*پلاک ۶۷؛ خانه همداننامهای ها
*نازنین ناصری
در محله حاجی، کوچه آخوندیها خانهای قدیمی وجود دارد. خانهای که بیشتر مردم همدان آنچه که در شهر میگذرد را با این خانه و اهل آن و نگاشتههایی با قلم آنها میشناسند. اگر بخواهم این خانه را برای شما توصیف کنم تا در ذهن خود تداعی کنید، این گونه است که وقتی از در وارد حیاط این خانه میشوی ابتدا سیزانی را میبینی که درب آهنی قدیمی به رنگ آبی دارد. شاید بتوان گفت جلسات کاری و اکثر تصمیمها در این سیزان در پشت میز و صندلی آن گرفته میشود البته با جوی دوستانه. از آنجایی که این خانه قدیمی است هویت آن تغییر نیافته و شاید روزی این خانه نیز به عنوان محیط فرهنگی ثبت ملی شود. به امید آن روز.
از طرف دیگر درخت توت را در گوشه حیاط میبینی که خودنمایی میکند. پلههای آهنی به رنگ آبی مسیری برای رسیدن به اتاقهای بالای سیزان است. این پلهها در تابستان با برگهای سبز توت عجین میشوند و تصویری رویایی با دیوار رنگ شده و درخت توت به نمایش میگذارند. از پلهها که بالا میروی، گلدانهای سفالی پر از گل و زیبایی را که مشرق به درب حیاط است میبینی و در روبهروی آن دو اتاق کوچک را میبینی که نما و دکور آن امروزی نیست و محیط اداری نیز در آنها به چشم نمیخورد و تصور میکنی که گویی مهمان یک خانه هستی. این خانه دفتر مشق ماست، خانهای که هر روز افراد زیادی درپی آن و رسالتش هستند و همواره به این خانه رفت و آمد میکنند. در این خانه فرهیختگان زیادی حضور یافتند و اکنون برخی از آنها در کنار ما نیستند. استاد پرویز اذکایی از بزرگان ادبیات همدان که همیشه با آمدن خود به این خانه قصههای گذشته همدان را در مقابل چشمان ما تداعی میکرد گویی خود ما در آن زمان و مکان بودیم. از هنرمندان، شاعران، فعالان محیطزیست، میراثداران، تاریخدانان، باستانشناسان و هر شخصی که کمی دغدغه همدان و هویت همدان را داشته در این خانه مهمان بوده و برای یکبار هم که شده مزه چای آن را چشیده و از صفا و صمیمیت این خانه بهرهمند شده است.
آری این خانه همداننامه نام دارد و امسال همداننامه ما هفت ساله شد.
اهالی همداننامه در این هفت سال نامههای زیادی از زبان شهر هگمتانه نوشتند و به اشتراک گذاشتند. نامههایی که هر کدام به گوشههایی از شهر پرداختند. این نامهها از زبان قله پر فراز آن الوند استوار و پندهای هخامنشی در کتیبههای گنجنامه، نامههایی از دل باباطاهر عریان در شهر خوبان، دوایی بر زخم تن خسته شهر از حکیم بوعلیسینا و آثاری از باستان هگمتانه برای جهانی شدن همدان بودند.
این رسانه در این هفت سال به جرات میتوان گفت اندازه یک نسل برای همدان و همدانی نوشت. در همه حال کنار مردم همدان بود. در چند سالی که همراه و عضو خانواده همداننامه بودم از نزدیک شاهد دغدغه همداننامهایها برای همدان بودم. در همه بخشهای فرهنگی، تاریخی، گردشگری، اجتماعی، محیطزیست و منابع طبیعی و حقوق شهروندی مطالبهگر بود و همه اهالی این خانواده همواره در حوضههای مختلف نوشتند و نوشتند. در جاییکه تاریخ و تمدن همدان یا بهتر بگویم هگمتانه پایتخت مادها دچار بیتوجهی میشد همداننامهای ها فورا نوشتند و به گوش مسئولان رساندند که هوای میراث همدان را داشته باشند تا بماند به یادگار برای فرزندان ما.
روز فراموش نشدنی ۶ مرداد ۱۴۰۳ که هگمتانه ثبت جهانی شد یادآور این است که همداننامه رسالت خود را برای شهر همدان تمام کرد. اما این تازه اول راه برای این رسانه است. یادم است که چقدر برای رسیدن به این آرزوی دیرینه تلاش کردند و همراه شدند با میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تا تاریخ ۳۲۰۰ ساله هگمتانه به گوش جهانیان برسد. در حیطه محیط زیست و منابع طبیعی که امروزه بی اغراق یکی از پرچالشترین مسئله کشور و شهر همدان است فعالاین محیط زیست نوشتند، از ساخت و سازهای غیرقانونی پای کوهستان الوند، از قطع درختان جاده حیدره، از رنج همیشگی همدان از گسترده شدن شهر، از آتش سوزی مراتع. همه و همه پای کار بودند تا شهر و اصالت آن، تاریخ و تمدن، محیط زیست شهر از بیمهری ها دور باشد.
از طرفی در کنار مطالبهگری، خانه ما همواره در محیطی دوستانه و شاد و برنامههای متنوع با آغوش باز پذیرای هر قشری از جامعه در این سالها بوده است. در حوزه موسیقی، شهر، ادبیات و هنر همواره فعال بود و نشستهای مختلفی را برگزار کرده است. از بزرگان و تاریخ سازان شهر غافل نبوده و همواره یاد آنها را گرامی میداشته است.
و اینک در پلاک ۶۷ آرزومندیم که بتوانیم در جهت رشد و شکوفایی شهر با انگیزهتر و مشتاقتر از قبل قدم برداریم.