گفتو گو با «محمد علایی»
هیچگاه به دیگر هنرمندان موسیقی به عنوان رقیب نگاه نکنیم
محمد علایی ردیف دان، آهنگساز، نوازنده، مدرس موسیقی و سازنده ساز سنتور، متولد ۱۵ آذر ۱۳۳۳ در اطراف محله حاجی همدان است. وی از استادان و مدرسان به نام موسیقی در همدان به شمار میرود و کارنامه درخشانی از تدریس موسیقی در همدان و در تهران را دارد. اغلب نوازندگان و مدرسان فعلی موسیقی در همدان نزد وی آموزش دیدهاند. در کنار نوازندگی و تدریس سنتور، سه تار را هم آموزش میدهد. او هنرمندی مردمدار است که دغدغه موسیقی دارد و یک دوست مهربان برای هنرمندان همدانی است. گفتوگوی این هنرمند همدانی را باهم میخوانیم.
گفتو گو با «محمد علایی»
پاشا رجبلو / مدرس موسیقی
درباره خودتان بفرمایید که در کجای همدان و متولد چه سالی هستید؟
۱۵ آذر ۱۳۳۳ در خیابان سنگ شیر (تختی امروز)، اطراف محله حاجی به دنیا آمدم و در مدرسه هاتف و دبیرستان ابن سینا تحصیل کردم. سپس در دانشکده کشاورزی همدان ادامه دادم.
فراگیری موسیقی را چه زمانی آغاز کردید؟
از سال ۱۳۵۱ آموختن موسیقی و ساز سنتور را نزد «بیژن سیاسی» که از پلیسهای راهنمایی و رانندگی بود، به مدت ۴ ماه با کتاب دستور سنتور آغاز کردم و بعدها بخشی از ردیف استاد «ابوالحسن صبا» (دو دستگاه شور و سه گاه) را نزد «عباس رازانی» کار کردم و چند سال به صورت خودآموز ردیف دورههای سنتور صبا را ادامه دادم. همچنین در سال های بعد دورههای ردیف سنتور استاد صبا را با یکی از شاگردان استاد «فرامرز پایور» رفع اشکال و دوره کردم . در سال ۱۳۵۸ که گروه چاوش فعالیت موسیقایی خود را آغاز کرد، به تهران نزد استاد «پرویز مشکاتیان» رفتم و تا سال ۱۳۶۷ در نزد ایشان آموزش دیدم .در این سالها چهار بار ردیف میرزا عبدالله را نزد ایشان تکرار و دوره کردم. در سالهای قبل از ۱۳۵۸ نیز چندین بار داشتههای موسیقایی خود که اغلب مربوط به دورههای سنتور استاد ابوالحسن صبا بود، دوره کرده بودم. البته یک دوره آموزشی کتب استاد «فرامرز پایور» و استاد «ابوالحسن صبا» را نزد آقای رحمانی کار و دوره کردم.
از چه زمانی در همدان شروع به تدریس موسیقی کردید؟
از سال ۱۳۵۳ به علت اینکه کسی در همدان معلم سنتور نبود، شروع به آموزش سنتور در اداره فرهنگ و هنر سابق کردم. در این اداره با «ارشد طهماسبی» و«داریوش زرگری» به واسطه دوستی و ارتباط نزدیک با آنها، برنامه و کنسرتهای مختلف را در کنار هم با همراهی و خوانندگی زنده یاد «ناصر مهرورز» اجرا میکردیم.
منبع آموزشی شما در آن زمان چه کتبی بود؟
آن زمان ابتدا با کتاب دستور سنتور استاد فرامرز پایور آموزش را آغاز و سپس دورههای ردیف استاد صبا را آموزش میدادم. بعد از آموزشهایی که نزد استاد «پرویز مشکاتیان» داشتم به آموزش ردیف میرزا عبدالله نیز پرداختم.
در همدان هنرجویان از ردیف میرزا عبدالله استقبال میکردند؟
بله بودند. ولی اغلب بعد از یادگیری و فراگیری آن، ردیف نوازی و آموزش آن را به علتهای مختلف و بهویژه عدم تمایل هنرجویان به آموختن ردیف و از سویی نرسیدن هنرجویان و عدم توانایی سطح آنها، ردیف نوازی را کمتر ادامه دادند.
درباره وضعیت آموزشی موسیقی در آن دوره بفرمایید؟
متاسفانه قبل از انقلاب کیفیت و دانش مدرسین که موسیقی را در شهرستانها آموزش میدادند، مطلوب نبود. در نتیجه خروجی مناسب وجود نداشت. مدرسین اغلب تسلط و تبحر کافی در موسیقی نداشتند. البته در این میان معلمان موسیقی خوبی هم وجود داشتند. مثل داریوش زرگری و ارشد طهماسبی. بعد از انقلاب و فراهم شدن امکانات رفت و آمد به تهران و تماس و ارتباط با هنرمندان بزرگ موسیقی ایرانی، آرام آرام و به تدریج کیفیت آموزشی بالاتر رفت.
زنده یاد داریوش زرگری چه زمانی به آموزش در همدان پرداختند؟
آقای زرگری فکر کنم از سال ۱۳۶۵ با اصرار و تشویق بنده شروع به آموزش تنبک تار و سه تار در همدان کرد. داریوش تار و سه تار را نزد استادانی چون محمدرضا لطفی و حسین علیزاده آموخته بود. در آن دوره من سه تار هم درس میدادم که با آمدن آقای زرگری دیگر سه تار درس ندادم. البته بعد از پر شدن کلاس سه تار ایشان، مجددا هنرجویان سه تار را پذیرفتم و در کنار سنتور، ساز سه تار را هم آموزش می دادم.
سه تا رو نزد چه کسی فرا گرفتید؟
مدتی کتابهای آموزشی هنرستان را نزد ارشد تهماسبی و در ادامه مدتی را نزد استاد «جلال ذوالفنون» و آقای «مهرداد ترابی» کار کردم. با توجه به اینکه ردیف میرزا عبدالله را حفظ بودم و به آن تسلط داشتم این ردیف را با سه تار نیز فرا گرفتم.
وضعیت کلی موسیقی آن زمان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در آن دوره استقبال جدی و خوبی از موسیقی وجود نداشت. مردم کمتر به موسیقی روی خوش نشان میدادند، شلوغترین کلاس اداره فرهنگ آن زمان شاید کلاس بنده با ۱۰ نفر بود البته در آن زمان کلاس استاد زنده یاد «حسین آسایش» که ویولن آموزش میدادند، یکی از شلوغترین کلاسهای موسیقی بود. ایشان یکی از بهترین مدرسان موسیقی آن زمان نیز بودند و آثار صبا را با ساز ویولن به خوبی اجرا میکردند و تسلط زیادی از لحاظ اجرا و تکنیکها را داشت ولی به طور کلی تعداد هنرجویان سازهای دیگر از انگشت دست فراتر نمیرفت. بعدها هنرجویانی که به کلاس میآمدند علاقه و اشتیاق زیادی از خود نشان میدادند. طی دو روز من ۸۰ هنرجو داشتم. تمرینهای در طول هفته هنرجویان کم بود و من توقع داشتم که این تمرینها بیشتر شود. خود من روزی بیشتر از ۸ ساعت تمرین داشتم. به هر صورت هنرجویان خیلی خوب بودند و شاید توقع من زیاد بود.
درباره کنسرتهای اجرا شده در آن زمان بفرمایید؟
تعداد زیادی کنسرت گروهی را با دوستان مختلف اجرا کردیم. علاوه بر آن تعدادی اجرا نیز به سرپرستی زنده یاد «ناصر مهرورز» و با همکاری ارشد تهماسبی داشتیم. چند کنسرت هم در سالهای ۱۳۵۵ یا ۱۳۵۴ در جشنواره ساری اجرا کردیم و در سال ۱۳۵۶ گروه ما به عنوان اول جشنواره دست یافت. سال ۱۳۵۱ بنده و ارشد تهماسبی در گروه فرهنگ و هنر سابق به عنوان نوازنده انتخاب شدیم و کنسرتی در بهمن همان سال اجرا کردیم (این انتخاب به علت تمرینها و تلاش و کار و فعالیت ما بود که گاهی در روز ۱۲ ساعت ساز می زدیم). از انقلاب سال ۵۷ کلیه کنسرتها و اجراها تعطیل شد و اولین کنسرت بعد از انقلاب را فکر میکنم در سال ۱۳۶۵ به صورت تک نوازی سنتور داشتم.
اینطور که میفرمایید از انقلاب تا سال ۱۳۶۵ فعالیت موسیقی نداشتید؟
سال ۱۳۶۴ در یک جشنواره موسیقی در تالار رودکی اجرایی داشتیم که یک مجوز ۱۰ روزه برای این اجرا به ما داده شده بود. همانطور که میدانید حمل ساز در آن دوره با محدودیتهایی و گاه با ممنوعیت مواجه بود و در این سالها آموزشها به صورت خصوصی در منزل صورت میگرفت. البته تعداد هنرجویان نیز بسیار کم بود و با گذشت زمان و کمتر شدن حساسیتها درباره موسیقی تعداد هنرجویان نیز افزایش پیدا کرد.
چه سالی برای آموزش نزد استاد پرویز مشکاتیان رفتید؟
سال ۱۳۵۸ به خدمت ایشان رسیدیم. در آن سالها موسسه فرهنگی چاوش شروع به فعالیت کرده بود، من نیز از این فرصت استفاده کردم و در این موسسه نزد استاد مشکاتیان ثبت نام کردم.
درباره شیوه و چگونگی آموزش موسیقی استاد مشکاتیان بفرمایید؟
ایشان فقط ردیف را آموزش میدادند و در صورتی که تمایل داشتیم نیز قطعات ضربی و چهارمضرابها را نیز آموزش و دو مبحث ردیف و ضربیها را به صورت شفاهی و یا همان گوشی آموزش میدادند. در آن روزها کتاب ۲۰ قطعه ایشان هنوز بیرون نیامده بود و منبع آموزش و شنیداری ما ردیف کاست صوتی ضبط شده ردیف «نورعلی خان برومند» بود که آن را روی سنتور پیاده میکردیم و بعد از حفظ چند گوشه به خدمت ایشان میرسیدیم تا نواقص و ریزهکاریهای آن را بر اساس ساز سنتور فرا بگیریم. البته اغلب هنرجویان آن دوره تقریباً همه در یک سطح بودیم . این کمک میکرد که در کلاس چندین بار این گوشهها تکرار شود و کمک میکرد که بهتر به حفظ ردیف بپردازیم. با دوستانی نیز در کلاس در ارتباط بودیم که در کنار هم بیرون از کلاس سالها مجدداً ردیفها را با هم دوره میکردیم. یکی از جالبترین اتفاقات در کلاس این بود که استاد مشکاتیان اصلاً اصرار نداشت که همه ما به یک نوع ساز بزنیم و اعتقاد داشت که هر کسی باید با حال و روحیه خودش این ردیفها را اجرا کند و به همین جهت بود که با توجه به اینکه این ردیفها را در کلاس ایشان فرا گرفته بودیم، اما تفاوتهای زیادی در اجرا و نگاه به ردیف داشتیم. گرچه ماهیت اصلی و مضرابها مانند هم بودند، اما اجراها با هم متفاوت بود. استاد مشکاتیان نیز همیشه بر این موضوع تاکید داشت که هر کسی باید با احساس و مضراب خودش ردیف را اجرا کند.
روش تدریس استاد مشکاتیان چگونه بود؟ در هنگام آموزههای خود از نوتاسیون استفاده میکرد؟
دورههای ردیف استاد صبا و کتب دوره ابتدایی استاد فرامرز پایور و کتب مشابه را با نت تدریس میکرد که توانایی اجرایی هنرجویان مبتدی قویتر شود. اما ردیف میرزا عبدالله را به صورت شفاهی آموزش میداد.
حتی یک بار صحبت شد که من گوشههای ردیف را به صورت نت درآورم و به همین جهت نغمه اول شور را که مضرابهای پیچیدهای دارد، انتخاب و به نت درآوردم، وقتی خدمت ایشان بردم که آن را اصلاح کند ابتدا قبول کرد و گفت هفته دیگر برای شما میآورم. هفته بعد اصلاح شده این گوشه را به من داد، اما گفت این کار را برای چه منظوری انجام دادهای؟ من توضیح دادم که بتوانم مجموعهای از گوشهها را ثبت کنم و در نهایت تبدیل به کتابی شود تحت عنوان ردیف میرزا عبدالله به روایت شما. ایشان خیلی جدی گفت اصلاً این کار را نکنیم، که ردیفهای استاد صبا را چنین کردند و نتیجهای بد حاصل شد. تاکید داشت که این ردیفها حتماً باید به صورت شفایی و گوشی آموزش و اجرا شود.
البته در آن زمان «ژان دورینگ» ردیفهای میرزا عبدالله را بر اساس اجرای نورعلی خان برومند، آوانویسی کرده بود که ایشان میگفت میتوان در حد کمک آموزشی و پیدا کردن نتها از آن استفاده کرد و نه برای آموزش. بعد از آن خیلیها تشویق کردند که بنده ردیف را به صورت نت بنویسم ولی همیشه گفتم که استاد مشکانیان این کار را درست نمیدانست.
برخوردهای شخصی و رابطه استاد مشکاتیان با هنرجویان چگونه بود؟
خوشبختانه با من که خیلی عالی و صمیمی بود. برخورد ایشان با بنده مثل یک دوست و رفیق شده بود. با توجه به اینکه این اتفاق طی دو یا سه ماه به وجود آمد. در طول این سالها رابطه ما به گونهای بود که نمیشود در یک گفتوگو بیان کرد و در فرصت مناسب درباره آن خواهم گفت. هر کسی که به فراگیری موسیقی علاقمند بود و به طور جدی کار میکرد، مورد حمایت ایشان قرار میگرفت.
در همدان چند سال به تدریس مشغول بودید؟
از سال ۱۳۵۳ تا سال ۱۳۵۷ در فرهنگ و هنر گذشته تدریس میکردم. از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۷ به صورت خصوصی و در منزل تدریس، که بعداً از سال ۱۳۶۷ تا حدود ۱۳۹۷ نیز به تدریس موسیقی در همدان ادامه دادم. حدود ۱۸ سال هم از سال ۱۳۸۳ در دانشگاه هنر تدریس کردم. از سال ۱۳۹۷ تاکنون نیز در تهران همچنان تدریس میکنم.
در این چند سال آموزش موسیقی علاقه هنرجویان را به فراگیری ردیف در کلاسهای خود چگونه ارزیابی میکنید؟
همه هنرجویان تقریباً علاقه نشان میدادند و خوب بودند، اما فراگیری یک موضوع است و ادامه دادن و حفظ و در نهایت تدریس آن یک موضوع دیگر. آموزش ردیف را با بیشتر از ۱۰۰ نفر کار کردم. ولی همانطوری که اشاره کردم، تمایل به فراگیری ردیف کمتر شده است و اطلاع دقیقی از چگونگی وضعیت آموزشی آنها ندارم.
در میان این هنرجویان کسی هست که شما بفرمایید در حال حاضر میتوانند ردیف را آموزش بدهند؟
پاسخ چند سالی است که با این هنرجویان ارتباط ندارم. تعدادی از آنها به خارج از کشور مهاجرت کردهاند .قطعا هستند کسانی که توانایی تدریس ردیف را داشته باشند. به عنوان مثال میتوانم از «سیما رضاپور» و«سهیلا پناهی» و «رضا محمدیان» نام ببرم که ردیف را به طور جدی کار میکنند. از سویی ممکن است حتی بعضی از هنرجویان قدیم من که ردیف را کار کردهاند، امروز ردیف نوازی را قبول نداشته باشند و در این خصوص کمتر به ردیف میپردازند. البته تعدادی از هنرجویان ردیف را با ساز سه تار نزد من فراگرفته آمد و در حال حاضر مدرس ساز سه تار هستند.
تمایل به آموزش با نوتاسیون و تمایل مدرسین موسیقی به قطعهنوازی و ضربینوازی را در چه میبینید؟
میتوانم بگویم که این کار آسانطلبی و تنبلی است. شما بهتر میدانید که ردیف کار کردن هم جز واجبات فراگیری موسیقی ایرانی است و هم ریاضت میخواهد. ردیف فقط یادگیری نیست باید آن را کار کرد و بارها و بارها تکرار کرد. خود من در هفتههای مختلف ردیف را تکرار میکنم. ابتدا تمایل دارم که حتماً ردیف میرزا عبدالله و یا جواب آواز استاد عبدالله دوامی را کار کنم و سپس به اجرای قطعات ضربی و یا چهار مضراب یا تصنیفها بپردازم. تعدادی از این مدرسان حال یادگیری را دارند اما حال نگهداشتن و حفظ آن که با تمرین و تکرار به دست میآید، ندارند. شما میدانید باید ردیف را بارها تکرار کرد. استاد علیزاده در سخنرانی خود در دانشگاه به اهالی موسیقی گفته بود که من هنوز هم ردیفهای میرزا عبدالله را هفتهای یک بار تکرار میکنم. خوب به خاطر ساده بودن قطعات و از طرفی مخاطبان نیز آن را به سادگی هضم میکنند، تمایل به سادهنوازی و آسانطلبی و پرهیز از ردیفنوازی در حال حاضر در میان هنرمندان موسیقی وجود دارد. عدهای نیز به خاطر درآمد و یا دیده شدن از ردیف دور شدهاند.
بسیاری از مدرسین موسیقی در همدان در حضور شما موسیقی را فرا گرفتهاند، آیا در ارتباط با این هنرجویان قدیم و معلمان جدید هستید؟
گاهی عدهای از آنها احوالی میپرسند عدهای هم هستند که حتی ۴ سال گذشته حتی یک تماس تلفنی هم نداشتند. البته باید بگویم هیچ گلهای از آنها و از هیچکس دیگر ندارم.
آیا قصد برگشتن به همدان را ندارید؟
۵ سال آخری که در همدان بودم تقریباً ۱۰ تا شاگرد بیشتر نداشتم. از طرفی کمتر علاقه به فراگیری ردیف و نوع شیوه آموزشی که من دارم، دیده میشود. فعالیت برای امثال من محدودتر شده. حدود ۱۰ نفری به کلاس میآمدند که هم انگیزه داشتند و هم علاقه و هم کار میکردند، که بعد از تعطیلی کلاس تعدادی از این هنرجویان را به کلاس شما معرفی کردم. متاسفانه این مشکل فقط در ساز سنتور دیده نمیشود و همه سازها گرفتار این فراگیری آساننوازی و راحتطلبی هستند. بیشتر این هنرجویان میخواهند به سرعت در شبکههای اجتماعی اجرا داشته باشند و دیده شوند و به دنبال سادهنوازی هستند. سلیقه شنیداری در هنرجویان موسیقی به شدت پایین آمده است و اغلب این هنرجویان حتی با بزرگان موسیقی ایرانی و آثار آنها آشنایی ندارند. مثلا بپرسیم که استاد حسن کسایی،عبادی، صارمی و ورزنده چه کسانی بودند، اصلاً نمیشناسند. متاسفانه موسیقی عامهپسند بر روی بسیاری از نوازندگان و مدرسان قدیم ما نیز تاثیر هم گذاشته و سطح سلیقه شنیداری و نوع آموزش آنها هر روز پایینتر میرود.
چشم انداز وضعیت موسیقی همدان را چگونه ارزیابی می کنید؟
در مصاحبهها و گفتوگوهایی که با من صورت میگرفت، اغلب متن گفتوگو به درستی منعکس نشده است و یا منظور من به درستی در هنگام پیاده کردن گفتوگوها صورت نمیگرفت. یکی از مسائلی که همیشه در این گفتوگوها تاکید داشتم وضع آشفته موسیقی در همدان است که حداقل ما اهالی موسیقی باید هوای یکدیگر را داشته باشیم. گاهی به کنسرتهایی که میرفتم و میدانستم روی این کار ماهها زحمت کشیدند، ولی متاسفانه استقبال قابل قبولی از طرف هنرمندان شهر به وجود نمیآمد. به عبارتی حتی همکاران و دوستان موسیقی اعضای گروه در این کنسرتها حضور نداشتند. باعث تاسف است که در یک کنسرت جدی، اهالی موسیقی حضور نداشته باشند. از این موضوع بسیار ناراحت میشدم. رقابتهای منفی و نبودن دوستیها و عدم حمایت اهالی موسیقی همدان از یکدیگر مایه تاسف است. گاهی نیز حتی بهطور مستقیم به هنرجویان گفته میشود که در کنسرتها و اجراهای فلان هنرمند شرکت نکنید. در یک اجرا که نوازندگان کاری از بنده را اجرا میکردند و زحمت زیادی نیز کشیده بودند و حتی محل تمرین مناسبی هم در اختیار این گروه قرار نگرفته بود و قرار بود که سه شب کنسرت اجرا شود، متاسفانه از اهالی موسیقی همدان و حتی از شاگردان خودم تعداد انگشت شماری شرکت داشتند.
علت این قضایا را در چه چیزی ارزیابی میکنید؟
بعضیها بهخاطر اینکه خودشان را مطرح کنند و بیشتر دیده شوند سعی میکنند که دیگران را پایین بیاورند، که برعکس خودشان را بالا بکشند. متاسفانه این عده وقتی میبینند که دیگری کار میکند تحمل دیدن آن را ندارند. این در حالی است که باید اهالی موسیقی حامی هم باشند. یک گروه از تهران که شاید از لحاظ کیفی هم کار خوبی ارائه نمیدهند، مورد حمایت قرار میگیرند سالن پر میشود . برعکس هنرمندان موسیقی همدان که کار جدی میکنند تحریم میشوند. واقعیت این است که اگر امروز ما از کسی حمایت کنیم فردا هم مورد حمایت قرار خواهیم گرفت.
فکر نمیکنید مشکل هنرمندان همدان این باشد که یک تشکل صنفی ندارند؟
اینطور فکر نمیکنم. الان انجمن موسیقی وجود دارد. اگر هم منظور یک تشکل غیردولتی باشد که در مورد موسیقی در شرایط فعلی امکانپذیر نیست. در اوایل انقلاب یک شورا مثل انجمن موسیقی در حال شکلگیری بود که همان موقع هم انتخابات اعضا گزینشی بود و امکان حضور بر اساس دانش موسیقی و داشتن تواناییها وجود نداشت. از سویی اگر یک معلم موسیقی از یک معلم موسیقی دیگر دفاع نکند، از حرمت خودش دفاع نکرده است. در شرایط فعلی پایههای این حرمتها به هم ریخته و باید از پایه و اساس این مناسبات درست شود. حتی این روابط زشت تا آنجا پیش رفته که این یا آن معلم، شاگردان موسیقی را از هم میدزدند! و علیه هم سمپاشی میکنند. وقتی که یک معلم موسیقی علیه معلم دیگر حرفی میزند در واقع علیه خودش دارد حرف میزند. حرمت خودش را زیر سوال میبرد. تشکل صنفی زمانی تاثیرگذار است که ما اخلاق را رعایت کنیم.
این وضعیت نابسامان در همدان وجود دارد یا اینکه در کل کشور نیز چنین است؟
فکر میکنم همهجا به همین شکل باشد. البته تجربه یا اطلاع خاصی از شهرهای دیگر ندارم اما شرایط موسیقی همدان را با توجه به ارتباطهابی که با دوستان و هنرجویان قدیمی دارم، مطلع هستم.
شما به عنوان یکی از سازندگان ساز سنتور در کشور شناخته شده هستید و سازهایی با مهر علایی مورد توجه نوازندگان این ساز ایت. بفرمایید از چه زمان و با چه انگیزهای شروع به ساخت ساز کردید؟
سال ۱۳۵۸ که به صورت خصوصی به آموزش مشغول بودم، ساز سنتور در همدان پیدا نمیشد و اغلب کیفیت پایینی داشتند. ساز فروشیها تعطیل و تعداد کمی آن هم در تهران ساز میفروختند. از طرفی برای تهیه ساز مشکلات وجود داشت و در نهایت بعد از خرید هم متوجه میشدیم که کیفیت سازها بسیار پایین و خیلی بد است. این مسئله انگیزهای شد که خودم به فکر ساخت ساز باشم. مقداری چوب تهیه کردم و با کمک دوستی که نجار خوبی بود ۲ سنتور ساختیم. یکی از سازها را نزد استاد مشکاتیان بردم که ایشان ایرادهای ساز را گفتند و توضیحاتی درباره صدا و ساختار ساز برایم دادند.
به واسطه دوستی با علی کوثرنژاد که چند ساز ناظمی داشت، از ایشان سازها را امانت گرفتم و از روی این سازها بود که اندازهها و محل پل گذاریها را پیدا کردم (سازها تقریباً باز شده بود و این کمک زیادی به من میکرد) و به تدریج آرام آرام کیفیت سازها بهتر شد. از همان روز اول بیشتر به کیفیت ساز توجه داشتم تا تعداد و کمیت سازها. در این سالها تاکنون بیش از ۵۰۰ سال ساختهام.
رنگ و زنگ ساز شما به کدام سازندههای ساز سنتور نزدیکتر است؟
به نظر خودم صدای سازهای ساخته شده من، نسبت به سازهایی که در بازار وجود داشت و دارد، بهتر هستند. نمیخواهم بگویم خیلی خوب بوده ولی بد هم نبوده است. به نظر بنده قیمت بالای ساز دلیل بر خوب بودن کیفیت نیست. گاهی سازی با قیمت بالا خریداری شده، به گفته دوستانی که ساز من را دارند میگویند در مقایسه با آن سازها، کیفیت ساز بنده بهتر بوده است. این موضوع را دوستان دیگر هم تکرار کردند. البته سلیقه شنیداری هرکس متفاوت است و نمیشود به قطعیت درباره صدا دهی ساز نظر داد.
درباره سازهای ابداعی سنتور چون ده خرک؛ یازده و چهارده خرک چه نظری دارید؟
تاکنون وارد ساخت چنین سازهایی نشدهام ولی به عنوان یک تفنن آن را قبول دارم. اصل کیفیت موسیقی است و به نظر من ایرادی ندارد و تعصب خاصی در این خصوص ندارم. اگر سازی ساخته شود و ماندگار و کاربرد داشته باشد، خوب است و اگر مورد توجه قرار نگیرد و کاربرد نداشته باشد، خود به خود کنار گذاشته میشود. نوآوری در موسیقی باید ریشه در سنت را داشته باشد. استاد مشکاتیان نقل و قولی از «رومن رولان» میکرد و میگفت هر نوآوری باید برپایه سنت استوار باشد، اگر چنین نباشد در هوا میماند. به نظر من چگونگی اجرای موسیقی و ساز زدن مهم است. حدود ۴۰ سال درس دادم ولی نتیجه خروجی دلخواهی از این آموزشها نگرفتم. دلم میخواست بهترین نوازندگان ساز سنتور از همدان باشند. تلاش کردم ردیف میرزا عبدالله را با همه ظرایف به هنرجویان درس بدهم و برای فراگیری بهتر گوشهها را آنالیز و با جزئیات توضیح میدادم. متاسفانه امروز برخی از این هنرجویان نمیتوانند چند گوشه یک دستگاه شور را به دنبال هم اجرا کنند. ردیف صبا را هم متاسفانه حفظ نیستند و اگر کتاب جلو آنها نباشد، شاید نتوانند به درستی اجرا کنند. در هنگام تدریس تمام تلاشم را کردم که با روشهای مختلف آموزش موسیقی را به خوبی انتقال دهم و با این شرایط دوست داشتم که تعدادی از این هنرجویان به سمتوسوی یک موسیقی جدی گرایش پیدا کنند و در حفظ و آموزش و انتقال آن چه در عرصه آموزش و چه در عرصه اجرا پیشرفت کنند.
آیا لازم است یک هنرجوی موسیقی ردیف آوازی را کار کند. مثلاً ردیف آوازی استاد عبدالله دوامی را با ساز سنتور اجرا کند؟
اگر یک هنرجو، ردیف میرزا عبدالله را به خوبی و عالی فرا بگیرد و از طرفی چون ردیف آوازی عبدالله دوامی بیشتر برداشتی از ردیف سازی میرزا عبدالله میباشد، کمک زیادی به نوازنده میکند. به نظر من ردیف آوازی عبدالله دوامی را کسی به خوبی یاد میگیرد که ردیف سازی میرزا عبدالله را به خوبی و با دقت فراوان فرا گرفته باشد. در نهایت این فراگیری ردیف آوازی بسیار لازم است. استاد مشکاتیان نیز بر یادگیری ردیف آوازی همواره تاکید داشت ایشان هم بعد از فراگیری ردیف میرزا عبدالله به تدریس ردیف آوازی میپرداخت.
آیا موسیقی را میتوان در مراکز آموزشی چون آموزشگاهها و مراکز دانشگاهی فرا گرفت؟
به نظر من بستگی به هنرجو دارد. هنرجویانی که علاقه و پیگیر باشند و در ابعاد مختلف به موسیقی بپردازند همیشه موفق تر بودهاند. از طرفی یک هنرجو اگر حتی در مناسبترین شرایط آموزش قرار گیرد ولی انگیزه و علاقه نداشته باشند، موسیقی را نمیتواند یاد بگیرد. یک هنرجو علاقمند و عاشق در هر شرایطی میتواند پیشرفت کند و هر روز آموزههای جدیدی از موسیقی را فرا گیرد.
و سخن آخر
وضعیت موسیقی به طور کلی خیلی خوب نیست. اگر کمی به این هنر تعصب داریم، باید سعی کنیم خودخواهیها را کنار بگذاریم و هوای یکدیگر را داشته باشیم. وقتی ما از همدیگر حمایت میکنیم در واقع داریم از خودمان حمایت میکنیم، از موسیقی خوب حمایت بیشتری کنیم، در کنسرتها و اجراهای یکدیگر شرکت کنیم. اگر میخواهیم دیگر هنرمندان موسیقی چه در اجراهای تکنوازی و چه اجراهای گروهنوازی ما شرکت کنند، باید ما هم به سهم خود در کنسرتهای دیگر هنرمندان موسیقی حضور داشته باشیم. هیچگاه به دیگر هنرمندان موسیقی به عنوان رقیب نگاه نکنیم، دوستیها را گسترش دهیم و با هم همدل و رفیق باشیم تا بتوانیم هنر موسیقی ایرانی را حفظ و اشاعه دهیم. در پایان لازم دیدم از پیشکسوتان موسیقی همدان چون «عبدالله برق لشکری»، «حسین آسایش»، «سیفالله گلپریان» و «حسن دانشفر» در قبل از نسل ما نام ببرم که سالها با زحمت و تلاش توانستند موسیقی را در این شهر حفظ به نسلهای بعدی انتقال بدهند و همچنین از هنرمندانی چون: «سیاوش دیهیمی»، «ناصر مهرورز»، «داریوش زرگری»، «عباس شریفی»، «ارشد تهماسبی»، «یوسف محبی» و بسیاری دیگر از هنرمندان همدانی که در شرایط سخت و دشوار، ادامه دهنده گذشتگان ما بودند، یاد کنم.