پرواز خالق مرغ درخت اقاقی

0

*حسین زندی

*روزنامه‌نگار

عبدالله رضوی عمادی (عبدالله عماد) زاده سال ۱۳۲۴ در همدان بود. او پس از دهه‌های پر فراز و نشیب زندگی و جنگیدن با روزگار، سوم فروردین ۱۴۰۰ با زندگی بدرود گفت.

زندگی عبدالله عماد سه جنبه دارد؛ جنبه شخصی که رابطه‌ها، علایق و سلایق شخصی و خانوادگی او را در بر می‌گیرد و پرداختن به آن ضرورتی ندارد. دیگر زندگی سیاسی اوست که مجال دیگری می‌طلبد و در این‌جا به این نکته بسنده می‌کنم که او پس از سال‌ها زندانی‌شدن در همدان، مشهد و تهران و مخالفت با حکومت پهلوی، در سال‌های واپسین عمر زبان به انتقاد از خود گشود و بارها به شیوه فعالیت سیاسی خود انتقاد کرد و از گذشته خود برائت جست، که هرگز این نکته به مذاق همفکرانش خوش نیامد. در گفتگوهایی که با او داشتم بارها در این باره گفت که امیدوارم در فرصتی مناسب متن این گفتگوها در اختیار مخاطبان قرار گیرد.

اما مهم‌ترین بخش زندگی او به نوشتن برمی‌گردد. عبدالله عماد به صورت ذاتی نویسنده بود، نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد و حاصل سال‌ها فعالیت در عرصه نویسندگی چندین اثر چاپ شده و چاپ نشده است. او مجموعه داستان «خر خر» را در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد، سال ۹۳ مجموعه «مرغ درخت اقاقی» از او منتشر شد و سال ۱۳۹۶ کتاب «سرگیجه» که خلاصه‌ای از یک رمان بلند است به صورت مجموعه داستان به بازار آمد. در  واپسین ماه‌های عمرش رمان بلند جنایت بی مکافات را به من سپرد تا پس از ویراستاری چاپ کنم، اما متاسفانه عمرش کفاف نداد تا این اثر را ببیند. او نوشته‌های پراکنده و دو رمان دیگر نیز داشته که متاسفانه در سال‌های دور از بین رفته است. امیدوارم دیگر کارهای پراکنده او توسط خانواده و دوستان گردآوری و چاپ شود.

زنده‌یاد عبدالله عماد
زنده‌یاد عبدالله عماد

نگاهی به آثار

اما نویسندگی عبدالله عماد؛ پس از «موسی نثری» که از نخستین رمان نویسان ایرانی است، می‌توان گفت عبدالله عماد اولین داستان‌نویس مدرن همدانی است. او مجموعه داستان خرخر را سال ۱۳۴۷ در ۲۳ سالگی توسط «انتشارات بهروز» منتشر کرد. این اثر تحت تاثیر هدایت نوشته شده، به ویژه برای نوشتن این مجموعه بوف کور در ناخودآگاه نویسنده تاثیر زیادی داشته است. هر چند امروز می‌توان نگاه منتقدانه‌ای به این اثر داشت اما در زمان خود یعنی ۵۳ سال پیش بسیار کار مهمی بوده است. در داستان اول، شخصیت اصلی که مرد است، عاشق پسری است که کشته شده و داستان بر سر عشق بازی این مرد با دوست مقتولش می‌گذرد. در این داستان همه چیز سیاه و خشک است، حتی آب هم گندیده است، محله زباله‌دانی است، برف سیاه است حتی نور هم سیاه نشان داده می‌شود. گربه‌ها نحیف، کودکان خشن، دیوار حوض ترک خورده، روی آب جلبک زده، پدر و مادر بچه‌ها مرده و قهرمان داستان تنها به یک گربه می‌اندیشد و تنهایی خود و عشقی که کشته شده است.

در قهوه‌خانه همه کاسه خون می‌خورند، فروشندگان عشق، قلب و دست می‌فروشند. خشونت روزگار به صورت اغراق آمیزی در این داستان نمود پیدا کرده است. به نظر می‌رسد این کار تحت تاثیر چوبک و هدایت است هرچند نتوانسته از عهده آن برآید.  شخصیت‌ها اسم ندارند، فضا وهم انگیز است و گویی ایدئولوژی روزگار تاثیر شدیدی در این نوشته گذاشته است.

داستان دوم خر خر است. باز هم برف، سرما، مرغ سیاه که در زیر چرخ ماشین رفته، خون، زیرزمین تاریک، لحاف کهنه، بچه‌های کثیف مردنی و زرد، زن روماتیسمی، اسهال خونی، بوی گنده مدفوع بچه، وصله‌ها همه ناجورند. گویی نویسنده نمی‌خواهد یا نمی‌تواند عنصر زیبایی را ببیند یا به تصویر بکشد و تنها سیاهی‌ها را می‌بیند.

او در این مجموعه داستان در کنار توصیف‌های کوتاه بیشتر به کنش و عملکرد شخصیت‌ها می‌پردازد در بیشتر قصه‌ها راوی اول شخص است. در داستان سوم و چهارم نیز فقر و عنصر خون همه جا دیده می‌شود.

داستان پنجم که سکته قلبی نام دارد به زندگی احمد حمال و پسرش می‌پردازد که درگیر فقرند. داستان از مطالبه یک مداد از پدر خانواده شروع می‌شود اما بحث ایدئولوژیک حمال‌ها در محل تجمع آن‌ها ادامه پیدا می‌کند. او در این داستان فاصله طبقاتی را به تصویر می‌کشد و با مرگ حمال در زیر بار فقر داستان تمام می‌شود. باز هم عنصر خون پررنگ است.

اتفاق‌ها در همدان می‌افتد، برخی گفتگو‌ها به لهجه همدانی و برخی نیز لهجه تهرانی است و این کار باعث شده از یکدستی خارج شود. این داستان هم اجتماعی و رئال است. تاکسی بارهایی که با ورودشان نان و روزی حمال‌ها را آجر کرده‌اند.

داستان ششم خرخر، تاریک و روشن نام دارد؛ داستانی مهم و طولانی. قصه نویسنده‌ای که داستانش را سردبیر نشریه پس زده و چاپ نکرده. او آرزو دارد نویسنده‌ای بزرگ شود و خود را با نویسندگان مطرح روزگار مقایسه می‌کند. عشق باعث نوشتن می‌شود، عشق دختری به نام پروین که از سوی رفیقش به خیانت می‌انجامد و زندگی‌اش تباه می‌شود. داستان شروع خوبی دارد اما به سبک داستان‌های عامه پسند تمام می‌شود.

نویسنده صحنه‌های سورئال جالبی خلق می‌کند مثلاً عکس جغدی که بر روی تابلوی نقش برجسته حرکت و پرواز می‌کند.

در این داستان عنصر خون از سینه مادر بیرون می‌زند، تلخی و سیاهی باز هم در این داستان نمود دارد اما در این داستان از یک اثر مدرن به سبک کارهای حسینقلی مستان می‌رسد یعنی یک پاورقی.

به هر روی این مجموعه بسیار مهم است و در تاریخ ادبیات داستانی همدان نقش پررنگی دارد. عبدالله عماد چه در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی و چه نویسندگی انسانی جسور است و این جسارت او در ۲۳ سالگی ستودنی است.

مرغ درخت اقاقی

این اثر در سال ۱۳۹۳ از سوی انتشارات آوامتن به چاپ رسیده. کتاب مجموعه داستان مرغ درخت اقاقی مجموعه ۵ داستان است. داستان من و مرغ درخت اقاقی، شب عشق و وغار و باران، طلان، آل و مصطفی بیا که نام کتاب از داستان اول گرفته شده است. بیشتر شخصیت‌های داستان‌های عماد اسم ندارند و آن‌ها را به عنوان حمال، پیرزن، سید، پدر، زن، آقا و مانند این می‌شناسیم.

او ۹ شهریور ۱۳۹۴ در مراسم رونمایی این کتاب گفت: «قصه‌های مرغ درخت اقاقی را به دلیل برائت از ماتریالیست بودن انتخاب کردم و امیدوارم در رساندن این پیام موفق شده باشم». این جمله و اعتراف باعث رنجش دوستان و همفکرانش شد اما درست یا غلط جسارت او ستودنی بود. او کاری را که فکر می‌کرد درست است، انجام می‌داد. در واقع برای خودش زندگی می‌کرد و خودش بود.

در مرغ درخت اقاقی به بازنویسی و بازآفرینی قصه‌های عامیانه می‌پردازد در واقع نگرش به کهن الگوها در این مجموعه بسیار مشهود است. داستان‌های این مجموعه نیز مانند خرخر خواننده را درگیر می‌کند. نویسنده در این کتاب نشان می‌دهد علاوه بر داستان‌نویسی مدرن که خرخر تجربه موفق اوست، در نوشتن قصه‌های عامیانه نیز زبردست است. در عین حال که داستان‌ها ارتباطی به هم ندارند اما درون مایه فولکلوریک باعث می‌شود خواننده ارتباط نامحسوسی را در این داستان‌ها حس کند.

مرغ درخت اقاقی که نام کتاب هم از این داستان گرفته شده، برگرفته از افسانه‌های کهن است اما روایت عماد آن را خواندنی کرده است. نگاه عبدالله عماد در مجموعه مرغ درخت اقاقی به همدان و الوند متفاوت است، اتفاق‌ها بیشتر در بستر شهر‌همدان می‌افتد بی‌آن‌که تاکید مضاعف به این موضوع داشته باشد. بر همین اساس می‌توان این مجموعه را در قالب ادبیات اقلیمی آورد. او داستان اول افسانه‌های کهن را دستمایه قرار داده و روایتی امروزین به آن داده. اما گویی رگه‌هایی از زندگی عماد در این داستان به جا مانده است. داستان آل نیز بر اساس یک افسانه شکل گرفته. آل در قالب رشته مویی بور ظاهر می‌شود و همراه با قیماق داخل بدن زن یا زائو شده و خونش را می‌خورد و زن را می‌کشد. در این داستان نیز مانند داستان‌های خرخر عنصر خون پررنگ است، داستان آل خودخواه و زن زائو که مدام خونریزی دارد. اگرچه در پایان برخی داستان‌ها به بازنویسی اشاره شده اما گویی داستان‌ها ویرایش و بازنویسی چندانی نداشته‌اند که اگر چنین بود داستان‌های شسته رفته به دست مخاطب می‌رسید، انگار داستان‌نویسان همدانی اعتقادی به بازنویسی و ویرایش ندارند.

آئین رونمایی از کتاب مرغ درخت اقاقی
آئین رونمایی از کتاب مرغ درخت اقاقی

در داستان آل خواننده با واژه‌های غریب مانند گردنبند «شوه» خسلانی و مانند این روبرو می‌شود. عماد با آوردن واژه‌ها و کلمات محلی نشان داده، این نویسنده است که به کلمات بار معنایی می‌بخشد. عبدالله عماد از اولین نویسندگانی است که در داستان‌هایش همدان را می‌بیند. البته پیش از او موسی نثری این موضوع را به درستی در نظر گرفته اما در داستان‌نویسی مدرن عبدالله عماد اولین کسی است که این جسارت را داشته که وقایع داستان‌هایش در همدان پرورده شود. دست کم نشانی‌هایی از زادگاهش در داستان‌ها دیده می‌شود. اصطلاحات، گیاهان بومی، مکا‌ن‌ها، اسامی افراد و افسانه‌های همدانی در بیشتر کارهای او نمود دارد. در داستان طلان، آل، مصطفی بیا، مرغ درخت اقاقی و شب عشق و غار و باران این موضوع مشهود است. «طلان» داستان پختن حلوای خیرات برای شوهر زنی به نام طلان است. در این داستان نیز عنصر خون وجود دارد؛ زن دستش را زخمی می‌کند، نمک به روی زخم می‌ریزد تا شب نخوابد و از اسرار شوهر آگاه شود. اشاره به جن سمدار، جفت شدن کفش شوهر توسط پری، زین شدن اسب از غیب، آب و جارو شدن حیاط و خانه و موارد دیگر برگرفته از باورهای عامیانه است که نویسنده در این داستان آورده است. «مصطفی بیا» نام آخرین داستان کتاب مرغ درخت اقاقی است در واقع درخشان‌ترین داستان این مجموعه است افسانه مرغ مصطفی بیا را با موضوع اجتماعی روز یعنی فقر پیوند داده و یک اثر خوب خلق کرده است. داستان زنی شوهر مرده که برای سیر کردن شکم کودکش به چیدن و فروختن گیاهان وحشی یا گیاهان دارویی روی می‌آورد و به دامنه الوند می‌روند و پسر را گرگ می‌خورد. عماد در این داستان با نابرابری و تظاهر می‌پردازد، بخشی از داستان را از زبان کودک می‌نویسد و واگویه‌های زن هم به زیبایی نوشته شده است.

در این داستان عشق مادر به کودک بسیار درخشان است و خواننده را درگیر می‌کند. عبدالله عماد یک غریزی‌نویس است. در جایی آموزش نویسندگی ندیده او در بین مردم زیسته و داستان آن‌ها را نوشته و هر آن‌چه نوشته بر اساس تجربه شخصی بوده است. بدون شک جای او در آینده بسیار خالی خواهد بود اما آثاری که از او  به یادگار مانده است نام او را ماندگار خواهند کرد.

یادش گرامی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.