*محمدحسین رضایی
*خبرنگار ورزشی
تاثیر ورزش بر عرصه سیاست به گونههای مختلف دیده شده است. با توجه به میزان توجه عمومی به ورزش در یک کشور، این پدیده هنگام پیروزی یا شکست در سطح بین المللی گاه تاثیرات قابل توجهی بر شرایط سیاسی میگذارد.
ورزش آنگونه که تجربه به ما میآموزد، دارای تاثیرات مختلف اجتماعی سیاسی در ابعاد داخلی و بین المللی است. از جمله نقش ورزش در تحکیم ارزشهای اجتماعی، تقویت روح همبستگی ملی، افزایش مشارکت سیاسی و مانند این آشکار بوده است.
خیلیها سعی کردهاند که رقابتهای مهم ورزشی را به سیاست مرتبط کنند، به عنوان نمونه، پیروزی تیم ملی کشور را بر کشور دیگری که به لحاظ سیاسی دشمن تلقی میشود، نوعی پیروزی سیاسی قلمداد کنند. اما همه میدانند که این وصله، ناجور تر از آن است که به ذات ورزش بچسبد. مسلماً موفقیت ورزشی یک کشور در رقابتهای قهرمانی جهان، برای آن کشور به لحاظ سیاسی ارزشمند است، زیرا از قدرت، استقلال و توانمندی مردم آن سرزمین حکایت میکند اما این تنها وجه ایجابی قضیه است.
حال با این پرسش مواجه هستیم که آیا سیاسی بودن ورزش خوب است؟ و اصولا در شرایط امروز جهان ورزش، میتواند خود را از سیاست جدا کند؟ آیا سیاسی بودن ورزش تنها به معنی حضور افراد سیاسی و نظامی در راس امور ورزش است؟ آنچه از سیاسی بودن ورزش در ایران برداشت میشود پاسخ مثبت به این پرسش آخر است؛ اینکه ورزش آن آگاهی سیاسی است که روسای هیئتها و مدیرعامل باشگاهها افراد سیاسی و نظامی باشند اما حقیقت ماجرا این نیست و این باور برداشتی بسیار سطحی از مسئله سیاسی شدن ورزش در ایران است.
کشورهای مختلف در دنیای امروز از ورزش به عنوان یک وزنه سیاسی جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده میکنند و این مسئله بر هیچ کس پوشیده نیست.
اما نوع بهرهگیری از ورزش در مسیر سیاست است که بسیار حائز اهمیت است که کشورهای اروپایی از حداقل نفوذ سیاسیون در تصمیمات ورزش برخوردار هستند اما در سوی دیگر از ظرفیت ورزش در جهت اهداف سیاسی خود حداکثر استفاده را میبرند. در این کشورها هرگز یک سردار نظامی رئیس یک هیئت و یا مدیرعامل یک تیم فوتبال نمیشود اما یک هیئت ورزشی و یا یک تیم فوتبال میتواند رفتار یا سرنوشت یک سردار نظامی را تحت تاثیر قرار دهد و این تفاوت اصلی سیاسی بودن ورزش در ایران و کشورهای دیگر است.
در سالیان اخیر ورزش تریبونی بسیار گسترده و کم خرج برای سیاستمداران شده و آنها حداکثر بهرهبرداری را از آن در جهت پیشبرد اهداف خود میکنند و بسیاری از سیاستمداران شهرت از دست رفته و یا هرگز به دست نیامده خود را در سالنهای ورزشی میجویند.
در استان همدان هم در این سالها چهرههای سیاسی زیادی به ورزش ورود کردهاند که حضور آنها واکنشهای مثبت و منفی زیادی را در پی داشته است. موافقان اغلب بر این باورند که حضور این افراد که از نفوذ بسیار خوبی هم برخوردارند باعث گسترش ورزش و تزریق منابع مالی به واسطه این افراد شده است و از طرف دیگر مخالفان که تعدادشان هم کم نیست، میگویند: این افراد که اصلا سابقه و تخصص ورزشی ندارد و به اصطلاح حتی یک عکس با شورت ورزشی در کارنامه آنان نیست، نمیتوانند با چالشهای ریز و درشت ورزش و ورزشکاران کنار بیایند و همین افراد باعث نابودی تیمهای ورزشی استان که زمانی در سطح اول کشور آقایی میکردند، بودهاند.
در سال گذشته شاهد تصمیمات خوبی برای مجامع انتخاباتی هیئتهای ورزشی استان همدان بودیم مثل ممنوعیت حضور بازنشستگان در هیئت ورزشی، ممنوعیت حضور افرادی که ساکن استان همدان نیستند اما مهمترین انتقادی که هنوز هم به مجمعهای انتخاباتی استان وارد است رقابتی نبودن انتخابات است، در اکثر موارد شاهد هستیم که فقط یک کاندید برای تصاحب هیئت مربوطه وجود دارد که نقطه بسیار منفی است.
اما در نهایت باید چه کرد ؟حضور سیاسیون در ورزش نتیجه مثبت میدهد یا منفی ؟ شاید سختترین بخش ماجرا تشخیص همین مرز باشد.
از طرفی اگر منافع و تامین شود میگوییم دخالت در سیاست در ورزش بار مثبت دارد و چقدر اتفاق مبارکی است و از طرف دیگر اگر عکس خواسته میشود با حضور آن مخالفت میکنیم.
حال ورزش را خالی از حضور سیاسیون تصور کنید؛ ورزشی احتمالا پاک، باحاشیه و هیجان کمتر و البته شاید با تاریخچه سبکتر.
به هر حال نمیتوان نقش پررنگ سیاست را در تبدیل شدن ورزش یکی از مهمترین موضوعات جهان نادیده گرفت. اگر امکان وجود ورزشی بدون هرگونه گونه نگاه سیاسی را داشته باشیم آن ورزش چگونه خواهد بود؟ آیا ممکن است؟