! جصّاص یعنی کسی که کار هنری می‌کرده و چنین کارهایی (اشاره به گچ‌کاری گنبد علویان) را در درودیوار انجام می‌داده است؛ نه هر در و دیواری.

می‌گویند که این طاهر جصّاص از یک زمانی از این کار دست برمی‌دارد. این شخص، عالم و دانشمند بوده است. می‌گویند حتی مثلا کتاب‌های مقدس یهودی و مسیحی را تدریس می‌کرده و سیصد شاگرد پای درس او می‌نشستند. این یعنی او یک گچ‌کار و کسی که درودیوار را با گچ تزیین می‌کرده، نبوده است. یک آدم ساده‌ای نبوده، چنین شخصیت علمی‌ای داشته و شاعر هم بوده است. شعرهای اصیلش و نه شعرهایی که به او نسبت داده‌اند، واقعا اشعاری بسیار بامعنا، عرفانی و معنوی‌اند.»

هنر دریچه‌ای به‌سوی معنا

سپس بنیان‌گذار مرکز نشر دانشگاهی به بیان چگونگی رسیدن به معنا از طریق هنر پرداخت: «خب این شخص درعین‌حال با گچ هم تزییناتی را انجام می‌داده است. این یعنی چه؟ چرا؟ اهمیتش چیست؟ چرا درودیوار را با گچ تزیین می‌کردند؟ آیا برای مسائل هنری است؟ بصری‌ست؟ یعنی اینکه آدم نگاه می‌کند و می‌گوید زیباست؟ یعنی هنر به این معناست؟

یکی از مسائلی که در عرفان ما مطرح بوده، این است که ما چگونه می‌توانیم از راه محسوس به معقول و به عالم روحانی و عالم عقلی ارتقا پیدا کنیم. اگر زیبایی محسوس را می‌بینیم، بتوانیم به زیبایی معنوی و معقول پی ببریم.

اشخاصی در موزه‌ها جلوی یک تابلو می‌ایستند و مدت‌ها همین‌طور درنگ و تامل می‌کنند. تامل کردن در آثار هنری یعنی چه؟ تأمل‌کردن در آثار هنری برای این است که شما بتوانید به عمق معنایی که در آن هست و به آن جنبه‌های روحانی، معنوی و مینوی آن اثر راه پیدا بکنید. در واقع محسوس دریچه‌ای برای رسیدن به معقول و رسیدن به معنا است. گیتی راهی است برای اینکه ما را به عالم مینو هدایت کند. این اساس آن «نظر عبرت» است. «عبره» به معنای عبورکردن است. از محسوس به معقول عبور می‌کردند.

شاهد چیست که می‌گویند شاهدباز است؟ می‌گفتند شاهد صنع است. وقتی می‌گویند صنع یعنی هنر؛ یعنی اثر هنری. وقتی به خدا می‌گویند صانع، یعنی خدای هنرمند. کسی که آثار هنری را خلق می‌کند. اگر شما غروب آفتاب را می‌بینید و همین‌طور با دیدن آفتاب تکان می‌خورید، برای چیست؟ برای این است که شما دارید به صنعِ بزرگ‌ترین هنرمند، نگاه و تامل می‌کنید. برای این است که این شما را از محسوس به عالم روحانی، عالم معنوی و عالم مینوی هدایت می‌کند.»

تامل در آثار هنری، راهی برای رسیدن به معنویت

دکتر پورجوادی در بخش دیگری از سخنانش به هدف والای آفرینندگان اثر هنری اشاره کرده و در این باره گفت: «هنرمندی که گچ‌کاری می‌کرده، داشته چه‌کار می‌کرده است؟ او داشته از صانع عالم تقلید می‌کرده است. همان‌طور که صانع عالم این زیبایی‌های طبیعت را خلق می‌کرده و صناعتش در این بوده که چیزهایی که ما در این عالم مشاهده می‌کنیم بیافریند، آن هنرمند هم تقلید می‌کرده است. تقلید می‌کرده و یک اثر هنری به وجود می‌آورده که شما با نگاه‌کردن، نظر کردن و تأمل‌کردن در آن بتوانید به عالم مینو هدایت شوید؛ بتوانید به معنویت و به روحانیت پی ببرید. این کاری بوده که در قدیم یک جصّاص می‌کرده است.

چنین بناهایی برای این است که شما به اینجا بیایید و به درودیوار که نگاه می‌کنید، این درودیوار، شما را هدایت کند. با همین تامل کردن شما را به ساحت دیگری ببرد. این نیست که همین‌طور چشم‌بسته یا در غفلت بیایید، نگاهی بکنید و بگویید به‌به! اینجا باید بنشینی ذکر بگویی و مراقبه بکنی. وقتی چشمانت را باز می‌کنی، به درودیوار که نگاه می‌کنی، درودیوار هم باید با تو حرف بزند. باید تو را به یک جای دیگری ببرد. این کاری بوده که جصّاص می‌کرده و هر کسی هم نمی‌تواند این کار را بکند.

ببینید مثلا شما به کردستان که می‌روید، کسانی هستند که دف می‌زنند. خیلی‌ها هستند که در کردستان دف می‌زنند. ولی دف‌زن‌های مخصوصی هستند که با دفشان کارهای دیگری با اشخاص می‌کنند؛ طرف این‌قدر از خودش بیخود می‌شود که از این‌طرف دهانش سیخ می‌زند و از آن طرف دهانش بیرون می‌آید. او چه‌کار کرده است؟ او با دفش چه‌کار کرده که آن فرد یک چنین حالی پیدا کرده است؟ آن دفی که او می‌زند، دف زدن معمولی دیگران نیست. طاهر درست است که گچ‌کاری می‌کرده، ولی یک گچ‌کار معمولی نبوده است. او یک کاری می‌کرده و به‌اصطلاح آن فوت کوزه‌گری را در اثر خودش می‌دمیده است.

نشانه‌های مانوی بودن باباطاهر

دکتر نصرالله پورجوادی سخنان خود را با بررسی نشانه‌های مانوی بودن باباطاهر به پایان رساند: «می‌گویند طاهر بعد از مدتی این کار را کنار گذاشت. می‌پرسند چرا این کار را کنار گذاشتی؟ پاسخ می‌دهد اینها باعث می‌شد که مردم به «من» توجه کنند. به جای اینکه به معنا توجه کنند، به خالق همه چیز توجه کنند، به من توجه می‌کردند. من نمی‌خواستم در این میان باشم. این است که این کار را ترک کردم و کنار گذاشتم.

مرحوم اذکایی به من گفت این یکی از نشانه‌های مانوی بودن باباطاهر است. چرا؟ چون به‌هرحال مانویان این کار را می‌کردند. مانی اصلا به نقاش بودن معروف بوده است. مانی چه‌طور نقاشی بوده؟ مانی نقاشی بوده که می‌توانسته یک اثر هنری رو خلق کند تا شما را به عالم مینو هدایت کند. یعنی شاهد می‌آفریده است. شاهد یک اثر هنری در عالم محسوس است که این شما را به عالم مینو هدایت می‌کند. به این شاهد می‌گویند و او می‌توانسته آن را خلق بکند. یعنی یک کار الهی، یک کار خدایی، می‌توانسته انجام دهد.

اذکایی به من گفت این یکی از نشانه‌های مانوی بودن است که البته نشانه‌های دیگری هم بوده است. یکی دیگر از این نشانه‌ها این است که هیچ جانوری را آزار نمی‌داده است. می‌گویند خرقه‌ای داشته که این خرقه را بیست سال نشسته بوده، یکی از مریدانش می‌گوید که اجازه بده من این خرقه را ببرم بشویم و بیاورم. ابتدا می‌گوید نه. دوباره مرید می‌گوید اجازه بدهید بشویم، پر از شپش شده است. باباطاهر می‌گوید می‌خواهی ببری ببر، ولی به‌شرط این که هیچ‌کدام از این شپش‌ها آزار نبینند.

یکی برای من نوشته بود که آقا این یعنی چه؟ یک لباسی داشته که مثلا بیست سال نشسته، چرک بوده و شپش داشته است. این چه آدمی‌ست؟ خب این هم یک‌گونه نگاه‌کردن به این آدم است. ولی یک نگاه هم این است که این آدم حتی حاضر نبوده که شپش‌ها را آزار بدهد. حاضر نبوده که حیوانات رو بکشند و به او غذا بدهند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *