*مریم مختاری نژاد
*کارشناس ارشد معماری
*پژوهشگر، نویسنده و مدرس دانشگاه
برخی افعال بشرـ ذاتاًـ ماندگارترند. اینگونه افعال، دقت بیشتری در حادثشدن میطلبند. معماری نیز یکی از اینگونه افعال است؛ آنچه از فعل معماری، حادث میشود، اثری است ماندگار و طولانیمدت در سیمای شهری. هر روز و هر ساعت آن را میبینیم. بپسندیم یا نه، میتواند به مرور و در کمال ناباوری، سلیقه و حتی خلق و خوی شهروندان را نیز تغییر دهد. آنچه که معماران در شهرها خلق میکنند، ابر بهار نیست که بیاید و به آنی برود؛ سالها، دههها و حتی قرنها میمانَد و شخصیت شهرهای ما را شکل میدهد.
معماری هر شهر و یا کشور، آینه فرهنگ آن است؛ فرهنگ، شهرها را میسازد و شهرها، فرهنگ را. بررسی معماری در ادوار تاریخی نشان میدهد معماری در هر برههای از تاریخ، مشخصه خود را دارد. به گونهای که عموما با مشاهده هر بنا میتوان حدسیاتی در مورد سن شناسنامهای آن زد.
اولین جرقههای حضور نماهای رومی در دهه ۸۰ اتفاق افتاد و آن زمان هیچکس به مخیلهاش نیز خطور نمیکرد روزی برسد که شهرهایمان عملا مورد حمله گسترده نماهای رومی قرار بگیرند. نمارومیهایی که البته خود رومیها نیز شاید چنین پدیدهای برایشان غریب باشد! جل الخالق! بعضیهایشان را آنها نیز ندارند اما ما داریم! بله! برخی از این نماها را بر اساس هیچ منطقی نمیتوان رومی نامید. این نماهای سرشار از جزئیات اجرایی و طاق و قوسهای ظریف، پس و پیشها و بعضا برخی حرکات ابداعی عجیب را نه میتوان رومی نامید، نه ایرانی. به تعبیری اینها همان شترگاوپلنگی هستند که هم شترند، هم گاو و هم پلنگ! و جالب اینجاست که هیچکدامشان هم نیستند! ضمن اینکه بر همهمان مبرهن است که در حال بلعیدن ذهن معماران خلاقند. بیایید اندکی بیتعصب و بدون هیچگونه جانبداری، با خود تامل کنیم؛ نه میتوان زیبایی سنگ را کتمان کرد و نه ظرافتهای هنری موجود در این نماها را انکار. اما آیا هر آنچه که زیباست، خوب است و به جا؟ بدیهی است هر پدیدهای تازه وارد، در صورت وجود خلاءـ حتی اگر کفایتِ شایستگی و بایستگی را نداشته باشد ـ همراه با عناصر زمینه ای، در تداومِ حضور، شانس بالایی خواهد داشت. و این دقیقا همان اتفاقی است که برای رومیهای لاکچری شده به وقوع پیوست! عناصری همچون نبود ایدهها و طرحهای نو و استفاده از مصالح جدید همسو با فرهنگ و هویت ایرانی، چراییِ یکهتازی نماهای رومی را تقویت کرد.
مسلم است با توجه به تحولات جامعه و تغییرات دنیای امروز، تغییر در نماهای ساختمانی نیز امری اجتنابناپذیر است. همانطور که در شهر قدیمی همدان، حیاط همان پارکینگ هم بود، اما امروزه همه ساختمان های شهر پارکینگ دارند. تحول نمای ساختمانی هم همینطور است؛ نیازمند تدابیر فکر شده و در مسیر صحیح است تا به ثمر بنشیند. اما امروز، جولان نماهای رومی در سطح شهرهای ما تبدیل به یک اپیدمی گسترده شده که با اتخاذنکردن تدابیر فکرشده و البته کارآمد و نکته بینانه ـ به سرعت چشم بر هم زدن ـ میتواند سلیقه و فرهنگ جامعه را تغییر دهد.
بزرگترین ضربه غولهای کلاسیک، بستن میدان برای ایدههای جدید و رو به جلوی معماران و طراحان است. ضمن اینکه از نظر روانشناختی، محدود و چهارچوب کردن طراحان در یک سبک یا مصالح خاص نیز میتواند دقیقا معادل همین برآیند، مخرب باشد. سوال اینجاست؛ پس چه باید کرد؟
اندک زمانی است که شاهد رخ نمایی ساختمانهایی با نماهای جدید در سطح شهر هستیم. بناهایی با نگرشی متفاوت به مصالحی همچون آجر؛ شکوهمند و فاخر! رویکردی نوین که نرم نرمک در حال کمرنگ کردن نماهای رومی است! چنان که حقیقتا رومیانِ تمام سنگیِ شهرمان نیز قلقلکشان آمده است. این همان تاثیر راهحلهای فکرشده و نکتهبینانه است؛ به مرور و محکم، آهسته و پیوسته! چنان که تاثیر این نماها بر روی تغییر نگرش و سلیقه سازندگان نیز به وضوح در حال آشکار شدن است.
قدیمیهایمان یادشان خوش! میگفتند: «کاریست که شده»! بله این «مُد» نیز همانند سایر مدها روزی از عرش به پایین می افتد (که گویا اکنون در یک مسیر صحیح در حال وقوع است). اما بدیهی است که نتیجه چنگ زدنش بر سیمای شهرهای ما سالهای سال باقی خواهد ماند…
با کمال احترام٬ لازم به ذکر است ٬این مطلب عنوان شود که الزاما هر چه از گذشته به حال رسیده و ریشه تاریخی دارد مناسب نیست و نکته دوم و بسیار مهم برای شما که ظاهرا معمارید٬ اینکه نظر شخصی خود را هرگز در دید عموم نگذارید. ایده خوبی نیست.اگر بحث خنده داری دارید در بخش جک ها در سایت ها بنویسید ٬ .ظاهرا طبع شادی دارید.امید که در این زمینه بیشتر موفق باشید.
نظر شخصی خودتان را در اینترنت منتشر نکنید
خودتان دوست ندارید برید داخل ساختمان های سنتی و با فرهنگ و زندگی سنتی گذران ایام کنید
نظر بسیار بی ارزشی از سوی نویسنده محترم منتشر شده و امیدوارم ایشان قبل از ارائه سلیقه های شخصی و بی اساس خود در فضای مجازی کمی مطالعه می کردند.هر چند که معماری کاملا سلیقه ای بوده و هر کس حتی بدون مطالعه هم خود را صاحب نظر می داند
منطقا نظر درستیست٬ البته در تمامی زمینه های زندگی ما ایرانیان از چنین نفوذ فرهنگی در امان نمانده٬ با قدری درنگ شاید بتوان گفت نداشتش پایه های فرهنگی درست و استمرار آن را عامل پذیرش چنین عامل و عواملی از این دست را در معماری ( که نشانه فرهنگی یه جامعه است) دانست. درست مثل پدیده عدم بهداشت و تمیزی معابر (که با قیاس با بسیاری کشورهایی که ما آنها را فرهنگهای مهاجم می نامیم) بسیار در وضعیت بدی قرار دارد.خب آنان بسیار جلوترند.دقت نظر خوبی داشتید.سربلند و پایدار باشید.